انگیزه ایی قوی

یه میله بالا سرم نگه داشته (فیزیوتراپم) میگه سعی کن دستت رو بیاری بالا بزنی به میله. یکبار، دوبار،سه بار…نمیشه. Frown

میگه هربار که نتونی دستت رو بزنی به میله باید ۵۰۰۰ هزار تومن به من بدی! ولی هربار که بتونی من ۵۰۰۰ تومن بهت میدم….یالله،شروع کن.

یکبار،دوبار،سه بار… می تونم. Smile

میله رو می بره بالاتر،بازم می تونم و دستم رو میزنم بهش Grin.

میگه اگه می دونستم پول یه همچین انگیزه قوی درتون ایجاد می کنه،از اول پیشنهاد می دادم تا حالا حتما یه دونده تحویل جامعه ورزش داده بودم. Wink

 

 

 



امروز خود را چگونه گذراندید؟

من الان از برج میلاد میام از اون قُمبلی اون بالاش …یه طبقه بالای رستوران گردون و زیر دکل مخابراتی!!!…جاتون خالی هوا بس ناجوانمردانه آلوده و غبار گرفته بود.
امروز 12آذر روز جهانی “معلولین” بود و به همین مناسبت جشن و گردهمایی به دعوت گروه نیوکاری مجتمع رعد در برج میلاد برگذار شد.
یه خانوم مشهدی که مبتلا به فلج اطفال و به چشم خواهری بس زیبا Wink به همراه یه آقای مشهدی(اصالتا افغانی) با کمک دستهاشون پله های برچ میلاد رو رفتن بالا(بیشتر از 1500 تا پله) …دست مریزاد به هر جفتشون.

عجب سرعتی داره آسانسور برج میلاد…وقتی به سرعت داشتیم می اومدیم پایین،من گوشام کیپ شد.
امروز سعادت شامل حالم بود و پس از سالها که دورادورمهرداد رو از طریق نوشته هاش می شناختم ،ملاقاتش کردم همچنین مانی و مادر سپید و باز همچنین مُنای عزیز رو دیدم.

به خنده میگم،من دیگه گوی رقابتها رو به شما جوونها واگذار کردم و خودم شدم داورتون. Wink

نوید(مجاهد) عزیزم،روحت شاد…تلاشهای تو برای تاسیس سایت اسپشیال سبب حضورسه برگزیده در جشنواره و داوری از سایت ارزشمندیه که تو موسسش بودی….آسوده بخواب که ما بیداریم.



داور بودن درجشنواره «توان یابان و فضای مجازی» برام یه توفیق اجباری بود که بشینم تعداد زیادی وبلاگ رو که در حیطه معلولیت و مشکلات متعاقبش و همچنین خبر رسانی در این باب رو مطالعه کنم و تا حد زیادی با درد و مشکل این قشر خاص جامعه و توانایی های بعضا کشف نشده و اهمیت داده نشده شون،آشنا بشم.

بفهمم،معلولیت اصن یعنی چی؟و چه مشکلات مخوفی پشت همین کلمه قایم شده،و وقتی این کلمه بهت اطلاق میشه و میشه برچسبت،باید چه مشکلات عظیمی رو به جون بخری و سعی کنی راست و ریستشون کنی.

حالا می فهمم چرا خیلی موقعها من پذیرفته نشدم توسط این قشر و یا حرفها و درد ِ دلم پذیرفته نشد… وقتی از تلاشم برای آراسته بودن نوشتم (مثل سوهان زدن ناخنها) شاید حتی به تمسخر گرفته شدم.

فک می کنم،تو یه برزخ گرفتار شدم…نه یه آدم سالمم با دغدغه های یه آدم بی دغدغه و نه یه فرد معلولم،با شرایط خاص این افراد…
نه اینور جام ه نه اون طرف…شاید چون ایستگاه وسط راه، از قطار سالم زندگی پیاده شدم…نمی دونستم اسم ایستگاهی که پیاده شدم-یا درستربگم،پیاده ام کردن- برزخه!!!



