آرامش بعد از طوفان

وقتي تموم اون تنشها تموم شد ، رفتيم به طرف رستوران محبوب من.
از رو ويلچر بلند شدم و خودم رو کشيدم پشت ميز. بوها و هياهو مغزم رو پرکرده بود.بوهاي اشناي تيپ کارگر. سيگار و پياز ِمخلوط شده با بوي عرق بدن و ته مونده چربي کباب. چشمام رو بستم و بو کشيدم و خودم رو سپردم به نجواي پرشور ولي خسته اين قشر از مردم.
اميد گفت چي مي خوري برات بگيرم؟- فعلا فقط يه ليوان آب که قرصهام رو بخورم.
وقتي چشمام رو بازکردم برگشته بود کنارم. دستم رو گذاشتم رو دستش و گفتم ببخشيد اگه امروز تند شدم بهت خيلي اعصابم تحت فشار بود.
گفت مي دوني که منم از سر مغازه بابام نميام که وقتم دست خودم باشه، ده تا کار رو کنسل مي کنم و به چند نفر رو مي ندازم تا تو رو به کارت برسونم، برام مهمي …
– ميدونم عزيزم و مي فهمم محبتت رو. ممنون که مثل هميشه صبوري کردي وبهم اعتماد. پشتم وايستادي به اين حس تو نياز داشتم تا قرص سرجام وايستم….ممنون و دستش رو بوسيدم.:love

پ.ن: اینو فقط برای تو بی تجربه خام نوعی نوشتم که کورکورانه رفتار من رو تقلید نکنی و صورت توهینش رو مورد توجه قرار ندی. من اگه به قولی خَرم رو دراز می بندم از اون طرف هم بلدم وقت تحقیر کیه و چه وقت وقت تحریکه! بیگدار به آب نمی زنم که از عسل بودنم کم نشه …اگه الگو برمیداری درست یاد بگیر.


نظرات شما


  1. Marjan در 09/20/05 گفت :

    #heart


  2. Marjan در 09/20/05 گفت :

    درست عین یه فیلم که لحظات حساس داره پشت کامپوتر میخ کوب شده بودم و داشتم می خوندم و خودم و کنار تو میدیدم
    ای ول ویلی جون
    آخرش هم منم یه نفس راحت کشیدم و گفتم خوب حقشونو گذاشتی کف دستشون


  3. Lili در 09/20/05 گفت :

    Vili kash hame mesl e to bodan ke waghti mifahmidan moheman barat ,mimonadan na inke yeho bezaran beran,bedon e inke to befahmi aslan chi shod !
    _________________________________
    میدونی، مهم بودن و مهم واقع شدن ظرفیتی می خواد که هرکسی نداره برای مهم واقع شدن باید آدم بزرگی باشی و وقتی تو یهو این موهبت رو بهش اعطا می کنی گیج میشه چون هنوز خیلی کوچولوه و نمی دونه باید چیکارش کنه پس میره گم و گور میشه تا کم کم بفهمه اصن چی شده


  4. خوش حالم که این روزها خوبی و امیدوارم که همیشه در کنار امید عزیز لحظه هایی سرشار از آرامش داشته باشی.
    #kiss #heart
    راستی ویلی اونجا رو که از قول امید نوشتی : اینطوری بنویس : “تو رو به کارت برسونم” اونی که تو نوشتی قوبونت برم فیل خیس میشی که #tongue


  5. منم با لیلی موافقم
    انگار همين يه ساعت پيش حرف ليلی واسم تحقق پيدا کرد!


  6. فريبا در 09/20/05 گفت :

    خب بگو چکار کردی درست یاد بگیریم.اینو که نوشتی ادم فکر میکنه بخاطر پربیننده بودن وبلاگت یا ویلچرنشین بودنت کارت رو راه انداختن.که فکر کنم بیشتر برای همون ضد تبلیغت بوده.
    _______________________________
    این حرف آخر من بود و شروع حرفم با تهدید این موضوع نبوده
    در هرصورت شنونده باید عاقل باشه نه؟


  7. دوست تو در 09/20/05 گفت :

