هفته خوب من

اين هفته به اندازه کافي همه چيز خوب بود که با اطمينان بگم اين هفته، هفته من بود.
کلي کارهاي مفيد و پشت هم انجام دادم، از رفتن پيش دکتر خودم و دکتر جراح براي غده ستون فقراتم(دکتر مي گه آخه اين چه غده ايي که ما همه بايد بسيج شيم واسه پيدا کردنش!! بيکار بودي نشستي خودتو جوريدي؟ و اون چيزي که پيدا کردن چربي بود و فعلا جاي نگراني نيست) تحويل مدارک مورد نياز براي اينترنت پر سرعت توسط خودم،آب درماني دو روز در هفته، آرايشگاه، مهموني، جور کردن مدارک براي درخواست ويزا و… و… از پس همش براومدم و تونستم انجامشون بدم.
رفتم و انگشتر رو خريدم که عکسش رو ميگذارم.
اين آهنگ به اندازه کافي قشنگ و نشاط آور هست با شعري بي نظير که از ته دلم احساس مي کنم که اين شعر وصف الحال من سروده شده که بخوام مجدد بگذارمش توی پستم.
Image081.jpg
Image083.jpg
Don’t let be me misunderstood

لینک دانلود
ترجمه آهنگ: ممنون از علی عزیز

نگذار مرا اشتباه بفهمند
عزیزم حالا منو می‌فهمی؟
اگر گاهی مرا دیوانه می‌بینی.
مگر نمی‌دانی که هیچ آدم زنده‌ای نمی‌تونه همیشه مثل فرشته‌ها باشه؟
وقتی همه چیز خراب می‌شود، روی بد آدم بالا می‌آی
د
خوب من فقط آدمی هستم با نیت‌های خوب
خدایا نگذار مرا اشتباه بفهمند
تو می‌دونی عزیزم که گاهی چنان سبکبالم
که نمی‌توانم سرخوشی‌ام را پنهان کنم
ولی گاهی دیگر به نظر می‌آید که تنها مشغله‌ام نگرانی اس
ت
و تو باید بسوزی و روی دیگر مرا ببینی

خوب من فقط آدمی هستم با نیت‌های خوب

خدایا نگذار مرا اشتباه بفهمند
اگر من عصبی هستم
می‌خواهم بدانی که هیچوقت نمی‌خواهم آنرا سر تو خالی کنم
زندگی مشکلات خودش را دارد
و من بیشتر از سهم خودم از این مشکلات دارم
ولی آزار تو تنها کاری است که هیچ‌گاه نمی‌خواهم
چون دوستت دارم
آه نازنینم
من فقط انسانم
مگر نمی‌دانی که من هم مثل همه عیب‌های خود را دارم
گاهی تنها می‌نشینم و افسوس می‌خورم
به بعضی کارهای احمقانه‌ی کوچکی که انجام داده‌ام
بعضی کارهای کوچکی که انجام داده‌ام
خوب من فقط آدمی هستم با نیت‌های خوب
خدایا نگذار مرا اشتباه بفهمند
با تمام وجودم تلاش می‌کنم
____________________
یک کامنت خصوصی:
پيام خصوصی:در حالی که نمایشگاه مطبوعات و خبرگزاری ها ،محلی برای حضور رسانه ها و بستری برای تعاملات رسانه ای است ، مسوولان نمایشگاه در اقدامی عجیب ،یکی از غرفه های این مجموعه را به شکایات مردم از میرحسین موسوی اختصاص داده اند!
این اولین بار است که در تاریخ 16 ساله نمایشگاه مطبوعات بخشی برای سایت شکایت علیه یک کاندیدای ریاست جمهوری اختصاص داده شده است.
به گزارش خبرنگار عصرایران ، این غرفه که در آن بنرهایی در تبلیغ شکایت از موسوی و تصویری از او در راهپیمایی حامیانش نصب شده ، با عنوان “موج قانون” و در قالب سایت نو ظهوری که با همین عنوان برای شکایت از موسوی راه اندازی شده ، فعالیت می کند.
فعالیت این سایت که از سوی برخی جریان ها تقویت می شود و مشارکت دادن آن در نمایشگاه مطبوعات دقیقاً خلاف دیدگاه های بزرگان نظام ، مخصوصاً مقام معظم رهبری است که بر جذب حداکثر و دفع حداقلی تاکید دارند.
مضاف بر این ، هر گونه طرح دعوایی که جنبه عمومی دارد ، صرفاً بر عهده دادستانی است و نه هیچ فرد مقام دیگر . به علاوه چنانچه فردی از شخصی شکایت داشته باشد ، مرجع شکایت او دستگاه قضایی است نه این که یک عده با راه اندازی سایتی خود را مرجع دریافت شکایات مردمی قلمداد کنند و جالب تر این که نام این کار غیرقانونی خودشان را نیز “موج قانون” بگذارند.
نکته دیگر این که بسیاری از مردمی که با تعجب شاهد حضور غرفه شکایت از موسوی در نمایشگاه مطبوعات هستند ، می پرسند آیا اجازه می دهند که مخالفان احمدی نژاد نیز سایت مشابهی راه اندازی کنند؟ و آیا چنان سایتی نیز اجازه حضور در نمایشگاه مطبوعات را خواهد داشت؟ و اساساً اگر قرار باشد هر کس که با دیگری مخالفت داشته باشد سایت شکایت علیه او راه بیندازد ، سنگ روی سنگ بند خواهد شد؟
به هر حال فعالیت غرفه شکایت از موسوی از شگفتی ها و البته از نکات تأسف برانگیز نمایشگاهی است که نام مطبوعات و خبرگزاری ها را با خود یدک می کشد و البته شاید مسوولان نمایشگاه محذوریت هایی برای این کار هم داشته اند!!
پس لطفا نگذار مرا اشتباه بفهمند.



