سلام به همه دوستان گلم
ديروز بابا نمي تونست برسونتم شرکت خواستم آژانس بگيرم که اصلا ماشين نبود آمدم خودم بيام دوتا ليز جانانه خوردم گفتم حالا ميرم دم عيدي دست و پام را ميشکونم برميگردم خلاصه منصرف شدم از سرکار آمدن ممنون بابت آف لاين هايه محبت آميزتون که حاکي از نگرانيتون براي من بود بعضي از دوستان ازم پرسيدن تو ايام عيد مينويسم يا نه؟راستش را بخواهيد هنوز تصميم نگرفتم دلم ميخواد کمي تنها باشم و به اتفاقاتي که اين چند وقت برام افتاده فکر کنم چون بايد تصميم هاي مهمي براي زندگيم بگيرم که احتياج به آناليز کردن بيشتري داره براي همين واقعا نمي دونم مينويسم يا نه.
بحثي که شروع کرديم از نظر من خيلي جالب و آموزنده بود بخصوص کامنت دوستان عزيز که بسيار تحليل گرانه و روشنگرانه بودش اما فکر کنم ادامه اون ممکنه قضيه را لوث کنه و از بحث اصليمون دورمون بندازه خيلي دلم ميخواست اينقدر امکانات داشتيم که ميتونستيم دور هم جمع شيم و از نزديک باهم بحث و گفتگو کنيم ولي افسوس که جبر زمانه خيلي از ماها را از هم دور انداخته باز جاي شکرش باقيست که امکان استفاده از نعمتي بنام اينترنت را داريم.
افتاده تر از سايه عزيزم با کامنت تو من هم به هوس افتادم برم پارک ملت و راه برم ،پريروز که اميد آمد دنبالم از بغل پارک که داشتيم رد ميشديم برگشت گفت ميخواي وايستم بريم تو پارک؟گفتم:آره بدم نمياد من هم مثل يک آدم معمولي برم تو پارک قدم بزنم.وايستاد گفت عصات را بيارم گفتم نه ميخوام ببينم خودم چقدر ميتونم راه برم و با هم رفتيم داخل پارک برف قشنگي هم ريز و تند ميامد خوب اولش که سر بالا ميرفتيم بخاطر شيب راه کمي خسته شدم ولي ميارزيد موهامون مثل پيرمرد پيرزنها سفيد شده بود اميد برف برداشت بهم پرتاب کنه گفتم اوهوکي زرنگي! من که نمي تونم در برم مجبورم وايستم گوله برفي بخوره تو سرم اميد گفت:خوب منم قول ميدم در نرم تو هم به من بزني!!!ولي آخه مشکل اينجا بود که نشونه گيريم خوب نيست پس باز هم مغبون من بودم:confused.
ديشب چه خبر بود اولا که من وقت آرايشگاه داشتم ساعت 5 بعدازظهر کي زير دست خانم نشسته باشم خوبه؟10 شبmg !!!!!!!!تازه هيچ کاري هم نداشتم نه رنگ نه مش نه حتي کوپ…يه ابروي ناقابل!
از اونجا که آمدم بيرون با دوستم بودم بزن و برقصي بود .تويه اين برجهاي شهرک غرب هم تو سالنهاي زيرش اهالي همه پول گذاشته بودن و ارکستر آورده بودند و دختر و پسر مي رقصيدن (اطلاعات پول گذاشتن را از آرايشگاه فهميدم) شوهر دوستم که آمده بود دنبالمان و کلي تو راه بندان گير کرده بود مي گفت پليس ضد شورش آمده پسرها اينقدر از اين ترقه هاي بمبي زده بودند زير پاشون که بيچارهها فرار را بر قرار ترجيح داده بودن.