    خداییش لذت میبرم از زن بودنت. #kiss


  8. عزيزم فکر نمی کنم الگويی که از رو تو بر می دارن تن هيچ کس اندازه بشه! فقط اندازه ی خودته#winking #heart
    __________________________________
    مطمئنن نسخه هیچکی مال اون یکی نیست و مال رابطه و زندگی خودشه
    ولی چه بهتر اگه از رفتاری خوشمون میاد و می خوایم سرلوحه اش کنیم تمام زوایا رو ببینیم نه فقط جایی که نور افتاده بهش


  9. لاکو در 09/20/05 گفت :

    اُه اُه اُه#surprise چه گــــــــــــــررررد و خااااااکی به پا کردی دختر….این پستی بلندیای رفتاریت منو کشته…دوست دارم#kiss


  10. چشم!! #heart


  11. آرزو در 09/20/05 گفت :

    #hug


  12. شراره در 09/20/05 گفت :

    ميدونی يه لحظه باا ون پ. ن فکر کردم اين صفحه بنفش مثل يه تخته سياه کلاس ميمونه با اين فرق که صفحه بنفش ويليه و روش درس مقاومت و زندگی نوشته ميشه . کاملا مخاطبتو در نظر ميگيری . چيزی که واسه من جالبه اينه که اين صفحه بنفش از هر رده اجتماعی و طرز فکر و منش خواننده داره ايکاش يه اماری از رده سنی و کاری و اجتماعی خواننده ها داشتی . من خيلی خوشحالم که چشن وبلاگ نویسها رفتم و در اين صفحه بنفش به روم باز شد
    ___________________________________-
    اول که ارادت و ما بیشتر
    دوم یه آمار گنگی دارم مثلا میدونم خواننده 16 ساله پسر و یا 10 ساله دختر دارم بطور مستمر و جدی تا خانم حدود 56 ساله و همینطور اقا
    پس سعی می کنم هی به نعل و میخ بزنم نه واسه قشر خاص


  13. چشم قربان#silly


  14. بهار در 09/20/05 گفت :

    خوشحال ميشم وقتی خوبيد. هميشه میخونمتون ولی گاهی کامنت ميدم. ميدونم نيازی به کامنت گذاشتنم نداريد
    ________________________________
    کی میگه ندارم، دارم#smile
    هر گلی یه بویی داره


  15. پريناز در 09/20/05 گفت :

    يه عاشقانه ي عالي بود.#applause


  16. احسان در 09/20/05 گفت :

    شما کارت درسته خانوم.این روزا امیده بلاگت زیاد شده کلی حال کردم.مرسی
    ______________________________
    بخاطر شما نوعی از خواسته خودم گذشتم و فیتیله اش رو کشیدم بالا
    وگرنه که چیز جدیدی نیست فقط مرقوم نمی شد


  17. emma در 09/20/05 گفت :

    ok, avalan ke az webloget estefadeye zedde tablighati khasti bokoni va in mishe soe estefade az mahbobiat… khial nakoni motevajeh nashodam ha!
    dovoman ke tablighat kardi vase webloget ke az farda modir harroz biad ba tars bekhone bebine emroz az internetesh razi bodi ya shortesh ro havast?
    kholase khatarnak dari mishi ha!
    _________________________________
    #laugh
    بابا من که دختر خوبی بودم اسم نبردم از کسی و جایی فقط خودم و شرح دادم


  18. samaneh در 09/20/05 گفت :

    khaili in pay neveshtet bahal bood…koli khandidam Violet jonam..#laugh #kiss


  19. تـــــرانه در 09/20/05 گفت :

    من اما ميگم امروز ها نه تنها اميده وبلاگ بلکه اميد اصلی خودت هم پر رنگ تر شده و همه رو بايد مديون دکتر «ص » و کورتن باشيم تا هميشه اميد های ما و شما جاری باشه.
    بعد هم مشک آن است که ببوید… تو خودت قند و نباتی عسلی و شکلاتی دیگه قرار نیست از عسل بودنت کاسته بشه عزیزم.
    پ.ن. نمی دونم وقتی ميگی تو نوعی يعنی چی ؟ می خوای طرف رو کوچيک کنی يا می خوای نشون بدی بی تجربگيش رو ؟ معنی نوعی رو می دونما می خوام نوع استفاده تو رو بفهمم!( تو که در جريانی من فارسيم زياد خوب نيست! #grin )
    __________________________________–
    وقتی می گم تو نوعی ، دقیقا یه شمشیر دولبه دستم می گیرم
    که اگه باگ داری حواست رو جمع کنی و در غیر اینصورت به عنوان هشدار نرم از کنارش بگذری


