کادوی باارزش

يکي از با ارزشترين کادوهاي عمرم رو امسال گرفتم.
پشت ميزم نشسته بودم که همکارم يه بسته پستي گذاشت رو ميزم با بي تفاوتي نگاهي بهش انداختم ( چون بسته هاي زيادي از شهرستان برامون مياد) که ببينم به کدوم قسمت بايد بفرستمش با تعجب ديدم گيرنده بنام خودمه! با عجله نگاهي به آدرس فرستنده انداختم نوشته بود يزد… آقاي نويد مجاهد ديگه رسماً شاخها رو سرم سبز شد با عجله در پاکت رو باز کردم يه برگ کاغذ صورتي سُر خورد رو پام، روش نوشته شده بود” تقديم به ويولت، تولدت مبارک، مدير گروه اسپشيال، نويد مجاهد” نگاهي دوباره داخل پاکت انداختم يه سي دي بنفش داخلش بود.
سي دي رو گذاشتم داخل کامپيوتر صفحه بنفش وبلاگ خودم باز شد با خط سفيد بالاي صفحه نوشته شده بود “آرشيو کامل وبلاگ من و ام-اس تا تاريخ 5/5/84” اشک تو چشمام جمع شد يعني قشنگتر از اين هم امکان داشت؟:smug
نويد نازنيم، دوست مهربونم بابت همه چيز ازت سپاسگزارم و ممنون که فرصت اين تجربه جديد رو در اختيارم گذاشتي و با اينکار قشنگت به 33 سالگيم رنگ و معناي جديد دادي.Kisslove:hug
پیوست 1 : هر کسی که سی دی آرشیو وبلاگ من رو می خواد برام ایمیل بزنه تا به نوید عزیز بگم و…
پیوست 2 : از همه دوستانی که از طریق تلفن یا اس-ام-اس یا کامنت تولدم رو تبریک گفتن ممنونم. بخصوص از هزار و یک روزنه و مونا( یه دوست ) عزیزو شهلا (الهه مهر) که با تلفنش واقعا غافلگیرم کرد.
پیوست 3 : بعضی مواقع اگه آدم کلید خونه شو دست کس دیگه ای بده زیادم بد نیست ها !!! از فرید عزیز ممنون:tounge:hugKisslove
یه سئوال :
اگه شما 200 هزار تومن پول داشته باشین باهاش چی می خرین:teeth ؟



تولد

ويولت جان تولدت مبارك:love:kiss
Copy of 1008-011-39-1060.gif
سلام
بچه ها جمعه 18 شهريور تولد ويولت هستش.من وقتي ديدم براي وبلاگهاي فارسي جشن گرفتن به سرم زد ما هم يه جشن بگيريم:teeth و تولد ويولت رو تبريك بگيم ويولت پنج شنبه ها و جمعه ها تعطيل هستش من اين پست رو گذاشتم تا دوستاني كه مي خوان بهش تبريك بگن توي اين پست تبريك بگن ويولت از اين پست خبري نداره از دوستاني هم كه با ويولت آشنايي دارن هم خواهش مي كنم چيزي بهش نگن مي خوام شنبه كه خودش مياد و اين پست رو مي بينه اينجوري :surprise:regular بشه
اين هم پستي كه ويولت:love قرار بود جمعه بذاره كپي كردمش پايين همين پست:
خيلي تلاش کردم به عادت هميشگيم با ماه شهريور و روز تولدم حال کنم ولي همونطور که از نوشته هام بر مياد زياد موفق نبودم.
براي اولين بار وقتي به ورود به 34 سالگي فکر کردم يه حال ديگه شدم احساس کردم تا حالا سربالايي زندگيم بوده ولي از حالا به بعد افتادم تو سرازيري، نمي تونم بگم ترس برم داشت نه يه جور احساس اضطراب، اضطراب از ناشناخته ها از اينکه حالا از اين به بعد مي خواهد چي بشه تا حالا هرچي بود يه نيروي جواني هم چاشنيش مي شد ولي از حالا به بعد کم کم خودمم و روحيه ام ديگه نمي تونم خيلي رو انرژي جوونيم حساب کنم تا حالا هم زيادي از کيسه اش خرج کردم. يعني بازم از پسش برميام؟
خدا جون نخوام تو زندگيم اين همه اضطراب و تنش و هيجان و ترس از ناشناخته ها داشته باشم بايد کي و ببينم؟ آدرس لطفاً.
همه اين شر و ورها رو گفتم که بگم “تولدم مبارک.”
اينم واسه خودمKisskissKissteeth