تجربه آشنا

عشق .بازي دو دست
وقتي دو دست عشقبازي مي کنند… عشقبازي. و نه يک ذره کمتر… مثل دو تن برهنه… پيچيدن در هم… سنگيني يکي بر لطافت ديگري… آميختن.. يکي شدن.. بريدن.. باز آويختن.. فشار.. هم آغوشي.. سفت فشردن… داغ شدن… به شماره افتادن نفسها.. بسته شدن چشمها.. فرو رفتن انگشتان در هم،پيچيده شدن… نوازشها.. خواهشها.. نوازشها … خواستنها.. فشارها.. و چنگ…
آتشي مانده بر تن مرد .آتشي از لمس داغ ترين زن دنيا..
تنم مي سوزد.
پ.ن:گفتن سوژه ام رو لو ندم. حذفش کردم :teethمجوز چنين نمايشگاهي که عمرا صادر شه ولي ميشيه تصور کرد و جون بخشيد و نوشت…
پ.ن: به گمونم چهارشنبه آینده جشن پرشین بلاگ باشه. کسانی که دوست دارن شرکت کنند از حالا برنامه ریزی کنند.
این آهنگ هم تقدیم خودِ خودت واسه اینکه پست خشک و خالی نشه به پیشنهاد و تصویر سازی دوستان! به خودم بود آهنگ دیگه میذاشتم.