اميد يک شعر برام با ايميل فرستاده وقتي ازش پرسيدم مال کيه؟چون هميشه زير شعرها اسم شاعر را مينويسه ولي اين اسم نداشت گفت خودم گفتم احساسمه نسبت به توست:
بگذار تا ببوسمت ، اي نوشخند صبح
بگذار تا بنوشمت ، اي چشمة شراب
بيمار خنده هاي توام ، بيشتر بخند
خورشيد آرزوي مني ! بيشتر بتاب
اميد عزيزم ،ممنون که لذت قدم زدن در يک روز برفي را پس از سالها به من برگرداندي.:regular
ويولت
سلام به همه دوستان گلم
ديروز بابا نمي تونست برسونتم شرکت خواستم آژانس بگيرم که اصلا ماشين نبود آمدم خودم بيام دوتا ليز جانانه خوردم گفتم حالا ميرم دم عيدي دست و پام را ميشکونم برميگردم خلاصه منصرف شدم از سرکار آمدن ممنون بابت آف لاين هايه محبت آميزتون که حاکي از نگرانيتون براي من بود بعضي از دوستان ازم پرسيدن تو ايام عيد مينويسم يا نه؟راستش را بخواهيد هنوز تصميم نگرفتم دلم ميخواد کمي تنها باشم و به اتفاقاتي که اين چند وقت برام افتاده فکر کنم چون بايد تصميم هاي مهمي براي زندگيم بگيرم که احتياج به آناليز کردن بيشتري داره براي همين واقعا نمي دونم مينويسم يا نه.
بحثي که شروع کرديم از نظر من خيلي جالب و آموزنده بود بخصوص کامنت دوستان عزيز که بسيار تحليل گرانه و روشنگرانه بودش اما فکر کنم ادامه اون ممکنه قضيه را لوث کنه و از بحث اصليمون دورمون بندازه خيلي دلم ميخواست اينقدر امکانات داشتيم که ميتونستيم دور هم جمع شيم و از نزديک باهم بحث و گفتگو کنيم ولي افسوس که جبر زمانه خيلي از ماها را از هم دور انداخته باز جاي شکرش باقيست که امکان استفاده از نعمتي بنام اينترنت را داريم.
افتاده تر از سايه عزيزم با کامنت تو من هم به هوس افتادم برم پارک ملت و راه برم ،پريروز که اميد آمد دنبالم از بغل پارک که داشتيم رد ميشديم برگشت گفت ميخواي وايستم بريم تو پارک؟گفتم:آره بدم نمياد من هم مثل يک آدم معمولي برم تو پارک قدم بزنم.وايستاد گفت عصات را بيارم گفتم نه ميخوام ببينم خودم چقدر ميتونم راه برم و با هم رفتيم داخل پارک برف قشنگي هم ريز و تند ميامد خوب اولش که سر بالا ميرفتيم بخاطر شيب راه کمي خسته شدم ولي ميارزيد موهامون مثل پيرمرد پيرزنها سفيد شده بود اميد برف برداشت بهم پرتاب کنه گفتم اوهوکي زرنگي! من که نمي تونم در برم مجبورم وايستم گوله برفي بخوره تو سرم اميد گفت:خوب منم قول ميدم در نرم تو هم به من بزني!!!ولي آخه مشکل اينجا بود که نشونه گيريم خوب نيست پس باز هم مغبون من بودم:confused.
ديشب چه خبر بود اولا که من وقت آرايشگاه داشتم ساعت 5 بعدازظهر کي زير دست خانم نشسته باشم خوبه؟10 شبmg !!!!!!!!تازه هيچ کاري هم نداشتم نه رنگ نه مش نه حتي کوپ…يه ابروي ناقابل!
از اونجا که آمدم بيرون با دوستم بودم بزن و برقصي بود .تويه اين برجهاي شهرک غرب هم تو سالنهاي زيرش اهالي همه پول گذاشته بودن و ارکستر آورده بودند و دختر و پسر مي رقصيدن (اطلاعات پول گذاشتن را از آرايشگاه فهميدم) شوهر دوستم که آمده بود دنبالمان و کلي تو راه بندان گير کرده بود مي گفت پليس ضد شورش آمده پسرها اينقدر از اين ترقه هاي بمبي زده بودند زير پاشون که بيچارهها فرار را بر قرار ترجيح داده بودن.
