وقتی بالابرم داشت ساخته میشد،چپ و راست ازم سئوال میشد که چی شد؟عکس بذار… ما هم می خوایم و… وقتی ساخته شد به همین دلیل عکس و تفضیلات و شماره تماس با سازنده اش رو گذاشتم.
امروز از دوستم سئوال کردم چی شد؟کسی از جانب من تماس گرفت؟
گفت تماس از جانب تو نداشتم. خیلی تعجب کردم و تصمیم گرفتم دوباره عکس دستگاه و شماره سازنده اش رو جهت یادآوری بذارم.
شماره تماس هست ۰۹۱۲۴۰۳۸۵۵۳ آقای جدی که اگه آنتن نداشت یا دستش بند بود و پاسخگو نبود لطفا پیامک بزنید. قیمت تمام شده برای مصرف کننده ۳ تا ۳.۵ در میاد.(بر اساس تغییر قیمت ِ بازار). برند خاصی نیست و دست سازه.
پ.ن: در ضمن من ماههاست از دستگاه استفاده می کنم و خیلی هم راضیم.اگه دستها سالم باشه به تنهایی میشه ازش استفاده کرد چون جک برای بالابردن اتوماتیک و برقی داره و اگه دستها سالم نباشه مثل من،یه نفر دیگه فقط باید کمک کنه که زیر بغلی ها رو باز کنه و بذاره زیر بغل شخص بیمار،بقیه مراحل مکانیکی و برقی انجام میشه و احتیاج به قدرت بیمار یا کمک دهنده نداره.
این نوشته رو تو وبلاگ و فیس بوک هم میذارم برای کامنت گرفتن. آدرس وبلاگ: vili.special.ir
فیس بوک: violet weblog
@violetweblog
یاد یه خاطره افتادم از دوردونه که مال بیش تر از ده سال پیشه ولی هرچی تو آرشیو وبلاگ گشتم دیدم مکتوبش نکردم.
یادمه یکبار من با دوردونه خونه تنها بودیم،پنج شنبه بود. امید زنگ زد بیاد دنبالم که بریم بیرون. باید دوردونه رو هم می بردم با خودم حساب کتاب کردم چه جوری بچه رو ببرم که اومد خونه لوم نده در عین اینکه برده باشمش و یه ناهار هم بهش بدم تا کیف کنه.
بهش گفتم دوستم قراره بیاد دنبالم که تو رو هم می برم…اسم دوستم “پری ” ه… (با خودم گفتم وقتی هم تو خونه گزارش بده،میگه با دوست عمه جون،پری!! بیرون بودیم!)
امید اومد دنبالمون و رفتیم بیرون . موقع ناهار شد ولی امید بدجنس! دم هیچ غذا فروشی وای نمی ایستاد و دل بچه آب شده بود!.وقتی هم یواشکی به من اعتراض کرد که چرا وای نمی ایستیم؟ … امید بهش گفت آوردمتون بیرون فقط مغازها رو ببینید! قرار نیست جایی واستیم.
دیگه صبر بچه ته کشیده بود که یهو گفت: عمو پری!!!!!!!!!!! اونجا یه پیتزائیه.
و شلیک خنده من از شنیدن این لفظ.