![](http://vili.special.ir/parsaimages/post_title_right.jpg)
یا دوباره گیسوانم را در باد شانه خواهم زد ؟ آیا دوباره از پله ها بالا خواهم رفت ؟…
و چه کسی میداند فردا باد خواهد وزید ؟ چه کسی میداند فردا خواهد آمد ؟… و باید عشقبازی کرد با باد امروز ، تن سپرد به ترانه جاودانه طوفان حال ، و بگذار گردباد ، عاشقانه طواف نماید کعبه وجودت را… باید جاری شد در سیل نازک قطرات باران… هیچکس نمیداند فردا کسی را کامی از باران خواهد بود اما …
آیا دوباره …
bah bah,beautiful pic.
می بینم که اسلحه به دست عکس می گیری D: (اون چیز براقه که تو دستته رو می گم (; ) ولی عکس خیلی قشنگیه !! ویولت هنوز موفق نشدم برنامه ی دیروزتو گوش بدم … حجمش بالاست یا خط من بد نمی دونم !! هنوز که باز نشده !!
Lovely violet!
سلام گلم
دوباره تكرار خواهند شد لحظه هاي ناب
دعاگوي همه دوستان بخصوص ويولت جان هستم چون عازم مشهدم
قربانت ويولت جان
ممنون عزیزم
دوستت دارم ………………
بعد چقدر آشناست برایم این «اما … آیا دوباره …»
سلام ، داشتم تو نت مطلب میخوندم به صورت اتفاقی با وبلاگتون آشنا شدم . روان مینویسی ، تو فیس بوک اگه اکانت داری خوشحال میشم دوستت باشم shamsi.mehdi.2009@gmail.com
سلام ویولت جان. من برای اون روزیکه میگی دعا می کنم
یکی از برنامه هایت را تونستم گوش بدم بسیار عالی بود. امیدوارم موفق بازشی عزیزم.
خیلی دلم می خواد یک عکس واضح ازت ببینم. در این عکس هم اصلاً صورتت مشخص نبود.
عکس واضحم تو فیس بوکم هست اگه اکانت داری ادم کن
violet weblog
افعال ماضی و آینده رو از دستور زندگیت خط بزن تا بتونی تو حال شگفت انگیز زندگی کنی، واقعا ” زندگی کنی”!
رقص باد رو لای موهات، نوازش نور رو روی صورتت و عشقبازی واژه ها رو با انگشتات ببین، نفس بکش و زندگی کن! مث همیشه که یاد گرفتی و” یاد دادی”- به همه اونایی که واسه تلخ کردن ثانیه هاشون دلیل تراشی میکردن و هی به خودشون حق میدادن که فقط ” زنده باشن”- که حتی با درد هم میشه “زندگی کرد”…!