یک کامنت خصوصی

ویلی جون خیلی خیلی ممنون از این که این مسئله رو مطرح کردی .. می خواستم اونجا حرف ها و بعضی جواب ها رو بنویسم اما دیدم از آواتارم معلوم میشه اینجا بعضی چیزها رو می نویسم اگه صلاح دونستی بذارش تو صفحه ی خوش رنگت .
اول از همه تشکر می کنم از راهنمایی هاتون و کمک های بی دریغتون ، بعد هم این و اضافه کنم که این اتفاق مربوط به دو ماه پیش و دقیقا 5 دقیقه بعد از شنیدن از گذشته ی این آقا پسر بود، من پسره رو دیده بودم و اخلاق و روحیاتش و دورادور می دونستم اما هیچ فکر نمی کردم که خانومش رو طلاق داده باشه ، یعنی یه جورایی خورد تو ذوقم یا به قول ما یه دفه خوردم به دیوار !! بعد هم من که نگفتم اونا منتظر جواب من هستن تا آقا رو بیارن و صیغه رو جاری کنن که ، من گفتم منتظر من هستن تا بگم این پسر رو با این شرایط قبول دارم یا نه ، بعد بشینیم با هم حرف بزنیم و سنگ هامونو وا بکنیم. من اینها رو زمانی برای ویلی نوشتم که داغ داغ و تازه از تنور در اومده بود یه جورایی می خواستم با درد و دل کردن خودم رو سبک کنم ، الان که هفته ها از اون موقع گذشته ، من با ایشون صحبت کردم و حرف هاش رو راجع به طلاقش شنیدم ، با خانومه مستقیم نتونستم حرف بزنم اما با چند تا از نزدیکانش صحبت کردیم و همه همون حرف هایی رو زدن که پسره زد . البته چرا بعضی چیزها هست که هر کی بندازه گردن دیگری .. اما دلیل اصلی طلاق رو فهمیدم که پسره بی تقصیر بوده ، تو این مدتی که با هم هستیم و حرف می زنیم و بیرون میریم ، بیشتر شناختمش . الان که دارم حرف های شما رو می خونم به انتخابم مطمئن تر میشم .. حالا خیلی مونده تا به عقد و عروسی برسیم اما همون طور که بعضی ها گفته بودن من هم حس می کنم با وجود ناراحتی هایی که با اون داشته الان قدر من و بیشتر می دونه ! مهم اینه که هم ایشون هم من هر دو از تجربه ی گذشته درس یاد گرفتیم و الان داریم سعی می کنیم دیگه تکرار نکنیم.
راجع به ولایتمون هم باید بگم بله متاسفانه من متعلق به جایی از این کره ی خاکی ام که وطن همه ی شماهاست ، که دختره بالای 20 دیگه به زور شوهر گیرش میاد من هیچ وقت این حرف ها و مسخره بازی هاشون رو قبول نداشته و ندارم اما محیط رو ادم و افکار ادم تاثیر می ذاره .. من سال به سال ایران نمیرم چون دوست ندارم آرامشی رو که اینجا با زور به دست آوردم اونجا تو یه نگاه از دست بدم . راستش زبون دارم این هوا می تونم راحت جواب توهین هاشون رو بدم اما خدا رو شکر کنید که شما جای من نیستید ، چون هر تلفنی از هر جای دنیا که میاد اولین سوالشون اینه کی فلانی می خواد شوهر کنه ما خدمت برسیم ؟! یا اگه دست بر قضا همین جوری دعوتشون کردی خونه تون ، میگن چه خبره عروسی فلانی ه ؟! می دونم کوته فکرن می دونم نباید از حرف های بی سر و ته ابلهان ناراحت بشم ، اما بخدا تحمل هم حدی داره ، من اگه برای حرف هاشون ارزش قایل بودم به اینجا نمی رسیدم، 26 سالم تموم نشده هنوز؛ فوق لیسانس دارم تو یه شرکت خیلی معتبر به عنوان مدیر حسابداریشون کار می کنم ، کارم خوبه ، زندگیم خوبه خدا رو شکر، مستقلم اما ساپورت هم دارم .. می خوام بگم اگه قرار بود به حرف اینها گوش بدم یا با حرف اینها ببازم تا حالا باید 100 کفن پوسانیده ! بودم . خلاصه ی کلام اینکه ، باز هم ممنون به خاطر راهنمایی هاتون ، حرف هاتون رو به دیده ی منت قبول می کنم و انتقادادتون رو می پذیرم . اما باور کنید شرایط و موقعیت آدم ها با هم فرق داره ، بعضی وقت ها دیدن زن هایی که هم سن من هستن اما بچه ی کلاس پنجمی دارن دلم رو به درد میاره اما چاره ای جز پذیرش نیست حدااقل برای اونها .
یه مادر بزرگ پیری داشتم همیشه می گفت ” اگه میخوای شوهرت تا آخر عمر به پات بشینه و قدرت رو بدونه ، زن مَردی بشو که زنش مُرده باشه ! ” مثل اینکه پیرزن یه چیزی می فهمیده !
همین ها فعلا تا بعد



