عکاسی

هفته پيشم که به هيچي گذشت همش تو استرس و ناراحتي حتي يک خط هم نتونستم بنويسم … شور و ذوق دوربين جديد خريدنم تحت الشعاع تلويزيون خريدن و اضطراباتش قرار گرفت … هيچکدوم از توانايي هاي جديد دوربينم رو آزمايش نکردم هنوز… چيزي که بهش اصرار داشتم اين بود که زوم قوي داشته باشه چون خودم نمي تونم به سوژه نزديک شم و اکثر مواقع ثابت سر جام هستم زوم دوربين برام مهم بود که اين يکي 12 برابر زوم داره … مورد ديگه داشتن لرزش گير بود چون عکسهاي من معمولا يا از روي ويلچره يا از توي ماشين و هردو اينها هم متحرک، خاصيت دوربين جديدم اينه که هم لرزش گير لنز داره و هم لرزش گير بدنه پس بايد عکسها بهتر از کار در بيان .
وقتي قدرت و توانايي پاهام رو از دست دادم سعي کردم علايقم رو با شرايط جديدم منطبق کنم قبلا از کوه رفتن يا شنا لذت مي بردم و مخصوصا شنا رو مستمر انجام ميدادم ، ساز هم ميزدم ولي الان شرايط بدنيم محدودم کرده … هنوز قدرت چشمهام سرجاشه خداروشکر… وقتي براي بار اول کادو تولد اميد دوربين برام خريد کلي با عکاسي حال کردم و ديدم ديد بدي هم ندارم و عکسام به عنوان يه غير حرفه ايي حرفي واسه گفتن داره واسه همين خودم رو سوق دادم اونطرفي … الانم با عکاسي حال ميکنم و اگه سوژه خوبي رو شکار کنم نهايت کيفمه، بچه هاي عکاس سعي مي کنن تئوريش رو بهم ياد بدن خودم هم سعي در تجربه کردن بيشتر دارم … ببينم چيزي از توش در مياد و عکاس ميشم يا نه؟Grinontknow
اگه مشخصات و عکس دوربین رو می خوايد اينه



يک هفته گذشته

تو اين يک هفته اخير به معناي واقعي دهنم صاف شد اون از اول هفته که همش تو خواب بيداري به سر مي بردم در عين حال وظيفه پيدا کردن تلويزيون مناسب با بهترين شرايط ممکن هم بر عهده من بود … ديگه مي تونيد تصور کنيد که با اين حال و روزي که داشتم چطوري اينکار رو انجام دادم … نمي دونم از وقتي که مشکل جسميم حاد شده اصرار دارم که خيلي از کارها رو خودم انجام بدم و نشون بدم که هنوز چقدر کارآمديم و برشم از خيلي از آدمهاي ديگه بيشتره و خدا رو شکر موفق هم بودم … تلويزيون رو LCD سامسونگ خريديم ولي چون واسه نصبش بيشتر از 48 ساعت طول دادن ديگه رسما آدمي در دفتر مرکزي نموند که من کچلش نکرده باشم:smug کار بجايي کشيده بود که وقتي زنگ ميزدم و مي گفتم الو اپراتور وصل مي کرد قسمت نصب مي گفتن سلام خانم ويولت!!!!!!!:hypnoid تا مديريت شرکت هم زنگ زدم و خودش شخصا رفت دنبال کار که چرا هنوز به من سرويس لازم رو ندادن؟ بعد نصبم تلفن پشت تلفن که ايشالله راضي بوديد و ال و بل
ولي حالا خداييش اگه قصد خريد LCD داريد فقط بريد سراغ برند سامسونگ کيفيت تصوير بي نظيره و وقتي خدمات هم بهتون ميدن به مفهوم واقعي خدمات.:love
اون روزي هم که رفتم دردر دودور کلي خودم رو تحويل گرفتم و يه دوربين سوني H5 خريدم وقبلي رو فروختم به برادرم دوباره سوني خريدم چون بي نهايت از خدمات پس از فروشش که ضمانت نامه شرکت ايران است راضي بودم.
خلاصه ممنون واسه کمکها و همفکري هاي قبليتون، گفتم منم نتيجه کارها رو بگم شايد که اگه فردي احتياج داره راهنمايي بشه به اين طريق.
***
پ.ن: يک لينک جامع و خوب در ارتباط با اطلاعاتی در مورد بيماری ام اس که به فراخور می تونيد همکاری کنيد و کاملترش کنيد.:applause