اميد يک شعر برام با ايميل فرستاده وقتي ازش پرسيدم مال کيه؟چون هميشه زير شعرها اسم شاعر را مينويسه ولي اين اسم نداشت گفت خودم گفتم احساسمه نسبت به توست:
بگذار تا ببوسمت ، اي نوشخند صبح
بگذار تا بنوشمت ، اي چشمة شراب
بيمار خنده هاي توام ، بيشتر بخند
خورشيد آرزوي مني ! بيشتر بتاب
اميد عزيزم ،ممنون که لذت قدم زدن در يک روز برفي را پس از سالها به من برگرداندي.:regular
ويولت
لازم ديدم نوشته هاي کامبيز عزيز را تو پست عمومي بگذارم چون بعضي ممکنه کامنت ها را نخونند با بعضي از صحبت هاش موافق و با بعضي مخالفم يکي از موارد مخالفتم اينه چون کامبيز به اذعان خودش تجربه سکس نداشته نمي تونه کاملا نظر جامعي در اين رابطه بده به نظر من وقتي موضوع سکس بين دو طرف بوجود مي ياد خيلي پارامتر هاي ديگه بايد جمع باشن تا اون عمل حادث بشه و اگه اينطور نباشه فقط جنبه حيواني سکس در نظر گرفته شده که باز بحثي ست جدا و هرزه گي و ولنگاري را شامل ميشه ولي اگه نه با ميل و رغبت بوده (در مورد خانمها ميگم نمي دونم آقايون چطور فکر ميکنن) چي شده که ديگري يا به قولي اجنبي را در پاکترين و با ارزشترين و خصوصيترين حريم زندگيشون داخل کردن؟يک خانم نجيب به اين راحتي ها تن به اينکار نميده و مطمئن باشيد کسي هم که اينکار را انجام داده نمي تونيم به طور صرف لقب نا نجيب بهش بدهيم خيلي از خانمها ايراني بر اساس تربيت و شرم و حيا ذاتيشون دست به چنين کاري نمي زنند(با افتاده تر از سايه عزيز کاملا موافقم) ولي از نسل جديد که هم متفکر تر هستند و هم جسورتر و شکننده خطوط قرمز هم مي تونيم اين توقع را داشته باشيم؟ به نظر من يکي از عوامل بارز خيانت خودخواهي آقايون در برخورد با جنس مخالف ست چه عاطفي چه جسماني و بعلت تربيت غلط ما و همون تابو سکس که از کودکي در ذهن همگي ما نقش بسته که صحبت در مورد اون مساوي با انگ وقيح خوردن ست اکثر آقايون حقي براي خانمها در رابطه جسمانيشون قائل نيستند و کوچکترين همکاري لازم را ندارند چون اين رابطه و لذت بردن از اون را حق منحصر به خودشون ميدانند.ترجيح ميدم اين بحث را همين جا تمام کنيم چون ظاهرا من هم از خطوط قرمز جامعه دارم رد ميشم:tounge.
