وقتی سریال شروع شد با سابقهء که از قسمتهای گذشته داشتم فهمید باید منتظر یه سئوال آنچنانی باشم و خودم رو آماده پاسخگویی کنم!و
دوردونه (دختر برادرم که ده سالشه): ها! این تجا.وز که گفت، یعنی چه؟( با لهجه برره ایی)
من: تجا..وز!!!(مکث) خب هرکاری که خلاف میل تو انجام شه. یا تو نخوای و یکی دیگه به زور اون کار رو انجام بده یعنی تجاو.ز…..:smug
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
تایم، «معترضان ایرانی» را که پس از انتخابات بحثبرانگیز ۲۲ خرداد در خیزشی گسترده به خیابانها آمدند، صدای اعتراض خود را به گوش جهانیان رساندند و چشم دنیا را خیره تصاویر مخالفت شجاعانه خود کردند، در فهرست کاندیداهای «چهره سال» 2009قرار داده است. در فهرست ده کاندیدای هشتاد و سومین «چهره سال» نامهایی همچون آنگلا مرکل، صدراعظم آلمان، باراک اوباما، رئیسجمهور آمریکا، بن برنانکه، رئیس بانک مرکزی آمریکا، المپیا اسنو، سناتور جمهوریخواه، استیو جابز از بنیانگذاران کمپانی اپل، استنلی مک کریستال، از فرماندهان ارشد نظامی آمریکا، تیم گایتنر، وزیر خزانهداری آمریکا، اوساین بولت، دونده مشهور جامائیکایی و نیز دزدان دریایی سومالیایی به چشم میخورند…برای رای دادن
دوردونه(دختر برادرم که ده سالشه) حین تماشای فیلم می پرسه:
– عمه جون ،اين نوار سفيده چي بود؟
– (مکث) تست حاملگي.
– چه جوري امتحان مي کنن.
– (مکث طولاني) خُب اول توي يه ظرف ادرار مي کنن بعد اين نواره رو ميزارن توش اگه رنگش عوض شد مي فهمن حامله اند…
ماشالله بزرگ شده. خانمي شده براي خودش. هم قد منه( من 161 سانتم) از لحاظ فيزيکي هم بدنش درشته و بالغ شده! اگه دختر عرب بود ميشد 9 سالگي شوهرش داد! لباسهاي همديگه رو قرض مي گيريم! از لحاظ عقلي هم خيلي بيشتر از سنش مي فهمه. تو حساب کن که هر از چندگاهي، خودکار مياد اتاق من رو جارو و گردگيري مي کنه حالا هرچند شِرتي شِرتي ولي کدوم بچه ده ساله ايي تو اين دوره و زمونه که اينکار رو بکنه؟
امسال تابستون از هفت روز هفته، پنج روزش رو خونه ما بود و همش با من و شبها هم توي اتاق من مي خوابيد براي همين بيشتر از قبل بهم عادت کرديم و مانوس شديم. دلم مي خواد همينجور باهام صميمي بمونه و اگه سئوال يا مسئله ايي براش پيش مياد جرات کنه و بهم بگه.
چون هيکلش درشت شده با پستي و بلنديهاي معمول و قدشم بلنده ميدونم از ديد يه غريبه بچه نميزنه و طعمه خوبيه براي بچه و زن بازهها! و چشمهاي حريص بي وجدان. دلم مي خواد ذهنش رو روشن کنم و از خطرات احتمالي هشدارش بدم ولي نميدونم چه جوري بايد سرصحبت رو باهاش باز کنم؟
يادمه خودم تو اين حدود سني با مسائلي برخورد کرده بودم مثل دعوت پدر بزرگ دوستم به خونه شون! ولي عقلم ميرسيد که دم به تله ندم و مسائل رو حلاجي کنم و در نهايت هم با دختر خاله ام که 7 سال ازم بزرگتره صحبت مي کردم و صلاح مشورت مي خواستم.
حالا دلم مي خواد من اون مامن امن باشم براي دوردونه ولي نميدونم چطور بايد سر صحبت رو باز کنم و هشدارش بدم و ذهنش رو آماده کنم. تو چيزي به ذهنت ميرسه؟
پ.ن: بچه هايي که من براتون فيلترم .وقتي صفحه معمول فيلترينگ براتون مياد. آدرس وبلاگ رو ارسال کنيد که از فيلتر خارجش کنن وقتي تعداد درخواست زياد باشه شايد ترتيب اثر بدن.