بگذار و بگذر

وقتي يک رابطه ايي تموم ميشه … ديگه تموم شده، حالا تو مختاري زانوي غم به بغل بگيري و لش اون رابطه مُرده رو با خودت بکشي اين طرف و اون طرف در حاليکه بوي گندش عالم و آدم رو برداشته يا اينکه نه، گرد و غبار و کثافتي که مي تونه خاطرات بد و تلخ باشه رو ازش بزدايي و تر و تميز و خوشگل بذاريش تو يه جعبه گوشه کمد و هر از چندگاهي بهش سر بزني و اگه گرد و غباري روشه تميزش کني و از ديدنش لذت ببري. من به شخصه هر دو روش رو امتحان کردم و در آخر به اين نتيجه رسيدم که راه دوم لذت بخشتر و آرامش بخش تره و حتي مفيدتره.
رابطه زناشويي من هم تمام شد … خيلي وقته، ميدوني که؟
هرچند که شروعي بس عاشقانه داشت و حسن ختامي عاشقانه تر! ولي مسلما کفه بدي هاش اينقدر سنگين تر بود که به چربه به تمام کردن و قطع رابطه زناشويي. من فقط و فقط به خوبي هاش فکر مي کنم و از بديهاش با چشم کاملا بسته مي گذرم… شايد چون مأمني گرم اون طرف در انتظارمه.
دلم نمي خواد فکر کنم به اون لحظه ايي که روي پل رودخونه کرج وايستاده بودم وتو ظلمات شب خيره شده بودم به امواج خروشان رود و از ذهنم گذشت که چقدر خوب بود اينقدر جرات داشتم که خودم و پرت مي کردم تو آب و از اين زندگي راحت مي شدم.
دلم نمي خواد به کبودي روي بازوم فکر کنم و اينکه در جواب سئوال بقيه که مي پرسيدند چرا بازوت کبوده؟ با لبخند مي گفتم کادوي تولد مه.
دلم نمي خواد فکر کنم به پس دادن خونه مستقل و زندگي در يک اتاق تو خونه مادرشوهر اونم براي چي؟ چون به اعتقاد اون خونه نم داشت و همين سبب مي شد چوب گيتار تاب برداره.
.
.
.
الان هرچي بيشتر فکر مي کنم کمتر چيز بد و ناراحت کننده ايي يادم مياد ولي تا عمر دارم اون هم آغوشي لب ساحل يا اون يکي سفر بندر انزلي (شايد شرحش رو بعدا نوشتم) يا شعرهايي رو که برام گفت و با گيتار اجراش کرد، عکسهايي که ازم گرفت … نقاشي هايي که کشيد… رو از خاطر نمي برم، قسم مي خورم (عجيب تحت تاثير فيلم سنتوري قرار گرفتم و هانيه رو با تمام وجود حس کردم …اون ذوقهاي بچه گانه و مراسم ساده ولي هيجان انگيز و خارج از عرف ازدواج! توهين به ساحت مقدس ساز!! رو، اون اجراي دونفره ترکيب ساز سنتي و مدرن(دوئت)، اون نگاههاي عاشقانه هنگام اجراي علي، کاملا فهميدمش بخصوص عشق آميخته به خستگي هاش رو)
تمام خاطرات خوبش برام محترم و عزيزه چون بهترين سالهاي زندگيم رو به خودشون اختصاص دادن ولي مطمئنم ديگه هوس دوباره زندگي کردن باهاش رو ندارم … اگر هوس است يکبار بس است.
بودن اميد در کنارم و اين همه درکش از موقعيت من، اينکه اجازه ميده فکرم اوج بگيره بدون اينکه ترس از دست دادن سبب مهار کردن من بشه و عميقاً مطمئنه که کبوتر جَلدش بر ميگرده سر خونه اصليش… يکدنيا سپاسگزاري برام به ارمغان مياره و سبب ميشه قدمهاي هرچند به ظاهر لرزانم رو محکمتر و با اطمينان بيشتر بردارم.
بعد از اون همه کله خراب بازي ها احتياج به استراحت دارم … خسته ام.:whew
خواننده محمد اصفهانی