کامبيز:
بنظر من بايد ديد به چه چيزي ميگوييم خيانت و خط قرمز ما در اين باره کجاست و چه چيز است من براي ادامه حرف خودم اين خط قرمز رو با اجازه شما ارتباط جسمي قرار ميدم دقت کنيد ارتباط جسمي نه جنسي به قول ما عوام لاس خشکه. به نظر من اگر خيانت ذکر شده تا قبل يا تا خود خط قرمز ياد شده باشد قابل قبول نيست ولي قابل بخشش هست وفرد خاطي بايد در صورتي که خود از کرده خويش نادم است در جهت رفع هر گونه شک هر کاري که لازم باشد انجام دهد و اعتماد مجدد فرد مورد نظر را حتي بيش از پيش بدست آورد و فردي که به او خيانت شده در صورت ديدن صداقت در فرد خيانت کننده بايد موضوع را فراموش کند و در بهبود و ترميم رابطه تلاش بکند البته نگاه به درون و جستجو براي پيداکردن عوامل اين مشکل بايد وحتما مورد بررسي کسي که به او خيانت شده قرار بگيرد و بقول خانم ويولت ابتدا بايد فردي که به او خيانت شده در درون خود به دنبال اين عوامل بگردد وبا توجه به نوع عاملي که باعث اين مشکل شده به حل مشکل بوجود آمده کمک بکند . اما اگر مسئله از خط قرمز ياد شده کذشته باشد و به مرحله سکس رسيده باشد بنظر من اين مسائله غير قابل گذشت است مگر در موارد کاملا استثنايي حتي از نظر من اگر اين سکس قبل از ازدواج وحتي قبل از آشنايي اتفاق افتاده باشد.من به روح و روان به عنوان يک مورد مستقل ولي وابسته به جسم معتقدم و اعتقاد دارم که روح هم مانند جسم است يعني بيمار ميشود زخمي ميشود ومانند جسم بايد در صورت بوجودآمدن مشکل ، روح را درمان کرد و اگر اين درمان انجام نشودروح آسيب جدي مي بيند. ولي فرق روح با جسم در اينجاست که روحي که آسيب جدي ببيند مشکل غير قابل رفعي دارد مثلا کسي که دست ويا پا ندارد داراي مشکلاتي است ولي اين مشکلات مانع از ايجاد رابطه با اطرافيان و يا مانع کار کردن ويا ازدواج فرد نمي شود اما به نظر من آدمي که روح او دست ويا پايش را ازدست داده ويا حتي زخم عميقي دارد نميتواند داراي ارتباط معمولي وسالم با ديگران باشد وحتي در بعضي موارد نبايد با چنين فردي رفت وآمد کرد و خيانت از نوع سکس آن از اينگونه ناهنجاريهاي روحي است به نظر من کسي که سکس نامشروع و از روي هوس دارد پاي بند به اخلاق نيست و روح او بشدت بيمار است . اين فرد ميتواند به ديگران هم آسيب بزند . متاسفانه کسي که به دنبال سکس است اگر بداند جسم او دچار مشکل ميشود و مثلا ايدز ميگيرد از آن صرف نظر ميکند ولي حتي اگر بداند روح او به بيماري بدتر از ايدز دچار ميشود برايش اهميت ندارد واين يعني انحطاط متاسفانه در ميان جوانان جامعه ما اين انحطاط زياد ديده ميشود که ربطي به دين داري ندارد بلکه مربوط به بي اخلاقي جامعه ما است واين بي بند و باري در جامعه ما به نام تمدن و اروپايي فکر کردن جاي خود را باز کرده در اين باره حرف زياد است در صورت ادامه بحث و با توجه به سوالهاي پيش آمده به اونها جواب ميدم . شاد وپيروز باشيد.