ترشیدگی از دید تو

ویلی کم و بیش من و می شناسی خوب الان به کمکت احتیاج دارم می دونم خودت مشغولی و هزار تا گرفتاری داری اما اگه می تونی کمکم کن لطفا .. من دارم می رسم به ۲۶ کم کم .. نمی دونم یادت هست یا نه، یه بار با یکی نامزد بودم اما از هم دور بودیم اون یه جای دنیا بود من جای دیگه .. بعد ۳ سال به هم زدیم .. عقد نبودیم فقط نامزد.
الان هم ۳ سال بیشتر ِ که به هم زدیم و من دارم زندگی مو می کنم .. واسه ما یه دختر بیش از ۲۰ سال ازدواج نکرده باشه خیلی ِ و من ۶ سال ِ دارم خلاف جهت آب شنا می کنم .. واسه خودم و فامیل خودم مشکلی نیست اما واسه در و همسایه یه خورده نا جوره که اون هم تا الان واسم مهم نبوده .. اما خوب دیگه سنم داره یواش یواش میره بالا و وقت شوهر کردنمه مثلا ! خواستگار هم داشتم و دارم اما هر کدوم بنا به دلایلی رد میشن .. همون طور که قبلا هم گفته بودم خودم هم خیلی خاک تو سرم و نمی تونم تو کوچه و خیابون واسه خودم دلبری کنم با وجود تمام آزادی هایی که دارم !!
همه ی اینها رو گفتم که بگم یه پسر ِ ۲۸ ساله اومده خواستگاریم من و دیده و پسندیده من هم دیدمش و هنوز نمی دونم باید چکار کنم .. پسر ِ خوبی ِ همه تعریف ش رو می کنن .. همه ی خانواده هم بر خلاف دفعات قبلی راضی ان و حرفی ندارن .. من هم دیدمش و قیافه اش به دلم نشست اما هنوز باهاش حرف نزدم .. منتظر جوابم هستن و من نمی دونم چه بگم .. همه چیش اوکی هست تنها دلیلی که من موندم توش اینه که این پسره ۲ سال پیش عقد بوده و بعد ۶ ماه خانومش رو طلاق میده .. این خیلی برام گرون تموم شد که چرا من باید همچین پسر خوبی گیرم بیاد اما مطلقه .. من نمی گم مطلقه ها بدن ویلی اما خوب چطور پسرها راضی نمیشن زن های مطلقه رو بگیرن اما واسه خودشون عادیه که برن یه دختر بکر و دست نخورده رو بگیرن ؟ دلیل جدایی شون هم گفته که به خاطر این بوده که دختره خوب نبوده خوب ما بنا رو بر این می ذاریم که ایشون راست میگه .. اما به نظرت این کاره درستی ِ من باهاش ازدواج کنم ؟؟ اگه واقعا پسر خوبی باشه ؟؟
عمو میگه عقد کرده بعد چند ماه طلاق داده نرفته که هر روز با یکی باشه که ؟! هر روز با یکی بوده باشه بهتره یا اینکه یکی رو عقد کرده باشه و بعد دیدن سازش ندارن و جدا شده باشن ؟ ویلی بعضی وقتها از خدا دلم میگره که می تونه بهترین رو بده اما دریغ می کنه .. وضعمون خدا رو شکر خوبه و دستمون به دهنمون می رسه .. ویلی من نمی گم خیلی ام که اگه بگم گه ِ زیادی خوردم اما می خوام بگم منی که تا حالا دستم به یه پسر نخورده می تونم با این پسری که مثلا یه مدت زن داشته زندگی خوبی داشته باشم ؟ می تونم منظورم رو بفهمونم یا نه ؟ دلم گرفت اصلا شکسته ام وقتی گفت پسره عقد بوده و طلاق گرفته ، یعنی این خدای بزرگ اونا یه پسر مجرد دم دستش نبود که این جوری انداخت تو کیسه امون ؟ بعد مردم بیان بگن اینقدر شوهر نکرد که زن ِ مرد ِ ازدواج کرده شد؟؟
می دونم حرف مردم نباید مهم باشه و اینا اما خوب خودم چی دلم چی ؟ یعنی بعد این همه صبر این بود نتیجه ش ؟ ببخش اگه واضح نبود اصلا تمرکز ندارم .. ممنون میشم اگه جوابم رو بدی .. باز هم ببخش به خاطر بی موقع مزاحم شدنم .