لينک دانلود

جالبه که بعضی از نوشته ها فايل صوتيش هم گذاشته بشه هم حس نويسنده مطلب منتقل ميشه و هم قابل استفاده برای افراديه که مشکل بينايي دارند و خوندن متن براشون سخته … اين نوشته رو هم من بازخونی کردمش.ببخش اگه تپق زياد داره تو خوندن هم مثل نوشتنم عادت به برگشت و اديت کار ندارم در لحظه می نويسم و حالا هم می خونمش.Grinontknow
“حذف شد”



قطعه ايي از فروغ

ديروز يک لحظه خيلي دلم گرفت با خوندن يکي دو تا از کامنت ها و تمام مدت اين تکه از شعر فروغ تو سرم دنگ دنگ مي کرد:”… و اين جهان پر از صداي حرکت پاهاي مردميست./که همچنان که تو را مي بوسند./ در ذهن خود طناب دار تو را مي بافند …”
بعدهم ايميل راحله عزيزم که عنوان کرد عکس و افه گرفته شده و نحوه نور پردازي اون و ياد فروغ انداخته و ازم خواست شعري از فروغ براش بخونم و من هم ديگه حس فروغيسمم تکميل شد!و در کمال خودشيفتگي اين شعر رو انتخاب کردم.
بی حالی صدا به علت افسردگی لحظه ای صاحب صداست به گيرنده های خود دست نزنيد… تازشم می دونم تو خوندنم غلط هم دارم ولی به همون علتی که ذکر شد حال ضبط مجدد نبود.
ديروز عکس امروز صدا …صدا و سيما تکميله انشالله؟:smug
دوستم ممنون:love،اينم ترانه همين شعر کاری از حسين بختياری

Continue Reading »



ديروز يک لحظه خيلي دلم گرفت با خوندن يکي دو تا از کامنت ها و تمام مدت اين تکه از شعر فروغ تو سرم دنگ دنگ مي کرد:”… و اين جهان پر از صداي حرکت پاهاي مردميست./که همچنان که تو را مي بوسند./ در ذهن خود طناب دار تو را مي بافند …”
بعدهم ايميل راحله عزيزم که عنوان کرد عکس و افه گرفته شده و نحوه نور پردازي اون و ياد فروغ انداخته و ازم خواست شعري از فروغ براش بخونم و من هم ديگه حس فروغيسمم تکميل شد!و در کمال خودشيفتگي اين شعر رو انتخاب کردم.
بی حالی صدا به علت افسردگی لحظه ای صاحب صداست به گيرنده های خود دست نزنيد… تازشم می دونم تو خوندنم غلط هم دارم ولی به همون علتی که ذکر شد حال ضبط مجدد نبود.
ديروز عکس امروز صدا …صدا و سيما تکميله انشالله؟:smug
دوستم ممنون:love،اينم ترانه همين شعر کاری از حسين بختياری

Continue Reading »



با عجله خودم رو رسوندم به شرکت و داخل شدم، هومان(همسر سابقم) هنوز پاي کامپيوتر بود و داشت کار مي کرد. کيف رو انداختم رو مبل و روسري رو از سرم برداشتم و رفتم سمتش.
– هنوز تموم نشده؟ پاشو بايد بريم، مامانت گفت اول مسجد اونجا باشيم.
– يک لحظه بيشتر کار ندارم الان تموم ميشه……… و سرش رو برگردوند به طرفم، چند لحظه نيگا نيگام کرد بعد چونه ام رو گرفت تو دستش و در جهات مختلف چرخوند.
– يک لحظه مي شيني چند تا عکس ازت بگيرم؟
– عکس الان؟ با اين قيافه و لباس مشکي؟
– آره! همينش خوبه. چادر مشکي همراهته؟ رژلب چي رژلب تو کيفت هست؟
– آره جفتش رو دارم.
– پس پررنگ ترين رژلبي که داري رو بزن.
چادر رو ازم گرفت و جايي رو ديوار نصب کرد منم يک رژلب قهو ه ايي پر رنگ داشتم که ماليدم، موهام رو تازه کوتاه کرده بودم و کوتاه کوتاه بود تقريبا پسرونه و چون داشتيم مي رفتيم ختم يه يقه اسکي مشکي هم تنم بود.
– وايستا جلو چادر…آهان خوبه، ژست بگير…خوبه، تو دوربين رو نگاه نکن … عاليه همين خوبه.
و بعد چند تا عکس مختلف از زوايا مختلف اين شد نتيجه کار که خودش هم چاپش کرد و براي امتحان عکاسي به استادش ارائه داد و بيست شد!!! :smugو بعداً يک روز عکس قاب گرفته شده رو به يه مناسبتي کادو گرفتم، عکس رو دوست دارم و الان بالاي تختم نصب شده و هر روز بهش صبح بخير و شب بخير ميگم.
عکس دوم رو تو تاريکي مطلق اتاق گرفتم و وقتي فلاش خورد فهميدم اصلا کجا رو نشونه رفته بودم!!!.:silly
اون هم دست منه در حال نواختن سه تار.:eyelash