لینک دانلود

اضافه شد
لطفا به این کامنت من توجه کنید و اگه راهکاری به ذهنتون میرسه دریغ نکنید



برام نوشت :
“سلام ويولت عزيز.من ازخواننده های قديميت هستم.والان تنها کسی که فکرميکنم بتونه کمکم کنه توئی.مشکلمو ميگم بهت و ميدونم که کمکم میکنی.
وقتی ؟؟ سالم بود بعد ؟ سال نامزدی ازدواج کردم.هردو دانشجو بوديم و واقعا همديگه رو ميخواستيم.بماند که اول زندگی چه کمبودهايی داشتيم وچيا کشيديم…ولی مشکل اصليمون سکص بود.من از سکص ميترسيدم وتحت هيچ شرائطی نميتونستم.بارها پيش روانشناس و متخصص زنان رفتيم ولی هيچی حل نشد.۴ سال باهم زندگی کرديم وتو اون مدت ۳ يا ۴ بار با هم ارتباط کامل داشتيم.اونم من قرص ميخوردم وميخوابيدم تا چيزی نفهمم.اين مساله زندگيمون رو واقعا مختل کرد.فکرنکن من مايل به ارتباط نبودم بلکه واقعا نميتونستم.ومرتب به همسرم میگفتم برو با هرکی میخوای باش ولی با من کاری نداشته باش.تا اينکه يه روز اومدم خونه وديدم همسرم در غياب من يه خانم هر.جائی رو آورده خونه وازش عکس گرفته و زده رو کامپيوتر من(جالبه؟نه؟)منم بعد اين مساله با اينکه ته دلم بهش حق ميدادم ومطمئن بودم هیچ ارتباطی با اون خانم برقرار نکرده ازش جدا شدم.
بعد جدائی خيلی بهم سخت گذشت.بازم همديگه رو ميديديم و من خيلی اميدوار بودم تا بتونم ببخشمش وباهم آشتی کنيم.حتی غير از خانواده کسی نميدونست از هم جدا شديم.ولی اون تمايلی زيادی نشون نميداد.خيلی تحت فشار بودم.خيلی زياد…چندبار تا پای خودکشی رفتم.فکر ميکردم يه موجود بيخاصيتم که لياقت هيچی رو نداره.فروردين امسال همسرسابقم گفت که دوباره باهم زندگی کنيم ولی بشرط حل مشکل سکصيمون.فقط اينبار من ديگه نميخواستمش.اونم منی که يه سال تمام در آرزوی اين حرف بودم.ميدونی چرا؟چون من تو اون دوران سخت به يکی از همکلاسيهام عادت کرده بودم.
همون وابستگی بعد طلاق.الان خيلی خيلی بدحالم .نميدونم بايد چکار کنم؟با همسرسابقم آشتی کنم؟از کجا بدونم ديگه مشکل نخواهيم داشت؟همکلاسيم وعلاقم به اونو چکار کنم؟(راستی همکلاسم هم ازم درخولست ازدواج کرده) يا اصلا اين شهرو ول کنم وبرم دنبال ادامه تحصيل؟اينم بگم خانوادم از ارتباط من و همکلاسم بيخبرن و منتظر آشتی من با همسر سابقم هستن.ميدونی ويولت زير اين فشار دارم له ميشم.کمکم کن”

زندگینامه سختیه و سئوال و هم فکری سختر وقتی هیچ تجربه ایی در این مورد نداری حالا که امین واقع شدی چطور میشه به مشکل نزدیک شد و راهکار ارائه کرد که خزعبل هم نباشه؟ براش نوشتم:
“خیلی مسئله پیچیده ایی رو عنوان کردی. چطور دکتر نتونسته کمکت کنه؟
من که در این مورد هیچ تجربه ایی ندارم و تنها شنیده ام بر میگرده به یکی از “بر سر دو راهی زندگی” زن روز قدیم که مردم مشکلشون رو مطرح می کردن و یه آقای مشاور بنام آقای مطیعی جوابشون رو میداد.
یادمه تو یکی از این داستانها زنی سرگذشتش رو تعریف کرده بود و اینکه چقدر با سکص مشکل داره و همین مشکل اساسی با همسرش بود و شوهر همیشه بهش سرکوفت میزده که چقدر زن سردمزاج و بدرد نخوریه و بالاخره از هم جدا میشن بعد یه مدت این خانم با مردی دوست میشه و با هم سکص هم داشتن و برخلاف انتظار و در تعجب پارتنر جدید ادعا می کنه که چه زن گرم و سکصیه…!!! و همه جوره این خانم ارضاش میکنه و بسیار قویه.
به این معتقدم که شاید رفتار یک فرد سبب دلزدگی یا ترس از رابطه بشه و همین شخص بظاهر مورد دار در وضعیت دیگه و شرایط متفاوت کاملا هم نرمال باشه.
من جای تو باشم شانس دوم رو امتحان میکردم چون بالاخره اولی یکبار امتحان پس داده وبا بدترین راه حل(زن هرجا.یی) خواسته بهت تلنگر بزنه…فکر کنم این نهایت تلاشش برای نجات رابطه بوده و راه حل بهتری تو چنته نداره.
این چیزی ه که به ذهن من میرسه ولی اگه موافق باشی نوشته ات رو تو وبلاگ بذارم تا افراد بیشتری نظر بدن و شاید راه حل بیشتری بدست بیاریم. “
که اجازه صادر شد… حالا نظر تو چیه؟



