ساعتی پیش لبم رو گاز گرفتم و قلمبه شده…حالا با هر جویدن یه قاچ سیبی که دارم میخورم…یه بارم مجددا گوشت داخل دهان قلمبه شده ام،میاد زیر دندونم (
سیبم مزه لب میده
برام نوشته:
“خانوم ویولت سلام وقتتون بخیر
قصد ندارید وبلاگتون رو دوباره ردیف کنید؟به وبلاگتون عادت کرده بودم مخصوصا آرشیوتون که هر از گاهی یه سری بهش میزدم .چقدر جالب و خواندنی بود روزی که اولین پست رو نوشتین روزی که از طلاقتون نوشتید روزی که از سر کار رفتنو مشکلات عبور از خیابانو عبور از اون پل عابر نوشتید اون روزی که از
اقای امید نوشتیداون روزی که مادر بیمار بود وشما مجبور بودید تو خونه پخت و پز کنید اون روزی که از درگذشت نوید عزیز نوشتید اونروزی که اصلا حالتون خوب نبود وحمله های بیماری حسابی کلافه و خسته تون کرده بود اون روزی که واسه انجام عمل سلول های بنیادی رفته بودید بیمارستان و نوشتید روزهایی که شاد بودید غمگین بودید و یا عصبانی بودید و شمشیر از رو بسته بودید روزایی که خاطرات گذشته رو مرور میکردید روزهایی که عریضه رو واسه خالی نبودن می نوشتید روز و شبهایی رو که با خاطرات تلخ شیرین ترش ملس و گاهی گس که برشما گذشته بود و شب هایی بارانی وخیس و پر رعدو برق از فهمیده نشدنتون نوشتید از آرزو هاتون نوشتید از هدف هاتون و اینها لحظاتی ا هستند منحصر به فرد لحظات زندگیی که من رو به فکر انداخت که زندگی چه وجه های متفاوتی داره چه آدم های متفاوتی داره گاهی زیبا و لطیف و و گاهی خشن و بیرحم ودرد آور و این آدم ها هستند که زندگی رو میسازند و اینکه میشه با وجود محدودیت و مشکلات بیشمار باز زندگی کرد امیدوار بود و با وجود درد های فراوون در دل باز لبخند زد.
یکسالی میشه که از آشناییم با شما و وبلاگتون میگذره متاسفانه آدم های کوته فکر و نادان وبلاگ شمارو نابود کردندبه خیال خودشون یه هدفشون رسیدند ولی اثری که بر دل ها گذاشته اید رو نمیتوند پاک کنند.”
و جواب دادم:
پسر،چشمام رو بارونی کردی و بردی منو به “غوری در گذشته”
نظر؟انتقاد؟پیشنهاد؟
https://dl.dropbox.com/u/53717619/57_LQ.wma
در این برنامه می شنوید:
متنی به یاد ناصر عبدللهی
داستانهای امیرعلی-سربازی
این هفته چه خبر؟
و…
موسیقیهای مورد استفاده در این برنامه:
– نغمه آغازین: قطعه Jalousie اثر Charles Parker
– ترانه «زمستون» به خوانندگی شهرام نیکیار (بازخوانی ترانه قدیمی افشین مقدم)
– ترانه «هوای حوا» به خوانندگی زندهیاد ناصر عبدالهی
– قطعاتی از آلبوم «دیدار» – تارنوازی پیام جهانمانی (گوشهچشمی به نوشته دیگران)
– ترانه «زمستون خدا» به خوانندگی مهدی مجتبایی
– ترانه Sweet dreams به خوانندگی Annie Lennox
– ترانه پایانی: «راز» به خوانندگی مرحوم ناصر عبداللهی
http://www.mediafire.com/?hveu5rrmi71i2
http://trainbit.com/folders/5432599884/57
دیشب،شب ِ تبلور فوبیای من بود…هرچی که می ترسیدم سرم اومد
تازه چشمام گرم خواب شده بود که صدای خش خش شنیدم…صدای سوسک بود!!!و خیلی هم نزدیک احتمالا صدا از روی میز بغل تختم می اومد…با بدبختی نیمه بالایی تنم رو کشیدم بالا و نگاه کردم…بله،تو تاریکی یه موجود سیاه رو میز بغل تخت رویت شد!…از صدای فریاد من،مامان اومد تو اتاق با یه حشره کش تو دستش…سوسکه که در رفت.ولی من موندم با یه قوطی اسپری و دلهره عظیم تو دل و شبی که خیال بپایان رسیدن نداشت…
نشون به اون نشون که تا خود صبح سه تا سوسک دیگه هم رویت کردم( نمیدونم چرا اون شب رو شانس بودم!!!و سوسکها حمله کرده بودن بهم)…اونم با بدنی که حس جابجا شدن نداشت و فقط با ضرب و زور اسپری از رژه سوسک روی بدنم جلوگیری میکردم.
خلاصه والظالین… دنیا به آخر نرسید ومن تونستم فوبیای کودکی رو هم تجربه کنم.
