استخر..تاروت..قهوه

دوباره آب درماني رو شروع کردم. مينو جون نظرش اين بود که با متوجه به چندين ماه فاصله، بدنم خيلي افت نکرده و هنوز جاي اميدواري داره.
بعد استخر مهمون خونه نقش نگار بودم. بعد خوردن يک غذاي خوشمزه. سرخوشانه روي مبل لم دادم و کارتهاي تاروت رو ورق زدم تا نقشي گذشته و حال و آينده رو تو ورقهام ببينه و بگه و شگفت زده ام کنه از اين همه حس ششم قوي.



این مردان مریخی

ميزنم زير خنده و مي گم ” دست بردار، بچه جون! “…
با خودم تنهام به تکيه کلامم فکر مي کنم ” بچه جون!” واقعا يه مرد از شنيدن اين کلمه چه حسي بهش دست ميده؟ دلش غنج ميزنه يا دلش مي خواد رو تُرش کنه؟
خودم چه حسي دارم از بکار بردن اين کلمه؟ دلم مي خواد طرف روبرو رو تحقير کنم و بزنم له شه؟ يا نوعي عشوه! است و تحريک کردن و مورد لطف قرار دادن؟
البته که همه چيز به لحن گوينده برمي گرده. يه موقع مي خواي با حرفت بزني طرف رو بکوبي به ديوار و بهش مي گي “برو بچه جون”. داري تحقيرش مي کني، محترمانه فحشش مي ديدي.
يک موقع ديگه دلت مي خواد عشوه بياي، ناز کني عين گربه کش بياي تا نوازش شي ولي نمي خواي از کلمات يا حرکات تابلو استفاده کني تا حست سريع افشا شه و دستت رو. با ناز و ادا مي گي ” برو بچه جون” اين دقيقا همون نقطه تفاوت زنان ونوسي و مردان مريخي ست. اين “برو” يعني دقيقا ” بيا”. بيا و نازم کن بهت احتياج دارم…
تفاوتي که شايد خيلي از آقايون متوجه نشند و درست تعبيرش نکنن و همين ميشه اولين قدم و پايه ي دعوا و اختلاف يک زن و يک مرد.
دلم مي خواد مردها بيشتر صحبت کنن. از حسهاشون بگن از عکس العملهاشون در مقابله با اينگونه نواخته شدنها که براشون حکم تحقير داره يا تحريک؟ اگه دلتون نمي خواد شناخته بشيد با اسمي که بهش شناخته نمي شيد کامنت بگذاريد فقط ذکر کنيد آقاييد و چند ساله؟.
______________________
خبر رو بخونید و اگه می تونید شرکت کنید.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آهنگ در ارتباط، آهنگی که کاملا داره به شما مریخی میگه که وقتی من ونوسی ناز می کنم و قهر می کنم و می گم می خوام از خونه برم…. بهم بگو نرو.من منتظر شنیدن این کلمه هستم نه اینکه بدتر لج کنی و بگی برو ور دست ننه ات!!!
افعال من نوعی افعال معکوس ه… کمی این تفاوتها رو جدی بگیریم. باور کن رابطه بهتر میشه.
زیبا شیرازی