**حذف شد**


Picture%20106.jpg



رفتم براي خودم کلي خريد کردم يعني اولش فقط مي خواستم سئوال کنم (توجه کن فقط سئوال) از اون مارک رژلبي که مي خوام داره يا نه؟
اميد جلوي مغازه نگه داشت و فقط در حد تعارف گفت مي خواي خودت هم بيا تو! اولش يک کم نيگا نيگاش کردم بعد با خودم گفتم ” هي دختر تو که حالت بهتره از موقعيت استفاده کن حالا که مي توني،خودت برو بپرس”. گفت دستت رو بگيرم بريم تو؟ گفتم نه ممکنه شلوغ باشه مجبور شم وايستم، خسته ميشم لطفا واکرم رو بيار که بشينم روش!! دردسرت ندم نشون به اون نشون که جهت يک پرسش ناقابل وارد شم و نزديک به 100 هزار تومن خريد کرده و خارج گشتم!.:whew
حالا بگو چي خريدم؟ يک فقره که گرونترينش هم بود ابتياع يک فروند مسواک برقي جديد در عوض مسواک برقي قديمي که تو غبار خلا گم شد. (يکي نيست بگه آخه بچه تو که درست درمون مسواک رو نمي توني تو دستت نگه داري غلط مي کني ميري مسواک به اين گروني مي خري) … قبل از ورود کلي به اميد روحيه دادم که نگران نباشي ها هرچي بخوام بخرم خودم پول همراهم هست مي خرم :loser… ولي با کمال جوانمردي به سپاس و ميمنت سرخوش بودن نگارنده اين سطور بعد از مدتها، مهمان يک سورچروني با حال شدم.:eyelash
روز قبلش هم از آرايشگرم دعوت بعمل آوردم بياد منزل و يه حالي به کله مبارکم بده … و با اجازه همگي هرچي گيس رو سرم بود بجز طولي اندک ريختم پايين و به عبارتي حالش رو بردم.
تقريبا هر روز با دکترم در تماسم و لحظه به لحظه تغييرات رو بهش گزارش ميدم، اون راضي من راضي خلاصه همه راضي و گوربابای ناراضی:whistling … هي ترکيب داروها رو عوض مي کنم و نتيجه رو بهش مي گم، باور کن حالي مي بره که چنين نمونه هوشمندي در اختيارشه تا ميگه ف من رفتم فرحزاد و برگشتم.:smug



رفتم براي خودم کلي خريد کردم يعني اولش فقط مي خواستم سئوال کنم (توجه کن فقط سئوال) از اون مارک رژلبي که مي خوام داره يا نه؟
اميد جلوي مغازه نگه داشت و فقط در حد تعارف گفت مي خواي خودت هم بيا تو! اولش يک کم نيگا نيگاش کردم بعد با خودم گفتم ” هي دختر تو که حالت بهتره از موقعيت استفاده کن حالا که مي توني،خودت برو بپرس”. گفت دستت رو بگيرم بريم تو؟ گفتم نه ممکنه شلوغ باشه مجبور شم وايستم، خسته ميشم لطفا واکرم رو بيار که بشينم روش!! دردسرت ندم نشون به اون نشون که جهت يک پرسش ناقابل وارد شم و نزديک به 100 هزار تومن خريد کرده و خارج گشتم!.:whew
حالا بگو چي خريدم؟ يک فقره که گرونترينش هم بود ابتياع يک فروند مسواک برقي جديد در عوض مسواک برقي قديمي که تو غبار خلا گم شد. (يکي نيست بگه آخه بچه تو که درست درمون مسواک رو نمي توني تو دستت نگه داري غلط مي کني ميري مسواک به اين گروني مي خري) … قبل از ورود کلي به اميد روحيه دادم که نگران نباشي ها هرچي بخوام بخرم خودم پول همراهم هست مي خرم :loser… ولي با کمال جوانمردي به سپاس و ميمنت سرخوش بودن نگارنده اين سطور بعد از مدتها، مهمان يک سورچروني با حال شدم.:eyelash
روز قبلش هم از آرايشگرم دعوت بعمل آوردم بياد منزل و يه حالي به کله مبارکم بده … و با اجازه همگي هرچي گيس رو سرم بود بجز طولي اندک ريختم پايين و به عبارتي حالش رو بردم.
تقريبا هر روز با دکترم در تماسم و لحظه به لحظه تغييرات رو بهش گزارش ميدم، اون راضي من راضي خلاصه همه راضي و گوربابای ناراضی:whistling … هي ترکيب داروها رو عوض مي کنم و نتيجه رو بهش مي گم، باور کن حالي مي بره که چنين نمونه هوشمندي در اختيارشه تا ميگه ف من رفتم فرحزاد و برگشتم.:smug



