یک نوشته سیاه

امروز احساس عجيبي دارم. به يه پوچي فلسفي رسيدم!…با خودم ميگم با اين همه ناتواني جسمي که دارم و سبب ميشه به وجود غير وابسته باشم اونم با وجود زندگي در جامعه ايي که هيچ شرايط ساده زندگي رو براي امثال من مهيا نمي کنه… چرا اصن اصرار داشته باشم که زنده بمونم و زندگي کنم؟
نمي دونم…امروز ِ خاص همه چيز سياهه و منم فقط به مشکلات و سختيهاي پيش رو فکر مي کنم…بايد حدودا ماهي 600 هزارتومن براي يک درمان خودخواسته خرج کنم اون هم در شرايطي که درآمدي وجود نداره و بايد از توبره(پس انداز) بخورم…محيط جديد وبلاگ رو دوست ندارم و احساس غريبگي دارم باهاش…بعد 6 سال به نظرم نامحرم مياد………

بي خيال.بايد سعي کنم روحيه رو کف زمين افتادم رو بکشم بالا…مي تونم،مطمئنم.



سال نو…مکان نو

سلام ِ دوباره

اینجا چه خبره؟

برام خیلی غریبه است…اینم صرفا جهت آزمایش نوشتم



می خوام یک چندکاره بخرم. از اینهایی که هم اسکن می کنه و هم پرینت میگیره و…
چون تند به تند پرینت نمی گیرم برام مهم ه که کارتریجش سریع خشک نشه و یا برای تعویضش دچار دردسر نشم.
شما چه مارک و مدلی رو پیشنهاد میدید که تجربه استفاده ازش رو دارید و از عملکردشم راضی هستید؟و یا چی و میگید که اصن طرفش نرم.
در ضمن قیمتش هم برام مهمه که خیلی بالا نباشه.
قبلا از راهنمایتون ممنونم.



هدفون تو گوشمه و آهنگ گوش ميدم.
ميرسه به آهنگ “نا نوشته” رضا يزداني. مي خونه و مي خونه.باهاش زمزمه مي کنم.
مي بينم باز حسم از شنيدن آهنگ دقيقا هموني ه که قبلا هم مکتوبش کردم… همون عشق دوران نوجووني و انسان بالغ الان با کوله باري از تجربه ولي همچنان عاشق و شايدم کنجکاو.
به نظرم عاشق بودن با کنجکاوي ،فاصله شون به يک مو بنده.
وقتي کنجکاوي،فکر مي کني که عاشقي.برات طرف رمز و راز داره دلت مي خواد به دستش بياري حالا به هر قيمتي که شده… ولي وقتي به وصال رسيدي تمام حسهاي خوب گذشته از بين ميره.معما برات حل شده. ديگه جذابيتي وجود نداره که بخواي دنبالش کني… اينطوريه که يک رابطه محکوم به فنا ميشه.
ولي اگه عاشق واقعي باشي و نه يک کنجکاو صرف…طرف مقابل برات يه بحر بي انتهاست که حالا حالا ها محل داره براي کشف چيزهاي جديد و تو نه تنها سير نمي شي بلکه هر روز از روز قبل حريص تر و کنجکاو تري.



سال نو بر همگي خوب و خوش.
شرمنده از تاخير،سرم تا به امروز خيلي شلوغ بوده و حالا هم غمگينم… امروز 2 تا از مهمونهاي بسيار عزيزم برگشتن به کشور محل اقامتشون… سفرشون بي خطر و به اميد دوباره برگشتنشون،زود زود.