لینک دانلود با کیفیت خوب



چند وقت پيش بود، دعوت بودم اکران خصوصي فيلم طلا و مس توي موسسه فارابي.
ساعت ِ اکران رو اشتباه بهم گفته بودند براي همين ديرتر رسيدم و توي تاريکي سالن و کورمال کورمال. آقايي که همون رديف اول بغل پله ها نشسته بود وقتي ديد دارن من و رو دست ميارن!!! سريع از جاش بلند شد و صندلي رو باز نگه داشت تا من قرار بگيرم روش. وقتي به حال خودم شدم و از اون آقا بابت کمکش تشکر کردم، متوجه شدم يک دست نداره و احتمالا بايد جانباز باشن. حدس زدم اکران بايد براي مقامات باشه.
گفتم از وسطاي فيلم رسيده بودم ولي هموني هم که ديدم به شدت تحت تاثيرم قرار داد و با صحنه هاي همدرد انه اش که تک تکش رو به نوعي تجربه کرده بودم گريستم. اونجايي که گفت آقا روم سياه فرش رو نجس کردم! از شدت هق نفسم در نمي اومد.
صحنه هاي با عصا راه رفتن خانم جواهريان رو دوست نداشتم. براي مني که مي دونم پاها به چه وضعيتي مي افته، صحنه اغراق شده و غير طبيعي بود. روز بعدش باهاش تماس گرفتم و اشکالات کار که به نظرم اومده بود رو گفتم.
به صحنه هاي شرعي و گير کردن تو اونها مثل اومدن زن غريبه و کنار زدن پرده اتاق و باز گذاشتن درب!!! آنچنان اهالي سالن مي خنديدند که انگار خوشمزه ترين جوکها رو براشون تعريف کردن. صحنه هايي که ممکنه من و تو نوعي رو ترش کنيم از اين همه جهالت و عدم اتکا به نفس.
وقتي چراغهاي سالن روشن شد. همراهم گفت اين آقا معاون وزير فلان جاست. اون يکي مدير کل فلان وزارت خونه ست ، اون يکي …
گفتم اي دل غافل پس اکران براي مقامات دولتي بود!! يک راست اومديم توي لونه زنبور. پاشو ،پاشو بريم اينجا جاي من نيست…



اينقدر زندگي ها ماشيني شده و با حساب و کتاب که حتي تو برخورد اولت با يک نفر دور هرچي حس خوب و رمانتيک ِ که مي تونه حتي از فُرم دستهاش به تو منتقل بشه رو يه خط قرمز مي کشي و مي شيني به حساب و کتاب اينکه طرف چقدر برات سود داره!! درآمدش چقدره؟ چقدر سالمه! خرج اضافي برات نمي تراشه؟ميشه تو در و همسايه درش آورد و گفت اين همسر منه و احيانا پزش رو بدي؟
ديگه فکر نمي کني هواش رو مي کني يا نه؟ دلت مي خواد تنگ تو آغوشت بگيره؟ چقدر دلت براي عطر تنش ،عطر ِ نفساش دلت تنگ ميشه؟ با ديدنش قلبت مي تپه؟ نفست به شماره مي افته؟ وقتي بهت نزديک ميشه حرارت بدنت ميره بالاي 37 درجه؟ دلت مي خواد هميشه کنارت باشه و هرجا ميري اون باشه و زندگيت با اون باشه؟
درگير حساب کتابات مي شي. درگير جلب رضايت اطرافيان من جمله بابا و مامان… عمرت ميگذره جوونيت ميره و چه بسا سلامتيت. اونوقته که به عقب سرت نگاه ميکني و مي بيني جز ماديات هيچي برات نمونده. اونوقته که دلت تنگ ميشه براي اون آغوش بي منت. براي اون نگاه و براي شنيدن جمله ” دوستت دارم ” که نشنيدنش داغ به دلت ميزاره.
خوشحالم اگه به ظاهر خيلي چيزها رو از دست دادم… ولي هنوز در آستانه 38 سالگي عاشقم و داغ هيچ چيز عاطفي به دلم نمونده.
شديدا به اين جمله معتقدم که دنبال کسي نباش که باهاش زندگي کني در جستجوي فردي باش که بدون اون نتوني ديگه زندگي کني.
از آهنگ قبلا استفاده کردم ولی به نظرم به حس نوشته میاد.
بنیامین- عاشقی با تو

