دستم خیلی بهتره…انگشتهام رو می تونم سه یا چهار بار جمع و بسته کنم و یا در طول روز مُشتم رو ارادی باز کنم و کف دستم رو بذارم روی پام برای یه مدت طولانی که بحالت مُشت شده باقی نمونه.
دستی که بیشتر از یکسال بود به پهلوم چسبیده بود و بیشتر از چند سانت با زور خودم( نه فشار دست دیگری) از پهلوم جدا نمیشد… بعد از آتل بستن و فیزیوتراپی مداوم(حدود یکماه،یک روز در میون) تونستم وقتی در حالت درازکش هستم بیارمش بالا با آرنج صاف (عمود بر زمین) و انگشتهای باز و صاف … البته فعلا یکبار بیشتر نمی تونم انجام بدم و فوری دستم خسته میشه.
پاهام ارادت خالصانه ایی به یکدیگر دارن و عین سریش بهم چسبیدن بخاطر اسپاسم شدیدی که دارن ماهیچه ها به سمت داخل تمایل دارن.به تو صیه فیزیوتراپ وقتی رو ویلچر می شینم یا هنگام درازکشیدن بصورت طاق باز،بالش میذارم بین زانوهام تا اسپاسم شکسته شه… الان اوضاع خیلی بهتره و دیگه لازم نیست بطور دائم بالش لای زانوهام بذارم و پاهام یه نصفه وجب!! از هم فاصله گرفته.
خوب دیگه چی بگم؟…آهان چشمام… بعد قطع کردن قرصم اوضاعم خیلی بهتره و قیلی ویلی نمیره ولی هنوز کاملا خوب و نرمال نیست.
خارش پوستم خیلی بهتره ولی یک شب در میون هنوز قرص ضد حساسیت می خورم… دکتر داروخانه می گفت این مشکل خارش، انگاری اپیدمی شده و کلی بیمار اومدن قرص ضد خارش تهیه کردن… آره؟شما هم چیزی شنیدین؟
دارم عکسهای اخیر رو انتخاب می کنم…یکی از اون یکی بی کیفیت تر…چرا؟چون همشون با گوشی موبایل گرفته شده،سرسری و شتابزده با مگا پیکسل ظاهرا بالا ولی در عمل بی کیفیت…دیگه کمتر کسی برای عکس دقیق و خوب با دوربین دیجیتال وقت میذاره… فقط قراره یه صحنه و لحظه ثبت بشه…کیفیت فدای سرعت و راحتی شده…درست مث نوشتن تو فیس بوک و وایبر و اینستاگرام ..بجای وبلاگ…ذائقه ها همه فست فودی شده…دیگه کسی حال و وقتی نمیذاره برای پختن یه غذا یا نوشتن یه نوشته عمیق و درست درمون یا حتی انداختن عکس با دقت و جا افتاده…………………………… بزن،در رو،همین.
پ.ن:والله که نوشتن با این دست آتل بسته شده تا زیر بغل کار حضرت فیله،که بنده در حالا انجامشم.
دارم تو آرشیو دنبال یه نوشته می گردم که بر می خورم به این نوشته خودم که مال سال ۸۹ ئه:
“خسته ام… هم می خونم و هم می نویسم… نگاه داشتن سرم کاری بس سخت شده…مچاله می شم… با حلقه دستانم،تنگ خودم رو در آغوش می کشم… فکر می کنم به این جماعتی که تو رو ارزش گذاری می کنند …حرفت،احساست و فکرت سندیت نداره بلکه باکرگیت و پاک بودنت !!!با یک ورق پاره اثبات میشه… چه باک؟ وقتی که بمیرم ، فارغ از هر باوری، هر ارزش گذاری و هر حرف و حدیث دیگر… تابوتم بر دوش تو قرار می گیرد و رهایی نیست از سنگینی آن…ای سرور امروز و حمال فردای من.
بگو……….. می شنوم.”
فک می کنم چه قشنگ نوشته ام… این نوشته منه؟ …چقدر بی پروا.
