خونه رو عوض کردیم و اتاقی که به من اختصاص دادن کوچکتر از قبلیه برای همین نمی تونم مثل قبل از بالابرم استفاده کنم و جایی هم برای انبار کردنش ندارم.
بسیار وسیله خوبیه برای انتقال بیمار کم توان یا حتی ناتوان به شرطی که بیماربتونه از زیر بغلش استفاده کنه.
برای خودم قیمت تموم شده اش ۵ میلیون در اومده ولی چون خودم استفاده کردم به اون قیمت نمیدم…و اگه کسی خواست ۳.۵ بهش میدم و امیدوارم دعای خیرش رو هم برام بفرسته.
اگه کسی طالب بود اینجا http://vili.special.ir یا violet_with_ms2@yahoo.comاینجا برام پیغام بذاره تا باهاش تماس بگیرم راستی محلی هم که الان دستگاه اونجاست،تهران-تهرانپارسه/
توی گروهی که هستم دیشب این عکس رو گذاشتن و گفتن برای بستری شدن نوزاد احتیاج به یک میلیون اولیه هست و کل هزینه بیمارستان حدود شش میلیون و نیم میشه ….کمی بعدترش دوستی یک میلیون کمک کرد که پول بستری اولیه جمع شد و تا الان حدودو دو میلیون دیگه هم جمع شده…
من کمک بیشتری این ماه نمی تونم بکنم چون سهمیه این ماهم رو پرداخت کردم.
ولی تصمیم گرفتم اگه کمک اضطراری بود اینجا بگم که اگه دوستی مایل به کمک بود بتونه شریک شه… اگه هم استقبال نشد دیگه سعی می کنم اینجا مطرح نکنم.پس استقبال شما به من مجوز ادامه این روند رو میده.
کمکها می تونه از ده هزارتومن تا میلیون باشه بستگی به میل و میزان توانایی خودتون داره…فقط مطمئن باشید کمک هاتون به حق و درستی خرج خواهد شد.
شماره کارت من در بانک رفاه…
۵۸۹۴۶۳۱۸۳۱۰۴۳۴۵۰
آدرس کانالم در تلگرام @violetweblog
برای عوض شدن روحیه ام،دلم می خواد یه عطر بخرم با رایحه جدید.
تو می تونی کمکم کنی و پیشنهادی بهم بدی با توجه به اینکه من از رایحه گل اصلا خوشم نمیاد و ترجیح میدم بوی!مصرفیم گرم و شیرین نباشه؟رایحه عطرهای ورساچه رو هم نمی خوام.
خودم پیشنهادم به خودم ۵th Avenue
لطفن پیشنهاداتون رو تو کامنت دونی وبلاگ بنویسید به آدرس: vili.special.ir
یکم در مورد بوی پیشنهادیتون توضیح بدید و لطفن اسم عطر و برندش و به انگلیسی بنویسید تا بتونم تو گوگل سرچش کنم.
@violetweblog
آرایشگر داشتم،بعد اتمام کار دیدم مامان تیغ مصرفی برای ابرو را تو یه کاغذ پیچید و انداخت دور…علت رو ازش پرسدم گفت اگه کسی یا حیوونی رفت سر آشغالها زخمی نشه.
وقتی این عکس رو دیدم کاملن علت کار مامان برام جا افتاد.
“گربه رفته تو سطل آشغال غذا بخوره ،لای غذاها شیشه بوده زبونش بریده،بردنش زبونشو بخیه زدن
تفکیک کنید زباله هاتونو این زبون بسته ها نمیفهمن ”
لطفن مواظب چگونگی دور ریز آشغالهااتون باشید
ساعت ۶:۳۰ صبح بود که از سروصدای یک گربه ماده از خواب بیدار شدم و تا نزدیک یک ساعت این عملیات پر سر و صدا پایین پنجره اتاقم در جریان بود… خوب بهاره و اجتناب ناپذیر و شنیدن این صداها طبیعی.
فقط فکر می کنم خوشبحال گربه ها که بدون شرم و حیا هرجایی و جلوی چشم هر بیننده ایی کارشون رو با تمام قوا انجام میدن و صداشون رو ول میدن تو فضا.
پ.ن: دیشب فیلم “بچه های ابدی” رو دیدم،از یه لحاظ به موضوع نوشته من برای کتاب نزدیک بود و بهم ایده داد.
کتاب رو بجز فصل آخرش تموم کردم…ولی چون دستهام ضعیف شده و بیشتر از یک صفحه نمی کشه برای تایپ کردن، فعلن نوشتن رو متوقف کردم باضافه اینکه بارها شنیدم که کتاب مجوز نخواهد گرفت چون براساس موازین اسلامی!! نوشته نشده.
راهکاری برای ارائه دارید؟