تو اين يک هفته اخير به معناي واقعي دهنم صاف شد اون از اول هفته که همش تو خواب بيداري به سر مي بردم در عين حال وظيفه پيدا کردن تلويزيون مناسب با بهترين شرايط ممکن هم بر عهده من بود … ديگه مي تونيد تصور کنيد که با اين حال و روزي که داشتم چطوري اينکار رو انجام دادم … نمي دونم از وقتي که مشکل جسميم حاد شده اصرار دارم که خيلي از کارها رو خودم انجام بدم و نشون بدم که هنوز چقدر کارآمديم و برشم از خيلي از آدمهاي ديگه بيشتره و خدا رو شکر موفق هم بودم … تلويزيون رو LCD سامسونگ خريديم ولي چون واسه نصبش بيشتر از 48 ساعت طول دادن ديگه رسما آدمي در دفتر مرکزي نموند که من کچلش نکرده باشم:smug کار بجايي کشيده بود که وقتي زنگ ميزدم و مي گفتم الو اپراتور وصل مي کرد قسمت نصب مي گفتن سلام خانم ويولت!!!!!!!:hypnoid تا مديريت شرکت هم زنگ زدم و خودش شخصا رفت دنبال کار که چرا هنوز به من سرويس لازم رو ندادن؟ بعد نصبم تلفن پشت تلفن که ايشالله راضي بوديد و ال و بل
ولي حالا خداييش اگه قصد خريد LCD داريد فقط بريد سراغ برند سامسونگ کيفيت تصوير بي نظيره و وقتي خدمات هم بهتون ميدن به مفهوم واقعي خدمات.:love
اون روزي هم که رفتم دردر دودور کلي خودم رو تحويل گرفتم و يه دوربين سوني H5 خريدم وقبلي رو فروختم به برادرم دوباره سوني خريدم چون بي نهايت از خدمات پس از فروشش که ضمانت نامه شرکت ايران است راضي بودم.
خلاصه ممنون واسه کمکها و همفکري هاي قبليتون، گفتم منم نتيجه کارها رو بگم شايد که اگه فردي احتياج داره راهنمايي بشه به اين طريق.
***
پ.ن: يک لينک جامع و خوب در ارتباط با اطلاعاتی در مورد بيماری ام اس که به فراخور می تونيد همکاری کنيد و کاملترش کنيد.:applause