لازم ديدم نوشته هاي کامبيز عزيز را تو پست عمومي بگذارم چون بعضي ممکنه کامنت ها را نخونند با بعضي از صحبت هاش موافق و با بعضي مخالفم يکي از موارد مخالفتم اينه چون کامبيز به اذعان خودش تجربه سکس نداشته نمي تونه کاملا نظر جامعي در اين رابطه بده به نظر من وقتي موضوع سکس بين دو طرف بوجود مي ياد خيلي پارامتر هاي ديگه بايد جمع باشن تا اون عمل حادث بشه و اگه اينطور نباشه فقط جنبه حيواني سکس در نظر گرفته شده که باز بحثي ست جدا و هرزه گي و ولنگاري را شامل ميشه ولي اگه نه با ميل و رغبت بوده (در مورد خانمها ميگم نمي دونم آقايون چطور فکر ميکنن) چي شده که ديگري يا به قولي اجنبي را در پاکترين و با ارزشترين و خصوصيترين حريم زندگيشون داخل کردن؟يک خانم نجيب به اين راحتي ها تن به اينکار نميده و مطمئن باشيد کسي هم که اينکار را انجام داده نمي تونيم به طور صرف لقب نا نجيب بهش بدهيم خيلي از خانمها ايراني بر اساس تربيت و شرم و حيا ذاتيشون دست به چنين کاري نمي زنند(با افتاده تر از سايه عزيز کاملا موافقم) ولي از نسل جديد که هم متفکر تر هستند و هم جسورتر و شکننده خطوط قرمز هم مي تونيم اين توقع را داشته باشيم؟ به نظر من يکي از عوامل بارز خيانت خودخواهي آقايون در برخورد با جنس مخالف ست چه عاطفي چه جسماني و بعلت تربيت غلط ما و همون تابو سکس که از کودکي در ذهن همگي ما نقش بسته که صحبت در مورد اون مساوي با انگ وقيح خوردن ست اکثر آقايون حقي براي خانمها در رابطه جسمانيشون قائل نيستند و کوچکترين همکاري لازم را ندارند چون اين رابطه و لذت بردن از اون را حق منحصر به خودشون ميدانند.ترجيح ميدم اين بحث را همين جا تمام کنيم چون ظاهرا من هم از خطوط قرمز جامعه دارم رد ميشم:tounge.
کامبيز:
بنظر من بايد ديد به چه چيزي ميگوييم خيانت و خط قرمز ما در اين باره کجاست و چه چيز است من براي ادامه حرف خودم اين خط قرمز رو با اجازه شما ارتباط جسمي قرار ميدم دقت کنيد ارتباط جسمي نه جنسي به قول ما عوام لاس خشکه. به نظر من اگر خيانت ذکر شده تا قبل يا تا خود خط قرمز ياد شده باشد قابل قبول نيست ولي قابل بخشش هست وفرد خاطي بايد در صورتي که خود از کرده خويش نادم است در جهت رفع هر گونه شک هر کاري که لازم باشد انجام دهد و اعتماد مجدد فرد مورد نظر را حتي بيش از پيش بدست آورد و فردي که به او خيانت شده در صورت ديدن صداقت در فرد خيانت کننده بايد موضوع را فراموش کند و در بهبود و ترميم رابطه تلاش بکند البته نگاه به درون و جستجو براي پيداکردن عوامل اين مشکل بايد وحتما مورد بررسي کسي که به او خيانت شده قرار بگيرد و بقول خانم ويولت ابتدا بايد فردي که به او خيانت شده در درون خود به دنبال اين عوامل بگردد وبا توجه به نوع عاملي که باعث اين مشکل شده به حل مشکل بوجود آمده کمک بکند . اما اگر مسئله از خط قرمز ياد شده کذشته باشد و به مرحله سکس رسيده باشد بنظر من اين مسائله غير قابل گذشت است مگر در موارد کاملا استثنايي حتي از نظر من اگر اين سکس قبل از ازدواج وحتي قبل از آشنايي اتفاق افتاده باشد.