كباب درست كردن عشقولانه

در حاليكه دستم رو زدم زير چونه ام روي پله ها نشستم و كباب درست كردنش رو توي باربيكيو علم شده كنار حياط نگاه ميكنم. تاريكي هوا مانع از اين نميشه كه هر از چند گاهي ستردن عرق از پيشونيش رو نبينم.:kiss
– واقعاً شرمنده تم كه هيچ كمكي نمي تونم بهت بكنم.:embaressed
با لبخند نگاهي بهم ميندازه و ميگه
– همين بودنت يك دنيا مي ارزه برام:hug. ميخواي بياي نزديكتر بشيني؟
با شادي كودكانه كف دستهام رو مي مالم بهم و ميگم
– آره كجا بشينم؟:smug
از پله ها مياد بالا و دستم رو ميگيره و كمك ميكنه كه با احتياط و آهسته چند تا پله رو برم پايين، بعد در ماشين رو باز ميكنه و مي شونتم تو ماشين و خودش هم سوار ميشه و ماشين رو روشن ميكنه.
– چيكار ميكني؟ نشستم ديگه.
– يكم صبر كن
تو اون راه كم عرض شايد بيشتر از ده بار ماشين رو عقب جلو ميكنه تا سمتي كه من نشستم كامل كنار باربيكيو قراره بگيره، ميگه
– راحتي؟
– آره عاليه ممنون :kiss
با عشق نگاهم ميكنه و ميگه
– حالا راحت چشمات رو مي تونم ببينم.:love



کباب درست کردن عشقولانه

در حاليكه دستم رو زدم زير چونه ام روي پله ها نشستم و كباب درست كردنش رو توي باربيكيو علم شده كنار حياط نگاه ميكنم. تاريكي هوا مانع از اين نميشه كه هر از چند گاهي ستردن عرق از پيشونيش رو نبينم.:kiss
– واقعاً شرمنده تم كه هيچ كمكي نمي تونم بهت بكنم.:embaressed
با لبخند نگاهي بهم ميندازه و ميگه
– همين بودنت يك دنيا مي ارزه برام:hug. ميخواي بياي نزديكتر بشيني؟
با شادي كودكانه كف دستهام رو مي مالم بهم و ميگم
– آره كجا بشينم؟:smug
از پله ها مياد بالا و دستم رو ميگيره و كمك ميكنه كه با احتياط و آهسته چند تا پله رو برم پايين، بعد در ماشين رو باز ميكنه و مي شونتم تو ماشين و خودش هم سوار ميشه و ماشين رو روشن ميكنه.
– چيكار ميكني؟ نشستم ديگه.
– يكم صبر كن
تو اون راه كم عرض شايد بيشتر از ده بار ماشين رو عقب جلو ميكنه تا سمتي كه من نشستم كامل كنار باربيكيو قراره بگيره، ميگه
– راحتي؟
– آره عاليه ممنون :kiss
با عشق نگاهم ميكنه و ميگه
– حالا راحت چشمات رو مي تونم ببينم.:love



اينروزا خيام چه حالي داره به من و نيّت هام ميده.:teeth دستش درد نكنه و روحش شاد:tounge شايد بعداً علت اين تفال زدن ها رو نوشتم و گفتم كي داره واسم فال ميگيره.Grinevil
بدگمانان فكر نكن كسي جايگزين اميد شده،خير:nottalking ما هنوز چاكر ايشون هستيم.:kiss
khayam02.jpg



اينروزا خيام چه حالي داره به من و نيّت هام ميده.:teeth دستش درد نكنه و روحش شاد:tounge شايد بعداً علت اين تفال زدن ها رو نوشتم و گفتم كي داره واسم فال ميگيره.Grinevil
بدگمانان فكر نكن كسي جايگزين اميد شده،خير:nottalking ما هنوز چاكر ايشون هستيم.:kiss
khayam02.jpg



براي آخر هفته دوردونه(دختر برادرم كه هشت سالشه) رو آورده بودن خونه مون وقتي ازش پرسيدم تا کي قراره اينجا بموني با کلي ذوق و شوق گفت جمعه شب بابام مياد دنبالم، دو شب خونه تون مي خوابم :smug( چهار شنبه شب آورده بودنش).
پنج شنبه بعداز ظهر رفتم بيرون و وقتي برگشتم براي تمدد اعصاب و استراحت با چراغ خاموش روي تخت دراز کشيدم، صداي زنگ در به گوشم رسيد ولي برام اهميت نداشت که کيه؟
بعد گذشت چند دقيقه ديدم چراغ اتاق روشن شد، با دلخوري از اينکه مزاحم استراحتم شدن لاي پلاکهام رو باز کردم :waitingديدم دوردونه در حاليکه بي صدا داره گوله گوله اشک ميريزه در حال جمع کردن وسايلش از گوشه و کنار اتاق.
– دهه داري چيکار ميکني؟:question
– دارم وسايلم رو جمع ميکنم.
– مي بينم ولي واسه چي؟ مگه قرار نبود تا فردا شب بموني؟
– بابام اومده دنبالم ميگه بيا بريم.:sad
دلم کباب شد واسه گريه کردنش بچه به دلش صابون زده بود تا جمعه شب مي مونه ولي حالا تمام حساب کتاباش بهم خورده بود Shockh. بلند داد زدم
– سلام شاهنگ. واسه چي مي خواي ببريش؟
– سلام. بايد بياد خونه انگليسيش رو کار کنه شنبه کلاس داره.
– من باهاش کار ميکنم نگران نباش.
– آره بابا عمه جون صبح هم ازم پرسيد. يه کم بلده!!!!! :eyelash
داشتم خفه ميشدم از شدت خنده، تخم جن انگليسيش در حد A book و A Cat اونوقت ميگه عمه يه کم بلده.:thinking
– اگه تو باهاش کار ميکني و از زير تمرين در نميره من حرفي ندارم، بمونه.
– اره خيالت راحت باشه من باهاش کار ميکنم.:silly
شاهنگ رفت و دوردونه بشکن و بالا بنداز موند خونه ما. بعد گذشت يکي دو ساعت عموش ازش پرسيد.
– بابات که اومده بود دنبالت پس چرا نرفتي؟
– آره اومده بود ولي عمه جون بهش التماس کرد اونم گذاشت بمونم!!!!.:teeth
من::surprise اينم آخر و عاقبت محبت :whew.
پيوست: براي اون با معرفتي:thinking كه كامنت گذاشته تو ليست دوستان اون پايي لينكي هست به نام ” همه چيز در مورد ام اس” زحمت بكش بخون.



تفالي به خياّم:hug:love
khayam.jpg



تفالي به خياّم:hug:love
khayam.jpg