تو اين چند روزه اخير بکل از حالت عمودي خارج شده و به دوستان افقي پيوسته بودم.
يادم نيست اين چند روز درست و حسابي چه جوري گذشت … صبح پاشدم صبحانه خوردم بعد گرفتم خوابيدم تا وقت ناهار اگه حال داشتم رفتم تو آشپزخونه غذام رو خوردم در غير اينصورت تو تخت در حاليکه شهروز(برادرم) پشتم نشسته بود که بهش تيکه بدم چون حتي حس عقبتر رفتن تکيه به پشتي تخت دادن رو هم نداشتم و مامان غذا دهنم مي گذاشت ناهار خوردم و دوباره خوابيدم!!! باز خدا پدر و مادر اين سريالهاي ماه رمضون بيامرزه که بخاطر تعقيب داستان اونا هم شده عصر با کمک چوب کبريت لاي پلکام خودم رو بيدار نگه داشتم تا ساعت 10:30 شب که دوباره بخوابم.
نه فکر کنيد دارو خاصي مصرف کردم که اينقدر خواب آلود شدم، نه والله… خدا ته مونده کيسه خوابش رو يهوووو خالي کرد رو سر من بدبخت.
اين چنين شد که حال هيچکاري نداشتم نه وبلاگ نويسي و وبلاگ خووني نه کتاب تنها همتي که کردم اين بود که به ايميل چند تا از بچه ها جواب دادم.
امروز بفهمي نفهمي بهترم تصميم گرفتم عصري تيپ بزنم! برم بيرون حالم بياد سرجاش اين ويولت خموده رو من اصلا نمي شناسمش، يه روسري خريدم رنگ ويلچرم!!! چه تيپي بشه! روسري و ويلچر يه رنگ.
باور کن اگه يه روزی خدای نکرده برسه که واسه هميشه افقی بمونم رنگ لباس خوابم رو هم با ملحفه ها ست می کنم که لااقل خودم حالشو ببرم.:teeth



تو اين چند روزه اخير بکل از حالت عمودي خارج شده و به دوستان افقي پيوسته بودم.
يادم نيست اين چند روز درست و حسابي چه جوري گذشت … صبح پاشدم صبحانه خوردم بعد گرفتم خوابيدم تا وقت ناهار اگه حال داشتم رفتم تو آشپزخونه غذام رو خوردم در غير اينصورت تو تخت در حاليکه شهروز(برادرم) پشتم نشسته بود که بهش تيکه بدم چون حتي حس عقبتر رفتن تکيه به پشتي تخت دادن رو هم نداشتم و مامان غذا دهنم مي گذاشت ناهار خوردم و دوباره خوابيدم!!! باز خدا پدر و مادر اين سريالهاي ماه رمضون بيامرزه که بخاطر تعقيب داستان اونا هم شده عصر با کمک چوب کبريت لاي پلکام خودم رو بيدار نگه داشتم تا ساعت 10:30 شب که دوباره بخوابم.
نه فکر کنيد دارو خاصي مصرف کردم که اينقدر خواب آلود شدم، نه والله… خدا ته مونده کيسه خوابش رو يهوووو خالي کرد رو سر من بدبخت.
اين چنين شد که حال هيچکاري نداشتم نه وبلاگ نويسي و وبلاگ خووني نه کتاب تنها همتي که کردم اين بود که به ايميل چند تا از بچه ها جواب دادم.
امروز بفهمي نفهمي بهترم تصميم گرفتم عصري تيپ بزنم! برم بيرون حالم بياد سرجاش اين ويولت خموده رو من اصلا نمي شناسمش، يه روسري خريدم رنگ ويلچرم!!! چه تيپي بشه! روسري و ويلچر يه رنگ.
باور کن اگه يه روزی خدای نکرده برسه که واسه هميشه افقی بمونم رنگ لباس خوابم رو هم با ملحفه ها ست می کنم که لااقل خودم حالشو ببرم.:teeth



گروهي از دانشمندان آمريكايي كشف كردند كه يك داروي تكميلي بر پايه “گلوكزامين” توانايي توقف پاسخ خود ايمني در بيماري هاي ام اس و ديابت نوع يك را دارد.
به گزارش سلامت نيوز به نقل ازمهر، محققان دانشگاه كاليفرنيا در آزمايش روي موش ها كشف كردند كه داروي تكميلي “ان – استيل گلوكزامين” رشد و عملكرد سلولهاي غيرنرمال T را متوقف مي كند. سلولهاي غيرنرمال T به بافت هاي خاص ارگانيسم حمله مي كنند.
از جمله اين بافت هاي خاص مي توان به ميلين مغز در بيماري ام اس و سلولهاي انسولين ساز پانكراس در ديابت نوع يك اشاره كرد.
محققان در مدل هاي حيوانات آزمايشگاهي مبتلا به بيماري ام اس و ديابت نوع يك مشاهده كردند كه “ان- استيل گلوكزامين” از فعاليت مضاعف و پاسخ خود ايمني سلولهاي T جلوگيري مي كند.
نتايج اين تحقيقات كه در مجله Journal of Biological Chemistry منتشر شده است، نشان مي دهد كه در درمان با “ان- استيل گلوكزامين” عملكرد سلولهاي T نرمال شده و از توسعه فلج شدگي در بيماري ام اس و افزايش گلوسمي در ديابت نوع يك جلوگيري مي شود



