صبح ساعت ۹،خواهر پرستارم زنگ زد که فلانی نمی تونه بیاد.
مغزم هنگ کرد… حالا چه شکری می خواستم بخورم؟با توجه به اینکه حتی به تنهایی از تخت نمی تونم بیام پایین…سه روزه حموم نرفتم و امروز روز حموممه با این معضل می خوام چه غلطی بکنم؟
جای زانوی غم به بغل گرفتن،مغزم عین ساعت شروع کرد بکار کردن تا بهترین راه حل رو پیدا کنم… تو ذهنم مرور کردم به چه کسی می تونم زنگ بزنم و ازش کمک بخوام؟۳ تا گزینه اومد تو ذهنم…به هر ۳ تا تلفن کردم ولی هیچکدوم پاسخگوی تلفنشون نبودن … برای آخری رو پیغامگیرش پیام گذاشتم که لطفن باهام تماس بگیر.
بعد گذشت چند دقیقه تلفنم زنگ خورد،آخرین گزینه بود که براش پیغام گذاشته بودم… دوست دوران دبیرستانم،همیشه با هم ارتباط داشتیم ولی نه تنگاتنگ… این اواخر بنا به دلائلی ارتباطمون بیشتر شده بود…همیشه بهم می گفت هر زمان احتیاج به کمک داشتی می تونی رو کمک من حساب کنی و امروز همون روز بود.
دیگه شرح ماوقعه رو نمی نویسم فقط همین رو بگم که با تلفن من حداکثر بعد نیم ساعت دوستم خودش رو رسوند بهم و به دادم رسید.
با خودم فکر می کنم،من چه کار نیکی به درگاه خدا انجام دادم که چنین دوستان خوبی دارم؟ چه مرد و چه زن که در بدترین شرایط هم به دادم میرسن و تنهام نمیذارن…به چه صورت می تونم سپاسگزار این موهبت باشم؟ نعمتی که مطمئنم فراگیر نیست و فقط شامل حال عده ایی اندکه.
پ.ن: علت انتخاب عنوان ،یه روز بد و مزخرف به اندک زمانی تبدیل شد به یه روز خوب و مطبوع.
برای اولین بار تو عمرم پیش خودم گفتن کاشکی زن بودم و میتونستم کمکی بکنم …
تو محشری …
[پاسخ]
شما دوستیتون این مدلی کمک نکرده هم ثابت شده
[پاسخ]
سلام
رفتم پست پایینی بگم آرهههه من و پدرمم مشکل خارش و داشتیم و حدودا گاهی هنوز داریم. علتش کشف نشد که نشد خواهر. یعنی از نوک پا تا کف سر!
بعدم چه خوب کارمای خوبی تو دوستی هات داری.
[پاسخ]
میگن مال آلودگی هواست
[پاسخ]
اولا عافیت باشه بعد هم دست اون دوستت درد نکنه.
روزت خوش ویولت جون
[پاسخ]
عافیت ویلی جونم.
انقدر دور و بر دجله چرخیدی که
خدا خیلی مهربونه. بینهایت. اگر بیماری داده به ما که ظاهراً محدودمون کرده در عوض بهترین نعمت را داده و اون داشتن آدمهای نیک کنارمون هست
من هم در مورد امیر اینطور فکرهایی میکنم. خدا حفظشون کنه برامون :دی
[پاسخ]
مگه مستند زن در سایه ام اس رو ندیدی؟همه این شانس رو ندارن سوسن
[پاسخ]
عزیزم …. امیدوارم هیچوقت روز بدی نداشته باشی
[پاسخ]
اینقدر با روحیه هستی در نتیجه گیری ت از این ماجرا هم مشهوده.مثلا یه آدم منفی میگه خدایا آخه من چقدر بدشانسم که پرستارم باید ساعت ۹ بگه نمیام؟
[پاسخ]
بووووس-ممنون از تو دوست خوبم
[پاسخ]
تو خودت خوبی که دوست های خوبی رو دور و برت جمع کردی ویلی جان ..
[پاسخ]
گل بودن که که دیگه سوال نمیخواد بس که گلی و ماهی از بس
[پاسخ]
عافیت باشه:*
بنظرم اخلاق خوب و درک بالا فاکتورایین که همه آدمارو جذب میکنه و تو هردوی ایناروداری
[پاسخ]
هر وقت دیدم دارم میبرم اومدم نوشته هاتو خوندم نیرو گرفتم هروقت غصه داشتم برات نوشتم امیدوارم کردی این یک نمونه از کارهایی بود که برای من ندیده کردی خوش بحال اطرافیانت که زیرچتر بزرگ محبتت هستن خدا حواسش هست کارهاییکه تو کردی ومیکنی با نوشتنت تو یک درخت بزرگ هستی پرازگل وشکوفه غریبه واشنا از سایه گسترده ات از عطر گلت از زیبایی شکوفه هات بهره مند هستن سالهاست حالا توقعی دیگه داشتی معلومه که دوست های خوب وادم های خوب جذبت میشن اگه کسی تو رو بشناسه و عاشق روحیه ات و اخلاقت نشه باید تعجب کرد
[پاسخ]
بخدا که تو لطف داری
[پاسخ]
خدا گر زحکمت ببندد دری…زرحمت کشاید در دیگری….
ویولت جان امیدوارم روزی برسه که دوستان اینچنینی رو دعوت کنید برای جشن سلامتی…
[پاسخ]
عاشق اون قسمت شدم که نوشتین مغزم عین ساعت شروع کرد به کار کردن. مدیریت بحران به این میگن.
دوستیهاتون مستدام ویولت جان
[پاسخ]
شک ندارم اونی که ماها رو ساخته و دچار عاشقی هایی از جنس محدودیت های فیزیکی به هرشکل کرده ، خودش محافظتمون می کنه و حواسش بهمون هست.
[پاسخ]
ویولت خانم میبخشید.مادر شما در قید حیات نیستن؟
تو نوشته هاتون از برادرهاتون گفتین،یعنی اونا نمیتونن هر روز بیان سر کشی کنن به شما؟
اعصابم بهم ریخت.من اگه یکی از اعضای خانوادم اتفاقی براش بیوفته یا میارم پیش خودم یا خودم میرم پیشش کمترین کارم اینه که براش پرستار بگیرم.شما مگه تنها زندگی میکنی ؟
[پاسخ]
بینظیری….
بینظیری…
بینظیر
[پاسخ]
ویولت جان خیلی عالیه که همیشه روحیه تو حفظ می کنی. ادامه بده خدا با تو هست
[پاسخ]