بايگانی نوشته هام رو ريختم بيرون ودونه دونه می خونمشون، هرکدوم بيانگر حال روحی اون زمانمه، فکر می کنم چه روزهای سختی رو گذروندم … اين نوشته و نوشته قبل ترش هم مال گذشته هاست و ربطی به الان نداره ولی واسه ثبت شدن در تاريخ بد نيست.:wink هرچند که یادآوریش هم می تونه مثل مزه مزه کردن چيزی باشه که يکبار بالا آورديش.:sick
نشستم و به ديگ جوشان زندگيم خيره شدم به کلافهايي که با هر غل ديگ غوطه مي خورن به هر کلافي که برام يادآور يک غم يک شادي يک مبارزه و يک تجربه نه چندان آسانه، ديگ رو هم مي زنم و نگران همرنگ نشدن کلافها و سايه روشن انداختن اونهام … بايد با کمال دقت تو زمان مناسبش دونه دونه کلافها رو بيرون بکشم …
مدتهاست که کلاف زندگيم بدجوري به هم گوريده شده … هر يدونه اش براي سرگم نگه داشتن و از زندگي سير کردن يه آدم زنده و عاقل کافيه، نمي دونم يهو چي شد که همش هوار شد و بهم تنيد. مي دونم تقصير خودمه يه لحظه حواسم پرت شد به بازيگوشي بچه گانه ام و حالا بايد تقاص همون يک لحظه عاقل نبودن رو پس بدم … چقدر آدم مختلف تو همين زمان کوتاه اومد و از دروازه قلبم با خدم و حشم فراوون و پر سر و صدا رد شد و از در ديگه خارج شد تا گرد و خاک اين يکي نخوابيده نفر بعدي وارد شد … همش به اين اميد که اين يکي شاهزاده اصلي و اتراق مي کنه … احمقانه بود چون شاهزاده اصلي تو استراحتگاه خودش آرميده بود و اين فقط چشمهاي نگران من بود که به هر تازه واردي خيره نگاه ميکرد.
بازيهاي خدا ست! حتما خنده ات گرفته چه اسپيدي گنزالسي آفريدي!!! فکر کردي با گرفتن پاهام باد کله ام مي خوابه؟ نه والله تا اين عضله تپنده وجود داره دست از زندگي کردن و چشيدن اون نمي کشم … مي دونم خوشت اومده از کل انداختن باهام … کوتاه نميام هيچ رقمه، اينم جريت مي کنه که بلاهاي بيشتري سرم بياري شايد تسليم شم … بذار يه چيزي بهت بگم من از خودتم، از جنس خودت. روحت رو بهم دميدي پس به اين راحتي ها از رو نميرم … بچرخ تا بچرخيم.:wink
پ.ن: دوستاني که احياناً نگران لحن بي ادبانه و گستاخانه من هستند و اينکه با اولين صاعقه سنگ يا سوسک ميشم، به خودشون نگراني وارد نکنن چون اين يه گفتگوي خودماني و شاخ و شونه کشيدن دوستانه است بين دو دوست و اگه قراره هرکدوم اينقدر بي جنبه باشن که تا کم ميارن بزنن اون يکي رو ناقص کنن … بذار سوسک شم، سوسک شدن و عشق است……………..تازه شم اگه اينجوري شد بدونيد خدا کم آورد و باز برنده نهايي منم. :smug
احساس خيلي چيز خوبيه به شرطي که کمي تفکر هم پشتش نهفته باشه. :thinking
لينک دانلود آهنگ مدونا