من به روح و روان به عنوان يک مورد مستقل ولي وابسته به جسم معتقدم و اعتقاد دارم که روح هم مانند جسم است يعني بيمار ميشود زخمي ميشود ومانند جسم بايد در صورت بوجودآمدن مشکل ، روح را درمان کرد و اگر اين درمان انجام نشودروح آسيب جدي مي بيند. ولي فرق روح با جسم در اينجاست که روحي که آسيب جدي ببيند مشکل غير قابل رفعي دارد مثلا کسي که دست ويا پا ندارد داراي مشکلاتي است ولي اين مشکلات مانع از ايجاد رابطه با اطرافيان و يا مانع کار کردن ويا ازدواج فرد نمي شود اما به نظر من آدمي که روح او دست ويا پايش را ازدست داده ويا حتي زخم عميقي دارد نميتواند داراي ارتباط معمولي وسالم با ديگران باشد وحتي در بعضي موارد نبايد با چنين فردي رفت وآمد کرد و خيانت از نوع سکس آن از اينگونه ناهنجاريهاي روحي است به نظر من کسي که سکس نامشروع و از روي هوس دارد پاي بند به اخلاق نيست و روح او بشدت بيمار است . اين فرد ميتواند به ديگران هم آسيب بزند . متاسفانه کسي که به دنبال سکس است اگر بداند جسم او دچار مشکل ميشود و مثلا ايدز ميگيرد از آن صرف نظر ميکند ولي حتي اگر بداند روح او به بيماري بدتر از ايدز دچار ميشود برايش اهميت ندارد واين يعني انحطاط متاسفانه در ميان جوانان جامعه ما اين انحطاط زياد ديده ميشود که ربطي به دين داري ندارد بلکه مربوط به بي اخلاقي جامعه ما است واين بي بند و باري در جامعه ما به نام تمدن و اروپايي فکر کردن جاي خود را باز کرده در اين باره حرف زياد است در صورت ادامه بحث و با توجه به سوالهاي پيش آمده به اونها جواب ميدم . شاد وپيروز باشيد.
به نظر من بحث خيلي جالبي را شروع کرديم و ممنون که همه در حد اطلاعاتشون تويه بحث شرکت کردن بخصوص ممنونم از کامبيز عزيز که خيلي جامع مطلب را از ديد خودش باز کرد ،کامبيز جان اونقدر مطالبت پر مغزه که من ترجيح ميدم برام ايميل کني يک پست عموميش کنم حيفه براي اينکه تو کامنت ها باشه بعضي ها ممکنه کامنت ها را نخونند.
بحث سکس و خيانت و اصولا راز و رمز هاي زندگي موضوع خفه و بسته ايي تو زندگي ما ايرانيهاست که هميشه ترس از مطرح کردن اون حتي با نزديکترين دوستانمان سبب ميشه تصميماتي براي به اصطلاح حل اون بگيريم که نگرفتن اون صد مرتبه بهتر بود.
يادمه يکي از دوستانم بعد از ازدواج هنوز دنبال دوست پسر بازي و اين برنامه ها بود و مي رفت خونه يکي ديگه از بچه ها براي گرفتن تماس تلفني به همين خاطر اون يکي دوستم طردش کرد و با فاش کردن اين مطلب پيش بقيه به نوعي آبرو اون بدبخت را برد حالا اگه ما آدمهاي راحت تري بوديم بجاي طرد اون بيچاره مينشستيم باهاش حرف ميزديم ببينيم مشکل کارش کجاست بهتر نبود؟خيلي از رفتارهاي ما ريشه تو بچگي ما داره و شايد واقعا ناخواسته اتفاق ميافته خيلي علل تو توجه بيش اندازه يا بالعکس عدم توجه کافي گرفتن در بچگي ما ست که سبب بروز ناهنجاري تو زندگي خانوادگيمون ميشه پس چه بهتره قبل از گرفتن هر تصميم مهمي در زندگي يا تنبيه کردن شريک زندگيمون بدون کينه و عداوت به حرفاش گوش بديم به چشم يک آدم مريض نه جسمي بلکه روحي و اگه جاي ببخشش داشت از ته دل ببخشيمش چون اين خيانت را کسي انجام داده که انگار تو خواب راه رفته نه يک آدم هوشيار و بالغ.