درمان ژنيتيکی ام-اس
گروهی از محققين دانشکده پزشکی دانشگاه نيويورک، ژنی را يافتند که روند توليد ميلين را کنترل می کند. ميلين يک ترکيب چربی است که نقش غلاف را برای سلولهای عصبی بازی می کند. وجود ميلين باعث حفظ پيام های در حال انتقال خواهد شد در صورتی که غلاف ميلين سلولهای عصبی از بين برود شخص به بيماری MS مبتلا می شود.
در اين بيماری سلولهای عصبی تخريب می شوند.در بدن سلولی به نام شوان وجود دارد که وظيفه آن توليد ميلين است اين سلول توسط ژنی به نام ” نوروگلوبين” تحريک می شود که ميلين می سازد بنابراين اگر بتوان با تحريک اين ژن سلولهای شوان رامجبور به توليد ميلين کرد، امکان درمان بيماريهای ناشی از تخريب سلولهای عصبی مثل MS به وجود می آيد. جالب است بدانيد که ميلين، 50% وزن مغز را تشکيل می دهد.
جمعه يه پست کوچولو موچولو دارم.Smuglove



سلام ويولت نازم اميدوارم كه حالت خوب بوده باشه اول از همه پيشاپيش تولدت رو تبريك مي گم و بهترينها رو برات آرزو دارم دوم اينكه مي خوام ازت تشكر كنم نوشته هات تو اين مدت اينقدر به زندگي ، عشق و خيلي چيزهاي ديگه اميدوارم كرده كه نگو انقدر دلم مي خواست منم يه اميد زندگاني تو زندگيم بياد كه نگو.
اينو گفتم كه بگم من هم بلاخره يه اميد پيدا كردم مدتي بود تو زندگي احساس خوشي مي كردم و از زندگي راضي بودم از وقتي كه positive شدم همش اتفاقات خوب برام ميوفته و الان هم نمونش اميده:wink خلاصه اينكه تو برام خيلي با اهميت بودي و خيلي چيزا ازت ياد گرفتم خواستم ازت بخاطر قلم زيبا و احساس قشنگت استقامت و روحيه شادت تشكر كنم يه چيز ديگه هميشه از عشق ميگفتی و دعوتمون ميکردی به مثبت بودن و مثبت نگاه کردن فکر ميکردم اين عشقی که ازش حرف ميزدی فقط مال تو قصه هاست و وجود خارجی نداره به اون عشق که اميدی نداشتم ولی سعی کردم لااقل مثبت باشم باور ميکنی خانومی بعد اين تغيير نگرش يه اميد(ويولت::teeth) يه عشق واقعی تو زندگيم قدم گذاشت؟ازت خيلی ممنونم بابت اين يک سال بابت تمام حرفات و از ته دل ميگم به قول معروف هزار ساله بشي ايشالله !:love :hug
سارا از سوئد
وقتي نمونه نوشته بالا برام فرستاده ميشه تموم خستگي و خراشهاي ايجاد شده روي روح و دلم پاک ميشه. لبخند مياد رو چهره ام و در حاليکه اين شکلي شدمGrinevil با خودم ميگم کو… لق هرکي که حرف مفت ميزنه عاشقيه رو عشق است.:hug
پيوست: ظاهراً سوتفاهم شده سارا هم که گفته پيشاپيش:thinking تولدم 18 شهريوره نه امروز.:teeth



ظاهراً قضيه جديه.متن رو بخونيد و اگه موافقيد امضا کنيد اگه درست باشه ايميل کردنش به دوستان و آشنايان برای جلوگيری از تخریب اين بنای تاريخی ثواب دو عالم رو براتون به ارمغان مياره.:angel
خبری در مورد پاسارگاد و محل امضا
پيوست:اميد تا شنبه آينده ماموريته و نيست کسانی که براش ايميل دادن و منتظر جوابش هستن بدونن که هفته آينده پاسخ ميگيرن.:regular