با همه احترامی که برای خانم توکلی قائلم ولی به نظرم ایرادِ درستی میاد. اگه موافقید وبلاگ نویسان هم اعتراض کنند.وبلاگ نویسانی بودند که بهای سختی پرداخت کردند و هم چنان ناشناسند.
سلام
چنانکه مستحضر هستید، اخیراً جایزه محمد امین از سوی رویترز به بلاگستان فارسی بخاطر «تعهد، شجاعت و فداکاری آن‌ها تحت شرایط جان‌فرسا و فشارهای فوق‌العاده در حین پوشش دادن اخبار انتخابات ریاست‌جمهوری» اهدا شده است. اما نکته اینجاست که شخصی که بعنوان نماینده بلاگستان فارسی این جایزه را دریافت کرده، به معنای واقعی کلمه بلاگ نویس نبود!
در همین رابطه نامه ای به رویترز نوشته شده تا رویترز بخاطر این تصمیمش از بلاگستان فارسی عذرخواهی کند. چنانکه با متن این نامه موافقید، لطفاً آنرا در وبلاگتان منتشر کنید، تا لیستی از وبلاگهای حامی تهیه شود و همراه با ترجمه نامه برای رویترز ارسال گردد.
ممنون میشوم اگر موضوع را با سایر دوستان وبلاگ نویس تان هم در میان بگذارید.
در مورد متن نامه هم اگر پیشنهادی دارید می توانید آنرا مطرح کنید.
صادق جم
جناب آقای کریستوف پلایتگین؛
ریاست محترم بازرگانی بنگاه رسانه‌ای رویترز؛
با سلام!
شنیدن خبر اهدای جایزه محمد امین به وبلاگ نویسان ایرانی، به خاطر «تعهد، شجاعت و فداکاری آن‌ها تحت شرایط جان‌فرسا و فشارهای فوق‌العاده در حین پوشش دادن اخبار انتخابات ریاست‌جمهوری» به اندازه‌ی تلخیِ اهدای این جایزه به سرکار خانم دلبر توکلی، به عنوان نماینده وبلاگ نویسان، مسرّت بخش بود!
شکی نیست بلاگ نویسانی که در طول دوره سانسور شدید رسانه‌ها، زندگی‌شان را برای خبررسانی از وضعیت ملتهب ایران، قمار می‌کردند، شایسته دریافت این جایزه هستند، اما باید از خود پرسید که آیا بلاگ‌نویسی که حتی در این دوره، وبلاگش با موضوعات دیگر هم به روز نشده، می‌تواند شایسته نمایندگی از این قشر، جهت دریافت نشان شجاعت باشد؟!
مگر نبودند بلاگ‌نویسانی همچون سمیه توحیدلو، وحید آنلاین، حنیف مزروعی، مهدی محسنی و… که در این راه دربند شده اند و در به در گردیده‌اند؟! آیا اهدای این جایزه، به نویسنده وبلاگ “خانه دلبر” – که به صراحت می‌توان گفت اکثریت قاطع بلاگ‌نویسان و بلاگ‌خوانان فارسی، وی را تا این زمان نمی‌شناختند! – نوعی کم ارزش جلوه دادن تلاش این عزیزان نیست؟! آیا بهتر نبود، که اصلاً این جایزه به شخص خاصی اهدا نمی‌شد تا اینکه به دم دست‌ترین فرد تعلق گیرد؟!
انتظار جامعه بلاگ نویسان ایرانی، از رویترز بیش از این‌ها بود! حداقلش اینکه وبلاگِ شخصی را که به عنوان نماینده بلاگستان، معرفی کرده‌اید از نظر می‌گذراندید!
حقیر و بسیاری دیگر از بلاگ‌نویسان ایرانی، خواستار شنیدن عذرخواهی رسمی رویترز به دلیلِ خبط پیش آمده هستیم