  20. سانی در 09/20/05 گفت :

    اميد برای همينه که اميده و مثل هيچکس ديگه نيست و تو هم برای همينه که ويولتی و مثه خودتی #applause
    دوستيتون هميشه پايدار #flower


  21. غرغرو در 09/20/05 گفت :

    #heart #kiss
    خيلي نكته خوييو اشاره كردي تو پ.ن


  22. Kiarash در 09/20/05 گفت :

    ba poste ghablit kaamelan be haal o havaye do saal pish raftam ke tehran budam va mikhastam az parsonline internet begiram … cheghadr daad o bidad kardam ,babam cheghadr da’va gereft taaze dar akhar ye rouz dar mion ghat o vasl mishod! #thinking


  23. تـــــرانه در 09/20/05 گفت :

    مرسی از جوابت عزیزم قشنگ شير فهم شدم!#grin


  24. نقش ونگار در 09/20/05 گفت :

    سلام ويولت من دقيقا دوزاريم نيفتاد.
    بهر خال اميد وارم که اعصابت آروم گرفته باشه . من که سر اين داستان با آن خانم پشت تلفن دعوام شد کلا تلفنی مثلا با شرکتهايی که گارانتی را قبول می کنند يا منشی های مطب و بعضی از اين آدمها که ديدی خقوق می گيرن کار کنند تلفن جواب بدن سر سيری و بی حوصلکی و افاده جواب آدم را می دن . ای حرصم در می اد .وبيشتر از خجالتشون در می ام.خوب.
    معلومه که برای اميد مهمی که وقت برات می گذاره و از آن مهمتر براش عزيزی. ومحبت هميشه دو سر داره . به اميد محبت می کنی و خوابشو می گيری .
    نمی دانم چرا به نظرم آمد عصبانی هستي .
    آرام باش و خوشحال که دنيا ساخته شده تا تو لذت ببری و شاد باشي.
    _______________________________________
    دختره احمق گوشی رو روی من قطع کرد!!!!! انگار من دوست پسر چلمنگشم بزمجه
    همینم شد که تنوره کشون پاشم برم اونجا


  25. shadi در 09/20/05 گفت :

    in restaurant kojast ke man umdam iran naram unja#grin #grin #grin — booey aragh badano ke ghoftee az hal raftam#grin
    _____________________________________
    یه محیط کارگری بی کلاس ولی غذای عالی


  26. ندا در 09/20/05 گفت :

    عزيزم #kiss #kiss #kiss


  27. فاطمه در 09/20/05 گفت :

    ویلی روز به روز از خوندن نوشته هات بیشتر لذت می برم
    روز به روز نوشتنت توصیفاتت و البته نکات موجود در نوشته هات بیشتر می شه
    امیدوارم این روزهای پرانرژی (به هر حال اون چیزی که م از این روزهات می بینیم روزهای پر انرژی اند#smile ) همین طور ادامه داشته باشن#heart #heart


  28. انوشه در 09/20/05 گفت :

    وای! ويلت! عاشقتمممم!!#kiss #kiss #kiss #flower #smile #kiss


  29. سپیده در 09/20/05 گفت :

    سلام
    خیلی وقته که وبلاگت رو میخونم حدودا ۱ سال و اندی … ولی دفعه اولیه کامنت میذارم ..
    فقط برا اینکه بهت بگم یه دختر ۱۸ ساله در جنوب کشور هر روز بین صحبتاش از تو هم صحبت میکنه و غبطه روحیه تو رو میخوره …بدون که از نظر روحی داری به خیلی ها کمک میکنی.در آخر هم میخوام بهت بگم از ته دلم دوست دارم.بوس
    ____________________________________
    ممنون از کامنت پر محبتت#kiss