شروع می کنم به خوندن کامنتهای اون نوشته و بر می خورم به جوابی که در پاسخ کامنت نوشتم
“گفتم این نوشته و کلمات و حسش دقیقا بعد فیلم مستند خاکسپاری فروغ فرخزاد بهم الهام!!! شد
فروغ هم زنی بود که تو ارزش گذاریها بدترین الفاظ رو حمل می کرد به جرم ساختارشکنی ولی اون آخر آخر چی؟همونهایی که لعن و نفرینش می کردن مجبور بودن سنگینی نعش رو روی شونه هاشون حمل کنند”
حالا می فهمم چرا دیگران دوستم دارند …وقتی حالم خوب باشه و حوصله خودم و نوشته هام رو داشته باشم،خوب می نویسم و قشنگ حسم رو بیان می کنم.
از صبح که بلند شدم با کلی اتفاقات نا خوشایند روز خوبی رو شروع نکردم.
ولی دلم روشن بود و یه حسی بهم می گفت امروز روز خوبیه.
به خودم گفتم بذار اینبار به دلت اعتماد کنی و یه روز بظاهر بد رو برای خودت خوب بسازیش… از نیروی فکرت کمک بگیر ببین چی میشه؟
تو چند ساعتی که از شروع روزم گذشته در مقابل هجوم افکار و اتفاقات ناخوشایند ایستادگی می کنم و همش با خودم تکرار می کنم ” امروز روز خوبیه.”
پ.ن: چشمهام خیلی خیلی بهتره.خوب نشده کاملا ولی خیلی بهتره.خارش پوستم هم کاملا قطع شده.
حدود سه هفته یا کمی بیشتره که یه قرص رو شروع کردم به خوردن( با تایید دکترم) برای کمک به مُشت نشدن دستم.
به ذهنم رسید نکنه تا به تا شدن چشمهام عوارض همون دارو باشه! هرچند که من دُز پایین استفاده می کنم،یعنی روزی یه نصفه قرص و آنطوری هم که تو اینترنت سرچ کردم چنین عوارضی براش ننوشته بود.
زنگ زدم به دکترم و حالتهای چشمم رو توضیح دادم و در آخر سئوال کردم ممکنه عوارض تترا بنازین باشه؟که بی معطلی گفت،احتمالش خیلی زیاده… کَمش کن. گفتم یه نصفه قرص بیشتر نمی خورم…گفت پس قطعش کن…گفتم حمله بیماری نیست؟نباید پالس بگیرم؟گفت نه،قرص رو قطع کن……
الان دو شبه قرص رو نمی خورم و چشمهام خیلی خیلی بهتره و شاید ۲۰% بیشتر با حالت عادی فرق نداره
پ.ن:پوست تنم هم به شدت می خارید عین شپشو ها…اینو دیگه به دکتر نگفتم ولی خودم احتمال میدم عوارض همین دارو باشه.
پ.ن: اینم یه نمونه عینی دیگه که هیچ دارویی به من نمی سازه و مصرفش نه تنها بهترم نمی کنه بلکه فقط عوارض بهم میده…درست مث داروهای پیش گیرنده ام -اس که مصرفشون فقط حالم رو بدتر کرد.
بچه ها به کمکتون احتیاج دارم
یه خانمی رو برای کمک به خودم و کمک در امور منزل(هرکاری که یه دختر برای کمک به مادرش انجام میده منهای آشپزی) احتیاج دارم،۵ روز هفته از ساعت ۹ صبح تا ۵ بعداز ظهر- نهایت حقوقی هم که می تونم پرداخت کنم ۷۰۰ هزار تومنه.محدوده خونه مون هم سعادت آباده
پ.ن: به این موسسات بخوام بگم که برام نیرو بفرستن یه ماه حقوق رو می خوان پورسانت بگیرن که برای من خیلی هزینه دیگه سنگین میشه
پ.ن۲:خودم پرستار دارم که خیلی هم ازش راضیم،۳ روز در هفته ولی چون خودش مشکلات مالی داره اگه بخوام ۵ روز در هفته بیاد بیشتر از ۷۰۰ باید بهش بدم.
شما فرد امینی رو می شناسید که مایل به انجام اینکار باشه و بهم معرفی کنید.