جهت اطلاع

دوستان عزيزم سلام

اين ايميل براي معرفي بچه‌هاي “فروغ محبت” به شما ارسال مي‌شه. اينها بچه‌هاي بي- سرپرست و بد سرپرست هستند. و “فروغ محبت” تنها مركز ايراني هستش كه خواهر- برادرها رو از هم جدا نمي‌كنه. و اينها با هم و در كنار هم زندگي مي‌كنن.

امسال هم اين بچه ها دست به كار جالبي زدند. مي‌خوان توي فرهنگ سراي ارسباران يه كنسرت اجرا كنن!

در تاريخ 11-12- 13 اسفند در دو سانس اين برنامه اجرا خواهد شد. حدود 2000 بليط آماده فروش هستش كه از آخر بهمن آماده ارائه مي‌شه. قيمت اين بليط‌ها 12000 تومنه.

لازمه كه بدونيد اين برنامه جزء معدود برنامه‌هاييه كه اجازه اجرا گرفته و از اون مهم‌تر اينكه اين بهترين راهيه كه بچه‌ها خودشون پول‌هاشونو مي‌گيرن. (بي‌واسطه ترين راهه)

اميدوارم با خريد حتي يك بليط بتونيم كمكي بكنيم.

راستي اينم آدرس سايتشونه: http://www.foroughemohabbat.com// مي‌تونيد يه سر بهش بزنيد.



کمی نگرش درست

اگه خود کم بینی نداشته باشی نتیجه اش میشه این:

“شبي اوباما و همسرش تصميم گرفتند كه كاري غيرعادي انجام دهند و براي شام به رستوراني كه زياد هم گران قيمت نبود، بروند. وقتي آنها به رستوران رفتند

صاحب رستوران از محافظان رئيس جمهور پرسيد كه آيا مي تواند خصوصي با همسر رئيس جمهور صحبت كند و آنها هم اجازه دادند

و همسر اوباما به طور خصوصي با آن مرد صحبت كرد. بعد از آن اوباما از همسرش پرسيد كه چرا او اين همه مشتاق خصوصي صحبت كردن با تو بود؟

همسرش گفت كه صاحب رستوران گفته در ايام جوانيش ديوانه وار عاشق او بوده است … سپس اوباما گفت و اگر تو با او ازدواج مي كردي اكنون صاحب اين رستوران بودي.

همسر اوباما در پاسخ گفت: نه، اگر من با او ازدواج مي كردم او الان رئيس جمهور بود!”



اینم از این-با همه سختی های این هفته تونستم ضبط کنم و برسونم به وقت…پس لطفا شما هم خساست نکنید دیگه… انتقاد و پیشنهاد؟ و نظر در کل.

لینکها با کیفیت اصلی

4shared-mp3- 62.7 MB

mediafire-mp3-62.7 MB بدون فیلتر

لینکهای کم حجم شده

mediafire-mp3- 15 MB بدون فیلتر

mediafire-wma-10 MB بدون فیلتر

موسيقی‌های برنامه اين‌ها هستند
موسيقی عروسی ارمنی، موسيقی باروک (موتزارت)، موسيقی افريکانس (زبان سفیدپوستان افریقای جنوبی)، همزيستی (کاستاريکا)، دلارام (جمال‌الدين منبری)، موسيقی ملل (يونسکو)، موسيقی سنتی اندونزی، موسيقی پاپ ترکمن



امروز دوست عزیزی باهام تماس گرفت و گفت:

– حدس بزن الان کجاییم؟

– نمی دونم، خودت بگو.

-کافه موزه موسیقی. به پیشنهاد نیما اومدیم. بهش می گم اینجا رو از کجا بلد بودی؟ گفت پیشنهاد یه خانوم بوده… پرسیدم کدوم خانوم؟من می شناسمش؟ گفته آره-ویولت !!! تو یکی از برنامه های رادیوویش پیشنهاد داد… Winkیک هفته با ویولت

با خودم گفتم هورااااا برنامه ام هم کم کم داره بین دوستداران جا می افته و پیشنهاداتم هم جدی گرفته میشه…. ممنون نیما جان Smile



دوست عزیزی رو بعد گذشت بیست سال توی فیس بوک پیداش کردم( دوست دوران دبیرستانم بود)… وقتی عکسهام رو دیده بود براش یه علامت سئوال پیش اومده بود که چرا ویلچر؟
کم و بیش براش توضیح دادم و از شرایط کنونیم گفتم و برای اینکه بیشتر با ویولت ِ بعد گذشت بیست سال!! آشنا بشه آدرس وبلاگ رو بهش دادم تا دغدغه های این هشت سال رو بخونه…
چند روز پیش یه ایمیل زد برام به این مضمون:

سلام دوست نازنینم
امشب دوباره تونستم بشینم و یه دل سیر دل نوشته هات رو بخونم..عجب قلمی داری.تصمیم گرفتم برای پیدا کردن جواب همه ی سوالام در مورد سال های گذشته از دی ماه 82 شروع کنم و کردم…اگه میتونستم تا خود صبح مینشستم ولی خستگی کار های امروز(روز های تعطیل کارم بیشتره!) نمیذاره بیشتر از این بشینم.در واقع انگار دارم تو یه رمان قوی سیر میکنم نه فکر کنی داستان رنج ها شادی ها احساسات و لحظه های تو برام حکم تفریح کردن با یک رمان رو داره از این نظر اسمش رو رمان میذارم که قدرت و شیوایی نوشتاریش خیلی گیراست.با رنج هات رنج میکشم با شوخ طبعی هات میخندم و با گریه هات اشک میریزم. نمیخوام شلوغ بازی در بیارم و خودم رو این وسط شیرین کنم.چون خط به خط دارم با احساساتت بیشتر آشنا میشم و میدونم که تو به درجه ای از بلوغ رسیدی که هیچ نیازی به همدردی من از همه جا بیخبر تازه از راه رسیده نداری.هر چند اینقدر با ملاحظه هستی که به روم نیاری.به هر حال درسته که خاطراتی که دارم میخونم قدیمیه و شاید دیگه خودت نخوای خیلی بهشون فکر کنی ولی برای من یه نکته ای خوشحال کننده ست و اون اینه که نوشته ها و آخرین برنامه ی رادیوییت رو که با اینا مقایسه میکنم میبینم الان روحیه ت خیلی عالیه طبیعی هم هست ولی به نظر من همه ی اینا از همون شخصی بر میاد که من قبلا میشناختمش یعنی این همه سرزندگی تلاش و این همه شور فقط از کسی مثل تو بر میاد.رک بگم شور زندگی که در تو هست هر کسی رو که با تو سر و کار داشته باشه مشتاق میکنه که کاری رو برات انجام بده.نه فقط الان بلکه من اون موقع رو یادمه و از نوشته ها هم تا حالا اینو فهمیدم که با تمام قدرت جذابیت ها تو حفظ کرده ای.
فعلا خداحافظ تا بعد

خوشحالم از اینکه این روحیه مثبت و جنگندگی رو از قبل هم داشتم، حتی قبل از شروع بیماریم… و به همین حس و حال تو ذهن افراد جا خوش کرده بودم و از این لحاظ به خودم می بالم.



1- دیشب خاله ام از خارج از کشور اومده،صرف نظر از اینکه خیلی اوضاعم شلوغ پلوغه..خونه پر از صداست و من امیدوارم تو این چند روز یه خلوت پیدا کنم برای ضبط برنامه 15 وگرنه که… Frown……. مطمئنن نمیشه گفت ساکت من می خوام فایل ضبط کنم.

2- متنفرم از این تعطیلات کشدار و بی برنامه…که صدالبته اگه کارمند بودم عاشقش Grin

3- یه پیشنهاد دارم برای ضبط کتابهای صوتی…باید بیشتر روش فک کنم که ببینم از پسش برمیام یا نه چون طاقت نشستن رو صندلیم محدوده.

4- اگه چیزی یادم بیاد آیتم ها اضافه میشه.

5- دیدم بجای نشستن و خوندن خبرهای بد و هی ترسیدن و لرزیدن بیشتر،بهتره مطالب برنامه 15 رو آماده کنم و ببندمش تا حالا یه موقعیت پیش بیاد برای ضبط کردنش…. و همینکار رو هم کردم و حالا که تموم شده راضیم از نتیجه کار.



بدینوسیله به اطلاع شما میرساند مرکز آموزش علمی – کاربردی رعد واقع در شهرک غرب تهران ، اولین دانشگاه کاملاً مناسب سازی شده جهت استفاده افراد دارای معلولیت جسمی – حرکتی در ایران می باشد که از مهرماه ۱۳۹۰ رسما آغاز به کار کرده است . متاسفانه هنوز بسیاری از افراد دارای معلولیت از وجود چنین دانشگاه مناسب سازی شده ای بی اطلاع هستند . لذا از شما دوست خوبم خواهشمندم تا با فروارد کردن این ایمیل به دوستان و ادد لیست خود ، ما را در زمینه اطلاع رسانی به افراد دارای معلولیت که براحتی و بدون دغدغه پله و یا سرویس بهداشتی و … ، میتوانند از امکانات چنین مکانی بهرمند گردند یاری فرمایید

راستی،تولدت خیلی خیلی مبارک باشه…دیگه واسه خودت مردی شدیا Wink
پ.ن: کامنت دونی پست پایین بازه