قراره سلکشن آهنگهامون رو به رُخ بکشیم!.
میگه فقط حق رو کردن 12 تا تراک رو داری. بهترین هاشون و . نه بیشتر.
میگم! جونم سلکشن یعنی همه چیز. غرب و ایرانی . رپ و راک و سنتی … سلکشن محبوب یعنی اینکه وقتی یه آهنگ معرفی می کنی حداقل 1000 نفر طالب دانلود داشته باشه و خوششون بیاد نه فقط خودت تنها و سلیقه خودت و خودت.
آهنگ میرسه سر “شمال” رضا یزدانی که میدونم تاثییر تلقینات من می تونه باشه و جاخوش کرده تو سلکشنش. چشمهام رو می بندم و پا به پای آهنگ می خونم …سوپرانو…
برام می نویسه:
” زنانگی یعنی آن چشم بستن و آرامش وسط آن ترافیک کوفتی.اینهمه آرامش داشتن و غرق شدن در آهنگ “شمال”.
و زنانگی یعنی آنهمه ترافیک که وقت رفتن بود و آنهمه بی ترافیکی! وقت برگشتن!
بهتری بانو. خیلی.
خوشحالم. “

آهنگ شمال رضا یزدانی رو نگذاشتم چون قبلا استفاده کردمش. این برام نوستالژی داره
Don’t let be me misunderstood

لینک دانلود

Continue Reading »



1-بی بی سی اعلام کرد جایزه ” محمد امین” را امسال به وبلاگ نویسان ایرانی اهدا کرده که بیشترین سهم رو در پوشش خبری بعد از انتخابات داشتن.
و این جایزه به نمایندگی به خانم ” دلبر توکلی” روزنامه نگار ایرانی داده شده.
وقتی عکس خانم توکلی رو تو صفحه تلویزیون دیدم. چهره شون به شدت برام اشنا زد. دلبر جان فکر می کنم من و تو یه زمانی شاید حدود 8 سال پیش باهم همکلاس زبان کلاسهای آزاد جهاد دانشگاهی بودیم … اگه گذرت به این وبلاگ و این نوشته افتاد خوشحال میشم برام ایمیل بزنی و باهات در ارتباط باشم.
2- پنج شنبه که خريد رفتم يه انگشتر بدل با سنگ درشت بنفش رنگ ديدم که مارکدار بود ولي بدل و خيلي به دستم مي اومد و دلم رو بُرد . وقتي قيمتش رو پرسيدم گفت 60/000 تومان. برق از سه فازم پريد. هرکاري کردم که خودم رو راضي کنم بخرمش،نتونستم. فکر کردم اونقدر پول عطينا ندارم که بدم بابت يه انگشتر بدل با این قیمت … هي گفتم به يه بهانه به خودم کادوش بدم، اميد گفت برش دار کادو من … ولي باز هيچ رقمه نتونستم خودم رو راضي کنم …ولي بدبختي هنوز چشمم دنبالشه يهو ديدي يک کلک جور کردم سر خودم رو گول بمالم برم بخرمش.
3- اين پتويي که خريدم اينقدر نازک و سبکه که وقتي مي ندازي روت هيچ بار رواني از سنگيني پتو بهت تحميل نمي کنه که حس کني پتو روته و احساس امنيت و گرما کني. انگار ملحفه انداختي ولي در کمال تعجب گرم گرمي. تا صبح متعجب مي خوابي که چطوره که چيزي روت نيست ولي سردتم نميشه.
4- ديروز که فهميدين تهران زلزله اومد؟ اون لحظه من تو توالت و سر خلا بودم که يهو شنيدم مامان داد ميزنه: ويولت کجايي؟ گفتم: توالت. گفت: چيکار مي کني؟! گفتم: همون کاري که همه ميان توالت مي کنن!!! و در توالت رو باز کرد براي اطمينان خاطرش! گفت: زمين خوردي؟ گفت: نه مي بينين که،چطور؟ صداي گرومپ اومد و ساختمون لرزيد گفتم شايد تو خوردي زمين( نميدونم اين مامانم من و چي فرض کرده؟کو* چون تانک؟!!!) گفتم نه بابا، شايد بالايي ها يه چيزي ول دادن رو سقف…. و بعدا فهميديم زلزله بوده.
5- راستی می دونید چرا اینروزا عکسام بی کیفیته؟ چون آقا شهروز(برادرم) زحمت کشیدن دوربین امانتی که بهشون سپرده بودم به رسم یادگاری دادن به آقا دزده!!! و من الان دوربین ندارم و باید برم یدونه جدیدش رو بخرم …. از بس که اینروزا کم خرجم.