Continue Reading »



یک دانشجوی دندانپزشکی ازم خواسته لینک این نظر سنجی رو توی وبلاگم قرار بدم.
در جهت کمک به معضلی بنام دندان درد،گذاشته شد.



قسمتی از یک ایمیل:

“شرایط یا مردم می توانند آنچه به شما تعلق دارد را از شما بگیرند، می توانند پول شما، و سلامتی شما را از شما بدزدند. اما هیچکس قادر نیست خاطرات طلائی شما را بدزدد…. پس، فراموش نکنید که وقت بگذارید و از این فرصت های هر روزه خاطراتی شیرین بسازید”



براي گرفتن جاي لقمه سرامون(هرچند هنوز کاربري اصلي که مد نظرمون بوده رو نداره)،هزار و يک معذوريت داشتيم که مهمترينش اين بود که محلي بي پله باشه و دسترسيش براي من راحت.

از اول هم مد نظرم اين بود که مکاني باشه راحت براي افرادي مثل خودم و با توانايي هايي کمتر از بقيه افراد.اگه دستشويي داشت،مناسب سازيش مي کردم.درست مدل محلهايي که تو خارج کشور ديده بودم.

اگه فروشمون خوب باشه و سرمايه مون بيشتر شه دنبال يه مغازه مي گرديم.

حالا اينجا يه کانکسه و بدون سرويس بهداشتي ولي مسير دست يابي بهش،مناسب حال افرادي مثل منه و رمپ داره…پس يه شرط از شروط مد نظرم رو داره.

قيمتهامون خيلي پايينه بخاطر اينکه نزديک محل بازي بچه هاست و مشتري اصلي اونها هستند و بايد قدرت خريد داشته باشند…گرونترين قيمت پيتزا،3500 تومنه.

پ.ن:اگه افرادي با توانايي بدني کمتر و يا ويلچر نشين مي خوان برن اونجا،بهم بگن که آدرس مسير بدون پله و رمپ دار رو بهشون بگم.



اولین عکس

آدرس:فاز 2 اکباتان-مجتمع گلها-قسمت کانکس ها(زمین اسکیت)-پیتزا ایوون

با بودجه من ،فعلا نمیشد یه مغازه ثابت بگیرم پس برای شروع کار به داشتن یک کانکس اکتفا کردیم(من و دوستم) ولی درآمدش در حال حاضر امیدوار کننده نیست و اگه ضرر ندیم باید یربه یر بریم کنار…پس به کمک شما دوستان عزیز و دوستان دیگه تون و تبلیغ شما شدیدا نیازمندم…

لطفا شلوغش کنید که ضرر ندم. Grin



روی عکسها کلیک کنید تا درست نمایش داده شه.
گیلاس