به خودت باختمت

این روزا انگار همه یه جورایی درگیر سکوتند و نالان از این سکوت بی معنی

بی خودی یه عمر واسه داشتن تو جنگیدم…

“بی خودی یه عمر واسه داشتن تو جنگیدم

کاشکی زودتر معنیِ سکوت رو می فهمیدم
واسه تو هرکاری کردم… اما نشناختمت
باید اقرار کنم: به خودت باختمت

امروز که میگی .. عشقت بازی بود
هرچی که بوده صحنه سازی بود
بی خودی چشم به چشم تو دوخته م
توی این خونه، مهرهء سوخته م،
بدون حرکت بازی رو بردی
نمی دونی چی سرم آوردی!!
فکر نکردی به منو احساسم
تو میدونستی.. من چه حساسم

تو سکوت کردی و این واسه باختن بس بود
انگاری بازنده از قبل، مشخص بود
به خودت باختمت.. از خودم جا موندم
آرزو ها داشتم… اما تنها موندم…

ترانه سرا: محسن شیرالی
ملودی ساز و خواننده: بابک جهانبخش
تنظیم کوشان حداد”
لینک دانلود



سکوت…

اینم تقدیم به تمام عاشقهای که سکوت پیشه می کنن…

روزای سخت نبودن با تو

خلا امیدو تجربه کردم

داغ دلم که بی تو تازه میشد

هم نفسم شد سایه ی سردم

تو رو میدیدم از اونور ابرا

که میخوای سر سری از من رد شی

آسمونو بی تو خط خطی کردم

چجوری میتونی انقد بد شی

سکوت قلبتو بشکنو برگرد

نذار این فاصله بیشتر از این شه

نمیخوام مثل گذشته که رفتی

دوباره آخر قصه همین شه

 

روزای سخت نبودن با تو

دور نبودنتو خط کشیدم

تازه میفهمم اشتباهم این بود

چهره ی عشقمو غلط کشیدم

عشق تو دارو ندار دلم بود

اومدی دارو ندارمو بردی

بیا سکوت قلبت رو بشکنو برگرد

که هنوزم تو دل من نمردی

که هنوزم تو دل من نمردی

سکوته قلبتو بشکنو برگرد

نذار این فاصله بیشتر از این شه

نمیخوام مثل گذشته که رفتی

دوباره آخره قصه همین شه

دانلود آهنگ سکوت با صدای محسن یگانه با کیفیت ۳۲۰



خب من یه عادت خوبی که دارم که تا حالا هم سبب شده با همه مشکلات جسمی و عاطفی که باهاش دست به گریبان هستم،همچنان سرپا بمونم و بشاش و پر روحیه باشم و نه تنها دیگری رو افسرده نکنم بلکه منبع امید هم باشم…اینه که هیچ وقت ِ هیچ وقت تو غم و غصه ایی که پیرامونم رو گرفته گیر نمی کنم…زمان تعیین می کنم برای افسردگی و غصه دار بودنم،چیزی رو تو خودم خفه نمی کنم.گریه زاری می کنم و غصه می خورم و،و،و…ولی وقتی تموم شد دیگه تموم شده.
از سر قبری که هیچ مرده ایی توش خاک نشده،بلند می شم و خاک رو گُرده و زانوهام رو می تکونم،یه نفس عمیق می کشم و آماده میشم برای مصیبت بعدی… البته با لبخند.
یکی از راههای موثربرای فراموش کردن،برای من،نوشتن و حرف زدن در مورد اون فاجعه(به زعم من)ایی که اتفاق افتاده…برای خودم موزیک میذارم و با اشعارش همذات پنداری می کنم و بغض می ترکونم.لازم باشه با چشمهای خیس از اشک می خوابم…به خودم حق میدم که غصه دار باشم،برای خودم و روح آزرده و چه بسا تحقیر شده ام دل می سوزونم…ولی هم زمان فک می کنم و فکر می کنم…در آخر یه قرص بسیار موثر “گورباباش” (فقط یه اصطلاحه و مخاطب خاص که پدرش رو نشونه رفته باشم!!!،نداره Wink )میندازم بالا و با روحیه ایی restart شده میرم به جنگ زندگی و ناملایماتی که تا به اینجا سرم آورده و استقبال از روابط جدید و بهتر… هرجا هم که بُریدم یا به واقعه کم آوردم دگمه “خاموش” رو می زنم و تمومش می کنم برای همیشه………………

 

 

می خوای بیا،می خوای نیا،نازت و من نمی خرم…

بهنام صفوی-خسته شدم

 

 

پ.ن: من اولینبار این آهنگ رو تو وبلاگ خدابیامرز Wink،نقطه شنیدم

Continue Reading »



دوباره،همون عطر قدیمی و خاطره ساز یا بهتر بگم دردسرساز رو برداشتم و زدم به خودم.