لطفا اینقدر این روش رو به من پیشنهاد ندین،می دونم نیتتون خیره و جهت کمک به من ولی بخدا این روش توسط FDA تایید نشده و چند مورد مرگ داشته:

“نمی‌دونم چرا هر از گاهی یه تابع‌ای توی وب میافته و همه یه مطلبی را شیر می‌کنن بدون این که در موردش اطمینان داشته باشن، دکتر زامبونی اولین بار ایده‌اش توی مجله نیچر منتشر کرد و در اون عامل ‌ام اس‌ را یه مشکله دستگاهِ خونی توصیف کرد، ایده ایشون اینه که ‌ام اس‌ به این خاطر به وجود اومده که یکی‌ از رگهای حیاتی که به مغز خون رسانی می‌کند درست عمل نمی‌کنه و برای درمان ‌ام اس‌ باید سیستم خون رسانی بیمار اصلاح بشه، این ایده در ابتدا بین نرولوجیست‌ها خیلی‌ مورد توجه قرار گرفت اما مطالعات بعدی نشون داد که ارتباط معنا داری بین ‌ام اس‌ و مکانیزم مربوطه وجود نداره، در حال حاضر تا جایی‌ که من میدونم کانادا ایده دکتر زامبونی را به عنوانه یه روش دارمان پذیرفته و یه سری درمان بر اساس اون بنیان گذشته، در بین خیلی‌ دیگه از کشور‌های اروپایی این ایده دیگه طرفدار چندانی نداره، در ضمن این به اصطلاح درمان توی کانادا هزینهٔ خیلی‌ بالای داره که اصولا بیشتر بیماری ‌ام اس‌ حتا اونایی‌ که خارج از ایران هستن لزوماً از عهده هزینش بر نمیان”



25 نوامبر روز جهانی مبارزه با خشونت بر علیه زنان است… به امید روزی که به هیچ زنی فقط به صرف زن بودن خشونتی اعمال نشه.

واقعا فک می کنی اعمال خشونت فقط شامل تعرض و آزار جسمی و بدنیه؟…تجاوز!

اون موقعی که با نیشتر و تحقیر نگاهت،زنی رو آزار میدی،شامل این تعریف نمی شی؟…یادت بیفته به زمانی که زنی جلوتر از خودت تو صف رو با نگاهی تحقیرآمیز برانداز کردی.

یا زمانی که دهن باز می کنی و انواع تحقیرها و نه حتی دشنام رو به سروروی من نوعی می افشانی،بازم شامل حال این تعریف نیستی؟…یادته به خانوم راننده گفتی،ننه! گواهینامه رو کیلویی هم میدن؟

یا چرا راه دور بریم زمانی که تو همین دنیای مجازی به زعم خودت ناشناس و چراغ خاموش حرکت می کنی و اجازه به خودت میدی که اظهار نظر کنی و چه تو اینجا یا جایی مثل فیس بوک یا هر اجتماع اینترنتی دیگه،زن پیش روت رو “فاحشه” خطاب کنی و تحقیر…بازم کسی با تو نیست؟

آره جونم،اونروز روزیست برعلیه تو……..



دیروز فیزیوتراپ داشتم.
و در شگفتی کامل ِ خودم و خودش…بعد شش ماه که بدنم هیچ همکاری نداشت و اصطلاحا استاپ کرده بود…تونستم طول اتاق رو راه برم هرچند به سختی و با جون کندن،ولی تونستم و همینم شد که مشمول تحسین و ماشالله گفتن های پی درپی فیزیوتراپم شدم!!!.



این سال آخر دهه چهارم جزو بهترین سالهای عمرم بود و با تجربه های ناب و دوست داشتنی و برخورد با انسان هایی بغایت زیبا اندیش و همین برام گواهی میده که سالهای خوبی رو قراره که آغاز کنم با تجربه هایی دل انگیز…پس ورودم به دهه پنجم زندگی رو به خوم تبریک می گم و یه خسته نباشی برای پیمودن بیش از نصف راه رو. Wink