فرزانه برای کامنت شماره 15 در پست قبلی خیلی بجا و درست نوشت:
“گيرم که در باورتان به خاک نشسته ام! / و ساقه هاي جوانم از ضربه هاي تبرهاي‌تان زخم‌دار است /با ريشه چه مي‌کنيد؟
گيرم که بر سر اين باغ بنشسته در کمين پرنده‌ايد /پرواز را علامت ممنوع ميزنيد / با جوجه هاي نشسته در آشيان چه مي کنيد؟
گيرم که مي‌کشيد گيرم که مي‌بريد گيرم که مي‌زنيد /با رويش ناگزير جوانه چه مي‌کنيد؟ !!!! ….
خسرو گلسرخي”



سال نو پیشاپیش مبارک همگی باشهGrinancing
مواد لازم برای ۴ نفر: • گندم یک کیلو • آرد ۴ کیلو • آب به مقدار لازم
(به نسبت یک کیلو گندم چهار کیلو آرد لازم است) گندم نقره‌ای شده را چرخ می‌کنیم و یا می‌کوبیم بعد مقداری آب روی آن می‌ریزیم و خوب مخلوط کرده آن را از صافی رد می‌نمائیم و آنها را با دست فشار می‌دهیم تا عصاره گندم که شیرین است گرفته شود آرد را در یک ظرف مناسب می‌ریزیم شیره گندم را هم روی آن ریخته بهم می‌زنیم تا مایه صاف و رقیق شود شیره گندم باید مقداری باشد که مایه را رقیق کند ظرف را روی حرارت ملایم قرار می‌دهیم مرتب آن را هم می‌زنیم تا جوش آمده و غلیظ گردد و ته نگیرد و رنگ آن هم قهوه‌ای شود نکته حساس در پختن سمنو این است که از هم زدن سمنو غفلت نکنیم چون زود ته می‌گیرد و گلوله می‌شود پس از آن که سمنو غلیظ شدو غلظت آن مانند ماست معمولی در آمد و رنگ آن هم قهوه‌ای خوش رنگ شد سمنو آماده‌است سمنو به روغن و شکر احتیاج ندارد.
طرز تهیه جوانه گندم (شیره جوانه گندم) به صورت سنتی
1. آب باران نیسانبارانی که از دهم خرداد ماه تا آخر خرداد ماه می‌بارد
2. آرد گندم
3. شیره جوانه گندم:برای بدست آوردن شیرهٔ جوانه گندم مقداری از دانه‌های آنرا پس از پاک کردن در کاسه‌ای که در آن آب نیسان ریخته شده خیس می‌کنند و سه روز می‌گذارند تا خوب خیس بخورد پس از آن ، دانه‌های خیس خورده را در پارچه پاکیزه‌ای می‌ریزند و می‌پیچند و سه روز می‌گذارند در آن پارچه بماند پس از این شش روز دانه‌های گندم جوانه می‌زند آنگاه گندم جوانه زده را در سینی بزرگی می‌ریزند و می‌گسترند و می‌گذارند تا جوانه بلند تر شود. اگر هوا خشک باشد پارچه نازکی را روی سینی می‌کشند و هر روز کمی از آب باران نیسان به آن می‌پاشند تا نم دار و جوانه‌ها زودتر بلند شود. تا این هنگام کسی که نماز می‌خواند حق ندارد که باین گندمها سرکشی کند. گندمهای جوانه زده آنقدر در سینی نگاهداری می‌شود. تا سفیدی دنباله جوانه‌ها پیدا شود (بگفته تهرانیها به نقره بنشیند) آنگاه آنها را از سینی بیرون می‌آورند و در آب نیسان می‌شویند و پیش از آنکه خشک بشود در هاون می‌کوبند و پس از چند بار کوبیدن از هاون بیرون می‌آورند و در پارچه پاکیزه‌ای می‌ریزند و می‌پیچند و با دست می‌چلانند و شیره آن را در ظرفی میگیرند . این عمل پنج بار تکرار می‌شود. شیره دست افشار جوانه گندم را به اندازه‌ای که لازم می‌دانند با آرد گندم می‌آمیزند (مثلاً برای یک من آرد گندم پیرامون پنج سیر شیره لازم است) اگر شیره به اندازه کافی بدست نیاید به جای کمبود آن آب باران نیسان به کار می‌برند.