اضافه شد

6- یه چیز دیگه، زده به سرم موهام رو کامل بلوند کنم و شاید چند تایی، های لایت توش درآرم… حدود 10 سال پیش یا بیشتر اینکار رو کردم و دودسته نظر داشتم یا می گفتن خیلی بهت میاد یا می گفتن اصن بهت نمیاد. نظر حد وسط نداشتم.
الان تقریبا همه مخالفن بخاطر آسیبی که به مو میزنه با توجه به اینکه من موهای پر و مقاومی ندارم و به انحا مختلف سعی دارن رایم رو بزنن.آرایشگرم هم یکمی از موهام رو قیچی کرده که تو مواد بذاره ببینه چقدر رنگ باز میکنه و مقاومتش چطوره.
من می گم اگه بهم نیاد فوقش چند لاخش رو لای فویل نگه میدارم بقیه اش رو تیره می کنم که مش بشه البته که با توجه به پوست سفیدم فکر نمی کنم بهم نیاد. نظر خودم روی موی تیره است و به نظرم سکصی تر میاد برای یه زن ولی چه کنم که ویرش افتاده تو تنم حالا که سن خودم نشون نمیدم خوب موهام رو روشن کنم تازه بیام رو 37 نه 27 فعلی.
حالا شما چی می گید؟ رنگ کامل کنم یا مش پُره سفید یا ماسه ایی بزنم؟
این روزا خیلی زنم.خیلی.



قبول کردم که آدم متفاوتي باشم.
شايد هم شروع علنيش رو گذاشتم با نوشته قبلی که مجبورم مي کنه جوابگو باشم در قبال نوشته و بيان عريان يه حس هرچند بي پشتوانه ولي دفاع مي طلبه.
اگه بخوام بنويسم و نوشته ام چيزي براي خوندن و درک کردن داشته باشه و صرف دل مشغولي نباشه، بيان يه حس زنانه باشه صرف نظراز هر قالب سالم و بي نقص يا مريض و دردمند … بايد بي پروا تر باشم و قوي تر در قبال هر پرسشي که ارزش جوابگويي داشته باشه.
بايد ساده و کوتاه و موجز نظرم رو بگم … متفاوت بودن هميشه برام لذت بخش بوده، سالهاست پذيرفتمش … ادامه ميدم.
از اين به بعد ممکنه خيلي نوشته هاي نامتعارف و بحث انگيزي از من بخونيد که هيچ پشتوانه عملي نداشته باشه ولي يک دنيا حس پشتشونه. مجبورم نکنيد که چون دنياي واقعي و در مقابل افراد حقيقي و محق تو احساسشون نسبت به خودم جوابگوي دنياي مجازي هم باشم. اينا فقط يک سري نوشته است بي مخاطب خاص و بس.
_______
این آهنگ رو هم جناب نقطه گذاشته بود از متن آهنگ خوشم میاد… با حال شمشیر از رو بستنم مطابقه
تقدیم به مخاطب خاصشGrinevil
بهنام صفوی- خسته شدم

لینک دانلود