هميشه وقتي مورد حسادت ديگران واقع ميشم و دلم از حرف يا عملشون ميشکنه ميشينم با خودم فکر ميکنم و به اين نتيجه ميرسم که از اين رفتارشون نسبت به خودم بايد خوشحال هم بشم:tounge مخصوصاً تو وضعيت فعليم، نشون دهنده اينه که ببين هنوز چه پونها و ويژگي هايي دارم که افراد رو تشويق به حسد ورزيدن ميکنه.:smug
افرادي که بزرگترين نعمت يعني سلامت رو در اختيار دارن و به فردي که اونو از دست داده حسادت ميکنن پس ديگه جايي براي غصه خوردن نميمونه.
از دنياي حقيقي که بگذريم ميرسيم به دنياي مجازي و باندبازيهاي مخصوص خودش از ابتدايي که شروع به نوشتن کردم سعي کردم سرم تو لاک خودم باشه و تو جناح هيچ فرقه ايي قرار نگيرم تا اينکه شماره خوانندگان خودم بالا رفت و تعداد کامنتها زياد و زيادتر شد جوري که ناخواسته خودم شدم يه پا قطب ( البته سر دسته دارندگان مشکلات جسمي!) از طرفي هم خوب بود هم بد.
خوب بود واسه اينکه حرفم برو داشت و ميتونستم بچه ها رو زير چتر حمايتي عاطفي خودم بگيرم و به نوعي الگو بشم براشون در مواقع سختي چه سالم چه بيمار يادم بيفتن و ببينن هنوز آدمي گوشه اين دنيا وجود داره که با همه مشکلات جسميش داره ادامه ميده و سخت بود از اين جهت که وقتي شناخته شده ايي و ديگران رو حرفت حساب ميکنن و حتي الگو بر ميدارن مسئوليتت در قبال اونا بالا ميره و ناخواسته ممکنه با حرفي يا اشاره ايي بيجا به اشتباه بندازيشون.Shockh
سواي اين صحبت ها بخاطر معروف شدنت تو وبلاگستان افرادي که هميشه چشم ندارن موفقيت ديگران رو ببينن خواه ناخواه جذبت ميشن و زوم ميکنن براي خالي کردن عقده هاي روانيشون.:loser
از ابتدا خيلي ساده و راحت و روان بدون هيچ پرده پوشي از عشقم نوشتم از احساسم و از سرويس هايي که بهم ميده ميدونستم که با اينکارم حسادت اون عده قليل رو برمي انگيزم ولي اصلاً در قبال اون جمعيت کثيري که روحيه ميگرفتند يا طيف جووني که بدين وسيله الگو صحيحي پيش روشون داشتن و راه سالم عشق ورزيدن بدون هيچ توقعي رو مي آموختن يا طيفي که چند تا پيرهن بيشتر پاره کرده که ميديدن هنوز عشقهاي اين چنيني از بين نرفته، هيچ بود.
همه اينا سبب شد بشم سيبل هدف يه عده از خدا بي خبر که يا از روي عمد خودشون رو بهم بچسبونن و بعد با يه جنگ زرگري راه انداختن بخوان مورد توجه واقع بشن و بازديد کننده واسه خودشون جمع کنن ( البته اين ديد مثبت به اينکاره) و ديگه فکر نمي کنن با اين کارشون و زدن تهمت هاي بي اساس و توهين هاشون چه خراش عميقي ممکنه رو قلب طرف مقابلشون باقي بذارن و حتي يک لحظه هم فکر نمي کنن که با يه آدم متفاوت با بقيه حداقل از نظر جسمي طرفن و ممکنه اينکار بچه گانه و برگرفته از يه بخل و حسد بچه گانه چه ضررهاي جبران ناپذيري رو جسم طرف مقابل باقي بذاره.
از شما ميپرسم آيا چهار تا کامنت بيشتر ارزش اين همه رو داره؟ اگه آره همه اين نظرات مال شما جاش سلامتيتتون رو بديد لطفاً.:teeth
يه عده ديگه اومدن با مظلوم نمايي و مريض نشان دادن خودشون فکر کردن ميتونن تو دنياي وبلاگ موفق باشن حرفم با اين دسته آدمها فقط همون پيشنهاديه که در بالا گفتم و صدافسوس متاسفم براي اين افراد که چنين نعمتي را به چنين موفقيت کوچکي ميفروشن.
عده آخر هم که سعي ميکنن با انواع کامنت ها يا ايميل هاي مسخره و توهين آميز يا جلب توجه کنند يا حرص نويسنده وبلاگ رو در بيارن و با کوچک نشون دادن اون عقده دل حقيرشون رو باز کنن.
نوشته قشنگي تو يکي از وبلاگها خوندم که به دلم نشست و تقديمش ميکنم به شما:

Continue Reading »