ولی اینبار با علم به اینکه آزارم خواهد داد یه درد ولی شیرین و نه زجرآور می پیچه تو تنم…و حتی چشمام رو نمناک می کنه…یه غم که نمی دونی از کجا اومده یا حتی مسببش چیه یا کیه.

درست مث این می مونه که رویه یک زخم قدیمی و دلمه بسته رو با سوز و آه،بکنی…

کار قشنگی نیست حتی میشه گفت دردناکه…ولی یه زمانهایی لازمه و حتی لذت بخش.

من اهل فراموش کردن نیستم.یادم می مونه…اون ته ته ذهنم نگه اش میدارم،دورشم نمی اندازم…یه موقعی شاید خیلی سالها بعد،رویه ی خشک شده زخم رو می کنم و همانطور که اشک می ریزم خودم رو تسلا میدم…

 



به خیال خودم،شب عیدی خواستم شادیم!!!رو قسمت کنم و با کلی ولخرجی(به خیال خودم) ۱۰ هزارتومن به یه مستحق عیدی دادم!!!
بعدش فک کردم این پول دوتا قوطی تن ماهی هم نمیشه  Frown …. وای به حال چیزای دیگه



از دیشب همش با خودم تکرار می کنم “به دَرَک ِ اسفل السافلین” (دیکته اش درسته؟)

و پشت بندش به خودم میگم، خوب حق تمام درک کردنها و محبتها و care کردنهاتو  با همین یه جمله گرفتی…



“یک سری مردها هستن

تیپ های سنگین خاصی میزنن
اکثرا مشکی پوشن؛ اودکلن خاص، مثلا “لالیک” میزنن
مشروب فقط ویسکی می خورن
قهوه رو بدون شیر و شکر میخورن، تلخ تلخ!
مردهایی که سوار ماشین مشکیشون میشن
و ساعت یک شب به بعد تنها تو خیابونا رانندگی میکنن
در حالی که یه آهنگ خاص رو صدبار گوش میکنن!
همونایی که تنها کافه و رستوران میرن؛
شبها تنهایی قدم می زنن و سیگارشون رو بی تفاوت به همه چی، می کشن…

از دور که نگاهشون میکنی
ابروهاشون گره خورده تو هم، همش فکر میکنن؛
ولی وقتی نزدیک میری و باهاشون صحبت میکنی با نگاه و آرامش خاصی باهات حرف میزنن!

اینا بهترین آدمها برا درد و دلن!
همونایی که راجع به همه چیز اطلاعات دارن و نگفته میفهمن
اما این مردها یه زمان مثل بقیه مردای معمولی بودن!
اسپورت میپوشیدن، با صدای بلند میخندیدن، فوتبال میدیدن و … خلاصه عین خیالشون نبود و رنگی بودن!
تا اینکه یه روز یه اتفاقی می افته، اتفاقی که زندگیشونو عوض می کنه و اینی میشن که میبینی!

اتفاقی که براشون گرون تموم میشه،
از اون روز این مردها خیلی عجیب و خاص شدن؛
خلاصه این مردها از دور خیلی خوب و جذابند
ولی اگه بخوای وارد زندگیشون بشی، وقتی بهشون بگی دوستت دارم، غصه رو تو چشاشون میبینی…
انتظار نداشته باش بهت بگن منم دوستت دارم!

این مردها دیگه خیلی سخت اعتماد میکنن!
اگه بهشون دروغ بگی، سعی نمیکنن ثابت کنن و مچ بگیرن
و … بلکه یه لبخند کوچیک با چشای خمار میزنن
و آروم پا میشن و میرن؛
وقتی هم رفتن دیگه هیچ وقت برنمیگردن؛
حالا حالاها گذشت ندارن و اصلا فکر نکن دل رحمند!
این مردها بزرگترین دردای دنیا رو تحمل کردن…

یادت نره دیگه هر دردی براشون درد نیست…!”

 

 

پ.ن:نوشته بالا نوشته من نیست،توجه ام رو جلب کرد و دوستش داشتم چون دقیقا یکی از همین قِسم مردها،مرد زندگی و رویاهای منه…حس قشنگیه دوست داشتن و دوست داشته شدن در عنفوان میانسالی…یه حس خوبِ زندگی.