شب بي خوابي زده بود به سرم کنترل تلويزيون رو گرفتم دستم و روشنش کردم و بين اون همه کانال سعي کردم کانالي رو پيدا کنم که برنامه مناسبي براي اونوقت شب داشته باشه!!!
يه فيلم، چقدر فضاي فيلم و هنرپيشه اش برام آشنا بودن … دستم رو دگمه تعويض کانال متوقف موند و به بقيه اش توجه کردم … خداي من فيلم Flashdance بود … فيلمي که من در زمان عهد پادشاه وزوزک و ويديوهاي بتاماکس ديده بودمش و چقدر اون موقع دوستش داشتم و تحت تاثير قرارم داده بود.
يادم پرواز کرد به سالهاي خيلي دورتر زماني که شايد 4 يا 5 سال بيشتر نداشتم و هربار قرار بود برام لباس بخرن يا چيزي رو پرو کنم براي اينکه ببينم بهم مياد يا نه يه قر اساسي با لباس جلو آينه مي اومدم! بعدشم هربار تو جمع هاي خانوادگي حاضر مي شدم رقص سرخود بودم اگه يکي رو بدنه مبل هم رِنگ مي گرفت من قرش رو مي اومدم! از شاهکارهاي ديگه ام يادمه در سن با ارزش 5 سالگي وقتي تو عروسي شرکت کرده بودم که داماد شاگرد مغازه پدرم بود و قاعدتا ما بجز عروس و داماد کسي ديگه رو نمي شناختيم با کمال اعتماد به نفس رفتم رو سن و همراه با موزيک ارکستر شروع کردم به رقصيدن و هدبنگال کردن!!!
هميشه براي رقصيدن آماده بودم اونم نه يه رقص ساده بلکه هرچي بزرگتر مي شدم تبحرم هم بيشتر مي شد و اين اواخر طوري با ريتم آهنگ مي رقصيدم که هرکي مي ديد فکر مي کرد همين الان از صحنه رقص يه ديسکو تاپ پرواز داشتم به قلب کشور اسلامي. ancing
دليلش هم اين بود که من با موسيقي زندگي مي کنم و دونه دونه نتهاي بکار گرفته شده رو مزه مزه مي کنم و چشمام و مي بندم و خودم رو مي سپرم به رودخانه خروشان آهنگي که دوستش دارم و با موجها و ارتعاشات اون سلولهاي بدنم به رقص در ميان … ممکنه از نظر خيلي موسيقي دانها سليقه من چيپ و پيش پا افتاده باشه … ولي به مفهوم واقعي حال مي کن با چيزي که مي شنوم و بهم لذت ميده.
صحنه آخر فيلم آوردم به عالم واقعيت و اينکه اگه خدا شاخ هام رو نگرفته بود چقدر دلم مي خواست يه رقصنده واقعي بشم کسي که با حرکات موزونش زندگي کنه … هرچند که الانم بعد شنيدن چنين آهنگي حس زندگي درم مي جوشه و از کوچکترين روزني فوران ميکنه.
لينک دانلود آهنگ

اينم اون صحنه خاطره انگيز برای کسانی که اينترنت پر سرعت دارند :tounge … با تشکر از مرجان عزيزم.:kiss