میوه تمرهندی رو میذارم جلوم و پوسته رویش رو می شکونم. بابا با غیض نگام می کنه و می گه
– این آشغالا چیه می خوری تا وقتی چیز به این خوشمزگی هست( اشاره میکنه به بستنی یخی تو دستش!!)
-:surprise لااقل این میوه ست…….
________________________
توضیح در مورد میوه تمر هندی
نخود سبز درون غلافش رو تصور کنید این میوه این شکلیه با این تفاوت که غلافش خشک و رنگ چوبه و به میوه نچسبیده اصل میوه مال کشور تایلنده.و تو سه مزه شیرین.مَلَس و ترش تو بسته بندی های کارخونه ایی موجوده و هر نیم کیلو حدود2500 تومان ه.
ديشب خواب عجيبي ديدم.
خواب ديدم تو يه محفظه عکسبرداري هستم و جنيني دراز کشيدم. بعد يه مدت يه خانوم دکتر مياد بالا سرم و ميگه ” شما حامله هستيد!!!” ولي احتمالا الان جنين اشعه خورده و از بين رفته!!.
ميام خونه، تو خونه يک دکتر زنان و زايمان داريم. حرف دکتر راديولوژ رو بهش ميگم. ميگه يه آزمايش ادرار بده معلوم شه بچه زنده ست يا نه!. از همه عجيب تر اينکه پدر بچه هومان ه(همسر سابقم) و من هرچي فکر مي کنم يادم نمياد که کار پرخطري که منجر به حاملگي باشه انجام داده باشم.
دکتر از روي سايز شکمم ميگه احتمالا يک ماه و نيمته ميگم نه 27 ماه روزهاي قرمز تقويم بوده! خيلي باشه 20 روزه!!
همه اتفاقات تو شهريور ماه مي افته و من حساب کتاب مي کنم که بچه ام تير بدنيا مياد و خوشحالم که بچه ام تيرماهي خواهد بود.( تو خواب ياد آورا و دوقلوهاش بودم و تيرماهي بودنشون)
فکر می کنم چرا اینقدر بی حوصله و گرفتم صرف نظر از سرماخوردگیم. شاید همه چیز از اون نشست فیلم طلا و مس شروع شد که خانوم جواهریان با اسم و رسم کامل معرفی ام کرد و بعدشم تو سایتها نوشتن و …
همیشه یه پرایوسی هرچند کوچولو برای خودم حفظ کرده بودم ولی الان بعد 6 سال و نیم همش پرید و رفت . الان دیگه کاملا شناخته شدم دیگه راحت نمی تونم از احساساتم بنویسم احساس کسی رو دارم که توی یه اتاق با شیشه های رفلکس گیر افتاده.ظاهرا تنهاست ولی همه تا فیها خالدونش رو می بینند. دیگه هیچ چیز خصوصی وجود نداره و فکر کردن بهش کلافه ام میکنه.
تو این شرایط نشستم این فیلم دختران ایرانی رو هم دیدم.صحنه مشمئز کننده ایی نداره ولی کل فیلم و روایتش غمگینه و غم غریبی به دلم گذاشت از اون بغضهای سر باز نکرده.
خلاصه هر چیزی که می تونه آزارم بده تو این ایام رفتم سراغش.h
درباره آهنگ پست قبل
فیلم دختران ایرانی در افغانستان
وقتی اینترنت پرسرعتم وصل شد جزو اولین کارهام این بود که برم پیش بابک شب آهنگ و موسیقی هایی که تا حالا فقط خواننده تکسشون بودم رو اینبار باطیب خاطر دانلود کنم. ازش راهنمایی خواستم که اول از کدوم آهنگها شروع کنم؟ اونم براساس شناخت موسیقیایی که از من داره چند تا آهنگ رو پیشنهاد داد که اینم یکی از اونهاست …
امشب دلم گرفته. هدفون گذاشتم و گوشش میدم. قلبم آتیش می گیره وقتی با این تضرع و التماس میگه ” تو رو خدا قرار بذار اما سرقرار بیا…”. یادم میره به عشقهای پاک نوجوونی، عاشقی های ناگفته که فقط با یک نگاه آغاز می شد و اوج می گرفت و تو همون نگاه هم تموم میشد و خاکستر.
با ضرب و زور تف و آب، موها رو حالت دادن. پماد ویتامین آ به مژها مالیدن برای براق شدن بیشترش
کمی بزرگتر… ماشین سواری ها و … اتوبان پارک ویِ چراغ قرمز دار… شماره دادن و شماره گرفتن. از سر سرخوشی قهقه زدن.
وقتی که راحت یه نفر تمام زندگیم میشد ولی حالا… هوای دلم ابری ه.
کامی و مژده- خانوم گل
لینک دانلود
لینک دانلود با کیفیت خوب
قراره بابا امروز از بیمارستان مرخص شه.
دیروز جشن رو رفتم و برخلاف انتظارم جشن خوبی بود.ولی کاش علنی تر از بچه ها دعوت می کردند تا لااقل صندلیهای سالن پر شه.
حالم بهتر بشه بیشتر می نویسم در موردش. تو همین چند خط هم کلی غلط تایپی دارم و حواسم جمع نمیشه.
بازم امروز و بلا تکلیفی، تبریک گفتن یا نگفتن!!ontknow
حالم خیلی بهتره. حداقل دیگه تب ندارم ولی بازم همش دلم می خواد بخوابم. حوصله حموم رفتن و به خود رسیدن رو هم ندارم. همینطور شِرتی شِرتی پا میشم میرم.قبلا تو یکی از برنامه های انجمن شرکت کردم،اون که خیلی یخ و لوس و بی ربط بود امیدوارم این یکی خوب باشه اگه حرفی بود میام می نویسم.
توي اين هواي گرم بهاري، چپيدم زير لحاف. با يک لا پيرهن خواب نازک توري که تا زير باسن رو بيشتر نمي گيره. لحاف رو کشيدم تا روي کمر و از مور مور شدن سرشونه هاي لختم و داغ کردن پاهاي زير لحافم لذت مي برم … تضاد خوبي ايجاد شده.
نمي تونم از اين دنده به اون دنده بشم يعني تب همون يذره قدرتم رو هم گرفته. با تلاش و کمک دستها، پاهام رو جمع مي کنم تو سينه ام که از کشيده شدن عضلاتم جلوگيري کنم.
سه يا چهار سال بود اينجوري مريض نشده بودم. يادم رفته بود بالا رفتن حرارت بدنم ميتونه چه بلايي سرم بياره. دکتر ميگه از اين ويروس جديد هاست ولي چرا تموم نميشه؟
بي حوصله ام از جمعه تا حالا لب به غذا نزدم. خدايا کي حالا داره فردا رو بره همايش!