با توجه به بحثهاي زيادي که پيش اومد ، لازم ديدم اينم بگم:
ببينيد من تمام حرفهايي روکه زدم از منظر نظر خودم بود و به هيچ عنوان فتوا ندادم : پيش بسوي روشنفکري مدرن.
ببينيد يک موقع هست ممکنه با هسرتون يا عشقتون بريد رستوران و يه هلو ببينيد چه مردش چه زنش، چيزي که ماشالله الان تو خيابون و هرمکان موج ميزنه و فقط اگه چشم بند بزني به طرف ممکنه چيزي نبينه. طرف مقابلت در يک لحظه تحت تاثير احساسات زير شکم قرار بگيره و در مخيله اش خطور کنه کاشکي با طرف يه Make love درست درمون داشتم … اين فقط متعلق به اون لحظه خاصه و هيچ حس عميقي پشتش نيست جز بالا زدن يه سري بخارات مضر … خوب به نظر من دليل نداره تا با عشقت تنها شدي بازوش رو بچسبي که : ببين، ببين من به اون خانمه يا آقاهه نظر سوء داشتم. نه جونم اين صداقت نيست ديگه اين عين خريته و بهتر اين شفاف سازي رو پيش خودت نگه داري و شر درست نکني.
اما يه زمان ديگه موضوع فرا تر از اين حرفا و عمقيتره و بايد درمينش بگذاري .. مي دونم شنيدن و برخورد منطقي با اين موضوع سخته خيلي هم سخت ولي باز هم ميگم به نظر من برخورد خشمناک با طرف رو بسنده کنيم به پشت چشم نازک کردن و چايي جلوش نذاشتن و از اين قبيل دلخوري ها و برخوردهاي هيستريک و خشم واقعي بمونه واسه خلوت خودمون که مشت به ديوار بکوبيم و ظرف بشکنيم و لگد پرووني کنيم … بعد که بيشتر خشممون فروکش کرد بشينيم فکر کنيم که خوب چاره درست چيه؟
چون درست کردن يه جو پر از تنش و دعوا نه تنها به رفع مشکل و ريشه يابي قضيه کمک نميکنه بلکه احساس گناه بيشتري ايجاد مي کنه و چه بسا طرف سوق داده بشه به طرف رابطه جديد که فعلا براش تنوع و آرامش داره.
در ميون گذاشتن قضيه با افراد نامحرم و حتي بچه هاي خود آدم به نظر من اشتباه چون مسلما اونها افراد نزديکي هستند که بخاطر نزديکي به يکي از طرفين قضيه بيشتر صلاح اون رو در نظر مي گيرن تا طرف ديگه رو .
اينم بگم که به نظر من تو دعواي زن و شوهري، زن شکايت رو بايد ببره پيش خانواده شوهر و نه خانواده خودش و مرد هم بالعکس چون اينطوري با حس تعلق و مالکيت طرفين نصحيت نمي شن.
بازم تاکيد مي کنن اينها نظرات شخصي منه.
پ.ن:
بچه هايي که علاقه به سفر دارند اونم بخصوص با تور… می تونند اطلاعات سودمندی از وضعيت سفر و اينکه چقدر توانايي بدنی برای اين سفر لازمه و بعضی مواقع هزينه سفر رو هم با مراجعه به اين آدرس پيدا کنند … ازدستش نديد.