لینک دانلود کم حجم
لینک دانلود با کیفیت اصلی



این متن جواب دکتر متخصص مغز و اعصاب که به روش دکتر زامبونی توی کویت عمل میکنه.
ترجمه متن توی کامنتها هست.
I will attempt to answer all your questions
1- Yes the treatment is best suitable for your condition. It can remove all your symptoms and prevent further deterioration.
2- To prove CCSVI, you need to do ultrasound for your neck veins and MRV for your neck veins. If you come for treatment with us, we can do the tests for you.
3- After liberation treatment, the use of Interferon depends on any residual symptoms. If you have no symptoms or attacks then you must consult you Neurologist who may stop the Injections.
4- In Kuwait, I can only do treatment for Kuwaitis but I am doing the procedure for foreigners in Egypt and Bahrain. Our dates are 6th May, next is 3rd of June.
The cost is 6000 $.
For further details please check: www.ccsvikuwait.com
www.drsinan.com
You may contact me at: 00-965-99959994.
Best regards,
Dr. Tariq



تفسیر رنگ بنفش. از اینجا
فارغ از این که بخواهیم قضاوت کنیم که زهرا و ویولت چه رنگی هستند ، من کلا خصوصیات رنگ بنفش را مینویسم.
بنفش ها پویا، فرمند، اهل بصیرت و قدرت هستند. ماموریت آنها در زندگی الهام بخشی و هدایت گری بشریت است. بنفش ها دارای خرد و شهودی قدرتمند هستند.
بنفش ها بصری و آینده شناس هستند و امیدها و ایده های متعالی برای آینده دارند.
آنها معمولا می توانند آینده را ببینند.
آنها عاشق موسیقی هستند. بنفش ها مستقل هستند و نیاز به فضایی بسیار ، برای خودشان دارند.آنها نیاز به خانه ای بزرگ با فضاهای باز دارند. بعضی اوقات یک قصر نیز برای میدان انرژی وسیع آنها بسیار کوچک است.
بنفش ها ممکن است از بیرون به نظر سرد و پرده نشین آیند اما در درون بسیار عاطفی ، احساساتی و سرشار از اشتیاقند.
بنفش های غیر متعادل معمولا از خود می پرسند که چرا چنین احساس قوی برای انجام چنین کار مهمی دارند.
بنفش های بی قدرت ، خود بزرگ بین ، پر طمطراق و خود شیفته میشوند.
روحانیت برای بنفش ها حیاتی است. انها خدا را در هر چیزی که وجود دارد ، من جمله خودشان میبینند. سر نوشت مطلوب انها زندگی در روحانیت است.
بنفش روشن شفاف نشان میدهد که شما دارای روحی هستید که بسیار به ایده آل های بلند متعهد است.
_______________________________________________
اگه بخوام خودم رو براساس اين نوشته روانشناسي کنم، بايد بگم:
خود شيفته نيستم ولي براي خودم،شخصيتم و عقايدم احترام قائلم و بهش اهميت ميدم.
آينده نگري؟
نمي دونم دارم يا نه ولي زندگيم بهم ياد داده که در اکنون زندگي کنم و نسبت به آينده خوشبين باشم.
فدرت و پويايي؟
فکر کنم هستم يعني خودم رو زن قدرتمندي مي دونم که به اين راحتي ها جا نميزنه و در مقابل مشکلات خم به ابرو نمياره. يادم نمياد تو هيچ مقطع از زندگيم درجا زده باشم. تا به يه درب بسته خوردم معطل نکردم وايستم پشت در تا شايد يکي بازش کنه.سريع دنبال يک راه ديگه گشتم براي وارد شدن.
نه، حتي از بيرون هم سرد و پرده نشين به نظر نميام. اين يکي رو اصن قبول ندارم.
آره، عاشق موسيقي ام ولي اين سبب نميشه که اسم هر دلنگ و دولونگي رو بذارم موسيقي و از شنيدنش لذت ببرم.
فکر نمي کنم اينطور که اينجا گفته عاشق محيط بزرگ مثل قصر باشم. نه يه خونه 30 متري هم که باشه ولي مال خودم، ارضام ميکنه.
به شيوه خودم به خدا و نيروهاي ماوراالطبيعه خيلي اعتقاد دارم ولي يه آدم مذهبي با تعريف نرم جامعه به حساب نميام.
ديگه چي؟



امروز درگیر کارهای شخصی خودمم. فعلا که خوبم.:wink