من زماني که از همسرم جدا شدم فکر ميکردم تمام اين مشکلات فقط مال شخص منه ازبس که تو جمع دوستام اززرق و برق زندگيشون و خوشيهاشون تعريف کرده بودن و بي انصافها حتي اشاره اي هم به مشکلاتشون نداشتن من هم فکر ميکردم با مطرح کردن اوضاع بلبشوم و راهنمايي خواستن فقط آبرو خودم را ميبرم پس سکوت ميکردم و مي سوختم و مي ساختم بعد از جدايي انگار خيالشون راحت شد که يک بدبختر از خودشون هست شروع کردن گفتن از مصائب زندگيشون که در بعضي موارد ميديدم بابا مال من که هيچ بوده در مقابل اينها!!!
اصرار من در شريک کردن ديگران تو مشکلاتتون واسه همينه ،فکر نکنيد همه غم عالم مال شماست وقتي بشنويد يا بخونيد بدتر از شما هم تو اين عالم هست هضم اون مشکل خيلي خيلي راحتر ميشه.
ويولت
به نظر من بحث خيلي جالبي را شروع کرديم و ممنون که همه در حد اطلاعاتشون تويه بحث شرکت کردن بخصوص ممنونم از کامبيز عزيز که خيلي جامع مطلب را از ديد خودش باز کرد ،کامبيز جان اونقدر مطالبت پر مغزه که من ترجيح ميدم برام ايميل کني يک پست عموميش کنم حيفه براي اينکه تو کامنت ها باشه بعضي ها ممکنه کامنت ها را نخونند.
بحث سکس و خيانت و اصولا راز و رمز هاي زندگي موضوع خفه و بسته ايي تو زندگي ما ايرانيهاست که هميشه ترس از مطرح کردن اون حتي با نزديکترين دوستانمان سبب ميشه تصميماتي براي به اصطلاح حل اون بگيريم که نگرفتن اون صد مرتبه بهتر بود.
يادمه يکي از دوستانم بعد از ازدواج هنوز دنبال دوست پسر بازي و اين برنامه ها بود و مي رفت خونه يکي ديگه از بچه ها براي گرفتن تماس تلفني به همين خاطر اون يکي دوستم طردش کرد و با فاش کردن اين مطلب پيش بقيه به نوعي آبرو اون بدبخت را برد حالا اگه ما آدمهاي راحت تري بوديم بجاي طرد اون بيچاره مينشستيم باهاش حرف ميزديم ببينيم مشکل کارش کجاست بهتر نبود؟خيلي از رفتارهاي ما ريشه تو بچگي ما داره و شايد واقعا ناخواسته اتفاق ميافته خيلي علل تو توجه بيش اندازه يا بالعکس عدم توجه کافي گرفتن در بچگي ما ست که سبب بروز ناهنجاري تو زندگي خانوادگيمون ميشه پس چه بهتره قبل از گرفتن هر تصميم مهمي در زندگي يا تنبيه کردن شريک زندگيمون بدون کينه و عداوت به حرفاش گوش بديم به چشم يک آدم مريض نه جسمي بلکه روحي و اگه جاي ببخشش داشت از ته دل ببخشيمش چون اين خيانت را کسي انجام داده که انگار تو خواب راه رفته نه يک آدم هوشيار و بالغ.
من زماني که از همسرم جدا شدم فکر ميکردم تمام اين مشکلات فقط مال شخص منه ازبس که تو جمع دوستام اززرق و برق زندگيشون و خوشيهاشون تعريف کرده بودن و بي انصافها حتي اشاره اي هم به مشکلاتشون نداشتن من هم فکر ميکردم با مطرح کردن اوضاع بلبشوم و راهنمايي خواستن فقط آبرو خودم را ميبرم پس سکوت ميکردم و مي سوختم و مي ساختم بعد از جدايي انگار خيالشون راحت شد که يک بدبختر از خودشون هست شروع کردن گفتن از مصائب زندگيشون که در بعضي موارد ميديدم بابا مال من که هيچ بوده در مقابل اينها!!!