هميشه وقتي مورد حسادت ديگران واقع ميشم و دلم از حرف يا عملشون ميشکنه ميشينم با خودم فکر ميکنم و به اين نتيجه ميرسم که از اين رفتارشون نسبت به خودم بايد خوشحال هم بشم:tounge مخصوصاً تو وضعيت فعليم، نشون دهنده اينه که ببين هنوز چه پونها و ويژگي هايي دارم که افراد رو تشويق به حسد ورزيدن ميکنه.:smug
افرادي که بزرگترين نعمت يعني سلامت رو در اختيار دارن و به فردي که اونو از دست داده حسادت ميکنن پس ديگه جايي براي غصه خوردن نميمونه.
از دنياي حقيقي که بگذريم ميرسيم به دنياي مجازي و باندبازيهاي مخصوص خودش از ابتدايي که شروع به نوشتن کردم سعي کردم سرم تو لاک خودم باشه و تو جناح هيچ فرقه ايي قرار نگيرم تا اينکه شماره خوانندگان خودم بالا رفت و تعداد کامنتها زياد و زيادتر شد جوري که ناخواسته خودم شدم يه پا قطب ( البته سر دسته دارندگان مشکلات جسمي!) از طرفي هم خوب بود هم بد.
خوب بود واسه اينکه حرفم برو داشت و ميتونستم بچه ها رو زير چتر حمايتي عاطفي خودم بگيرم و به نوعي الگو بشم براشون در مواقع سختي چه سالم چه بيمار يادم بيفتن و ببينن هنوز آدمي گوشه اين دنيا وجود داره که با همه مشکلات جسميش داره ادامه ميده و سخت بود از اين جهت که وقتي شناخته شده ايي و ديگران رو حرفت حساب ميکنن و حتي الگو بر ميدارن مسئوليتت در قبال اونا بالا ميره و ناخواسته ممکنه با حرفي يا اشاره ايي بيجا به اشتباه بندازيشون.Shockh
سواي اين صحبت ها بخاطر معروف شدنت تو وبلاگستان افرادي که هميشه چشم ندارن موفقيت ديگران رو ببينن خواه ناخواه جذبت ميشن و زوم ميکنن براي خالي کردن عقده هاي روانيشون.:loser
از ابتدا خيلي ساده و راحت و روان بدون هيچ پرده پوشي از عشقم نوشتم از احساسم و از سرويس هايي که بهم ميده ميدونستم که با اينکارم حسادت اون عده قليل رو برمي انگيزم ولي اصلاً در قبال اون جمعيت کثيري که روحيه ميگرفتند يا طيف جووني که بدين وسيله الگو صحيحي پيش روشون داشتن و راه سالم عشق ورزيدن بدون هيچ توقعي رو مي آموختن يا طيفي که چند تا پيرهن بيشتر پاره کرده که ميديدن هنوز عشقهاي اين چنيني از بين نرفته، هيچ بود.
همه اينا سبب شد بشم سيبل هدف يه عده از خدا بي خبر که يا از روي عمد خودشون رو بهم بچسبونن و بعد با يه جنگ زرگري راه انداختن بخوان مورد توجه واقع بشن و بازديد کننده واسه خودشون جمع کنن ( البته اين ديد مثبت به اينکاره) و ديگه فکر نمي کنن با اين کارشون و زدن تهمت هاي بي اساس و توهين هاشون چه خراش عميقي ممکنه رو قلب طرف مقابلشون باقي بذارن و حتي يک لحظه هم فکر نمي کنن که با يه آدم متفاوت با بقيه حداقل از نظر جسمي طرفن و ممکنه اينکار بچه گانه و برگرفته از يه بخل و حسد بچه گانه چه ضررهاي جبران ناپذيري رو جسم طرف مقابل باقي بذاره.
از شما ميپرسم آيا چهار تا کامنت بيشتر ارزش اين همه رو داره؟ اگه آره همه اين نظرات مال شما جاش سلامتيتتون رو بديد لطفاً.:teeth
يه عده ديگه اومدن با مظلوم نمايي و مريض نشان دادن خودشون فکر کردن ميتونن تو دنياي وبلاگ موفق باشن حرفم با اين دسته آدمها فقط همون پيشنهاديه که در بالا گفتم و صدافسوس متاسفم براي اين افراد که چنين نعمتي را به چنين موفقيت کوچکي ميفروشن.
عده آخر هم که سعي ميکنن با انواع کامنت ها يا ايميل هاي مسخره و توهين آميز يا جلب توجه کنند يا حرص نويسنده وبلاگ رو در بيارن و با کوچک نشون دادن اون عقده دل حقيرشون رو باز کنن.
نوشته قشنگي تو يکي از وبلاگها خوندم که به دلم نشست و تقديمش ميکنم به شما:

Continue Reading »