“صدای غرولند مرد به گوش میرسه…میگه و میگه و میگه…حرف میزنه،از رفتن…زن تو دلش فریاد میزنه،فقط یه امشب رو حرف از رفتن نزن،خواهش میکنم…
ذهنش برمیگرده به گذشته،کاشکی ساعتها به عقب برمی گشت…گریه می کنه و مرد سیگار میکشه،بی توجه به گریه ها و التماسهای پس و ورای اشکهای زن…
رفتار غریب مرد نشون میده دیگه فرصتی باقی نیست…انگار که هیچ خاطره مشترکی بینشون نمونده…انگار نه انگارکه همه امید زن ه برای نجات زن از زندون افکار سیاهش،از دیوونگی…مرهمه،مرهمی برای همه دردهای زن… اسم مرد رو صدا میزنه،تمام عشقش رو جمع میکنه و میریزه تو آهنگ صداش…
مرد فریاد میکشه: پاشو جمع کن برو خونه بابات…نری،من میرم…اصلا حوصله ات رو ندارم…
زن مستاصله…پر از بیم و امید…به پنجره نیمه باز نگاهی میندازه،با قدمهای لرزون میره طرفش…فک میکنه،با عشق هم میشه نابود شد…
لحظه سقوط از ذهنش میگذره…یه زن با جنونش ثابت کرد که عاشق شدن،قبل ویرونی ه…”
نوشته خودم که تو رادیو خوندمش و تلفیقش کردم با آهنگ رضا یزدانی بنام “فقط یک کمی چای برای من بریز”
نظر؟انتقاد؟پیشنهاد؟
در این برنامه می شنوید:
-گوشه چشمی به نوشته های “خودم”
-خاطرات سفر،راوی خاله جون خودم
-داستانهای امیر علی،این هفته آتاری
-گپی با بعضی از دوستان ِبیننده فیلم “من مادر هستم”
-این هفته چه خبر؟…خبر درگذشت جاهد جهانشاهی…
و…
موسیقیهای مورد استفاده در این برنامه:
– نغمه آغازین: قطعه Finally Home اثر Omar Akram
– قطعاتی از آلبوم «پاییز ظلایی» ساخته و اجرای فریبرز لاچینی (گوشهچشمی به نوشته دیگران)
– ترانه «یلدا» با اجرای گروه رستاک (بعد از سلام)
– ترانه «فقط یه کمی چای واسه من بریز» به خوانندگی رضا یزدانی (گوشهچشمی به نوشته خودم)
– قطعه Draw Me Close از آلبوم Echoes of Love ساخته Omar Akram (شعرخوانی)
– ترانه Constant Craving به خوانندگی K. D. Lang
– ترانه پایانی: «شب یلدا» از Amir Acid & Mehran
فولدر برنامه برای دانلود برنامه در mediafire -بدون فیلتر
فولدر برنامه برای دانلود در trainbit -بدون فیلتر
پیشاپیش یلدا مبارک.
از صفحه گوگل پلاس علی عبدی
میدونیم که تحریمها و ناکارآمدیِ دولتِ ایران دست به دستِ هم دادند تا بیماران زیادی با مشکلِ تأمین دارو مواجه بشن. بعضی داروها دیگه موجود نیست، بعضی به سختی پیدا میشه، و قیمتِ خیلی از داروها رفته بالاتر از توانِ خرید مردم.
قراره که روز سهشنبهی این هفته، یعنی چهار روز دیگه، ساناز خانم سهرابی، جلوی سازمان ملل یه اجرای هنری (پرفورمنس آرت) داشته باشه. ساناز میخواد بیست و شش هزار کپسولِ خالی رو جلوی مقر اصلی سازمان ملل در نیویورک روی زمین بچینه، یعنی تقریبن مساوی با تعداد بیماران مبتلا به تالاسمی و بیماریهای مرتبط با انعقاد خون. داخل هر کپسولِ خالی، یه برگهی کاغذ هست که روایتِ کوتاهِ یکی از بیمارانِ ایرانی داخلش نوشته شده. قراره که ساناز این کپسولها رو بین عابران پیاده پخش کنه، و از اونها بخواد که روایت بیمارانِ ایرانی رو بخونند. این روایتها عمومن همراه میشه با انتقاد از دولتهای غربی، و از موضعِ ضعف بیان نمیشه.
اگه در ایران هستید و به خاطر تحریمها سلامتتون به خطر افتاده، میتونید روایت خودتون رو از طریق وبسایتی که ساناز توی این ویدئو معرفی میکنه بفرستید تا بین کپسولها قرار بگیره. جمعآوریِ روایتِ بیماران ایرانی بعد از اجرای روز سهشنبه هم ادامه پیدا میکنه، تا با کمکِ این روایتها، افزایش آگاهی عمومی، و تلاشهای گروههای مختلف، بشه راهی برای حل مشکل دارو پیدا کرد.
یکی از این راهحلها – در کنار امید به برداشتهشدنِ کاملِ تحریمها – میتونه صادر شدنِ اجازهنامهای از طرف دولتهای غربی به بانکها باشه که در صورت مبادلهی پول با بانکهای ایرانی در ازای فروش دارو خطرِ جریمه شدن نداشته باشند.
شما هم میتونید با به اشتراک گذاشتنِ این ویدئو یا فرستادنِ روایتتون از تأثیری که تحریمها روی سلامتتون گذاشته، توی این کارِ جمعی سهیم باشید. اگه به یوتیوب دسترسی ندارید، لینکِ وبسایت رو گذاشتم کامنتِ اول.
به مهر و امید
http://sanctionedlife.com/?portfolio=performance-art-by-sanaz-sohrabi