اصرار من در شريک کردن ديگران تو مشکلاتتون واسه همينه ،فکر نکنيد همه غم عالم مال شماست وقتي بشنويد يا بخونيد بدتر از شما هم تو اين عالم هست هضم اون مشکل خيلي خيلي راحتر ميشه.
ويولت
امروز که آمدم شرکت و کامنت هاتون را خوندم به اين نتيجه رسيدم که بحثي که شروع کردم نميشه با يک پست سر و ته قضيه را هم آورد با توجه به کامنت ها از جمله کامنت کامبيز بايد اول ببينيم تعريف ما از خيانت چيه؟ فقط صرف بر قرار کردن يک رابطه جنسي با شخصي غير از همسر است؟چرا ما خيانت را بيشتر مختص آقايون ميدانيم و با ديد اينکه آقا هرزگي کردن(ديگه خيلي بخوايم لفظ بدي بهش اطلاق کنيم) سو ته قضيه را هم مياريم ولي اگه همين کار را خانم خانه انجام دهد کل بنيان خانواده از هم مي پاشد و صفت فا… به ايشون اطلاق ميشه و اگه کسي بويي برده باشه مجازات سنگسار در انتظارشه.
از نظر من خيانت تنها برقرار کردن يک رابطه جسماني نيست همين که روح و ذهنت با طرف مقابل نباشد و بقولي دلت براي اون نتپد و نلرزد اين هم نوعي خيانت است چون تو قول دادي که همراهش باشي و ياورش پس حالا که نيستي اين پيمان بايد گسسته شود نه اينکه حريم دلت را به خيانت آلوده کني اگه چيزي تو زندگي آدم را ارضاء نکنه بايد راحت با طرف مقابلت مطرح کني و در صدد رفع اون با همديگه بر بيايين اينها هيچکدوم نميتونه دليل موجه براي خيانت باشه تمام راهها را بايد امتحان کرد و اگه به نتيجه نرسيديم بايد رشته اي که ما را به اجبار پيوند ميده پاره کنيم من گفتم مقابله به مثل ميکنم ولي فکر کنم در حد قوپي بود و جرات اينکار را نداشته باشم چون فکر ميکنم در درجه اول روح خودم را آلوده کردم تا از اون انتقام گرفته باشم.
چون از نظر من رابطه جسماني با کسي که هيچ احساسي بهش نداشته باشي برقرار کردن، عين حيوانيت است چون اين رابطه از نظر من متعالي تر از اين حرفهاست که با يک خشم آني بخواهيم آلوده اش کنيم .
حالا اگه عشق جديدي در زندگي هر کدام از طرفين بوجود آمده باشد مبحثي ست جدا و احتياج به بحث و روانکاوي فراوان داره چون به نظر من عشق چيزي نيست که بوجود آمدنش دست من و شما باشد توجه کنيد منظورم عشق واقعي ست نه هوس.اگه اينطور بشه من هم با دوستم موافقم بهش وقت ميدم تا خودش را پيدا کنه و ببينه کجاي رابطه ما ايستاده.
در رابطه با انرژي درماني دوستان گفتن چرا با استاد اون آقا ادامه ندادم يا چرا اون فرد ديگه ايي را معرفي نکرد بايد بگم استاد ايشون را چون تهران بود از نزديک ديدم ولي اصلا حس خوبي بهش نداشتم و بالطبع چيز خاصي هم دريافت نکردم از ايشون خواستم فرد ديگه اي را بهم معرفي کنه هنوز که اينکار را انجام نداده.
به فندق عزيز: اعتقاد ايشون هم اين بود که اگه پولي بابت اينکار گرفته شه چون يک موهبت خدايي ست شارلاتان بازي ست نهايت پول دريافتي بايد 1100 تومان باشد که اون هم زکات کاري ست که انجام ميدهند خودش هم قروني پول از من مطالبه نکرد و من فقط هزينه تلفني را که ميزدم پرداخت کردم.
ويولت