  30. سارا در 09/20/05 گفت :

    چقد نقشهای زندگيتو به موقع اجرا می کنی
    مرسی از آموزشت ويلی دوست داشتنی


  31. سینا در 09/20/05 گفت :

    ویلی جان همه اینها رو گفتی ولی به نظر من صدمه ای که به خودت زدی خیلی بیشتر از چیزی بود که به دست اوردی.
    خودت میدونی که عصبانیت چقدر برات سمه پس به خاطر خودت و همه عاشقهات مواظب باش.
    حتماً دیدی پشت کامیونها می نویسن آهسته تر برو که دلم زیر پای توست
    #flower #flower
    ___________________________________
    با حرفت موافقم باید رو خودم کار کنم بتونم عصبانیتم رو کنترل کنم
    هرکسی یه پاشنه اشیلی داره منم این مورد بدقولی و عدم مسئولیت پذیری شامل حالش میشه


  32. سریع یک آمانتادین بخور!
    _____________________
    خوردم یعنی هرروز می خورم


  33. مریم در 09/20/05 گفت :

    امیدوارم همیشه عاشق باشی


  34. نينا در 09/20/05 گفت :

    يه بار يک دکتر روانشناس حاذق به من گفت که اگر مردی شما را بخواهد هيچ چيز مانع از خواستنش نمی شه و همچنين اگر شما را نخواد شما به هيچ وجه و با هيچ تلاشی نمی تونيد اونو راضی به ادامه ارتباط کنيد ُبه نظر من ويولت جون اميد به شما واقعآ علاقه داره و به نظرم رابطه عمومآ فرمول خاصی نداره يعنی نميشه گفت من با اجرای اينو اين می تونم موفق باشم ُو فکر نمی کنم کلآ ادمای خامی هم که شما منظورته با انجام کار خاصی که تقليد به نظر بيان موفق بشن يا اينکه شکست بخورن(متنم به هيچ وجه تهاجمی نيست من به شدت طرفدارتم ولی با نوشته اين دفعه کمی مخالفم ) خيلی کم پيش می آد که ادم خودش بتونه همه چيزو کنترل کنه


  35. ندا در 09/21/05 گفت :

    هیچ وقت قضاوتی نکردم صحبتی هم میکردی میدونستم فقط بخاطر تحریک مخاطبینت بوده عزیزم#kiss #kiss قوبونت برم ايشالا که سرما نخوری#kiss


  36. نقش ونگار در 09/21/05 گفت :

    سلام نه انشاالله امروز زياد عصبی شدی گلودرد کردی وعسل و آبليمو بد نيستو توانستی عمس را سبز کنی؟


  37. احسان در 09/21/05 گفت :

    ای چه بد بخت اون امید خدای من ، تو دیگه کی هستی#surprise چی فکر کردی؟ کم مونده بگی من خدام ، خدا بره کنار من بیام خدائی کنم، دیگه خیلی خودت و دست بالا گرفتی؟ تو کی هستی که بخوای نابووود کنی یا نکنی؟هیییی روووتو برم بابا
    ______________________________
    اگه نگفتنش ناراحتت کرده میگم سوسک شدن گفتنش هم پای خودم آره من خدام#grinراضی شدی؟


  38. نقش ونگار در 09/21/05 گفت :

    راست می گی ؟ عجب بی ادبی بوده . بدم می اد . از مغازه يک عام خريد کرده بوديم برا مامانم نقد بعد زنگ زدم برای نصب انقدر دختره عشوه آمد آخرش هم گفت خوبه پولی ندادين ا! خودتون را داريد می کشيد گفتم آن شرکت داغون شما چی داره که ما ازش خريد کنيم. رفتم در مغازه يارو به داد قال از آن ج بازيها در آوردم . بلاخره صاخب مغازه زنگ زد آمدند نصب کردند. پتی تلفن انگار با کلفت ننهاش حرف می زد. من هم بهش گفتم خقوق می گيری تلفن جواب بدی.ژس درست حرف بزن.


  39. خيلی پر انرژی شدی! روزی ۳ تا پست مينوسی!#applause


  40. سارا در 09/21/05 گفت :

    این روحیه تهاجمی نیست. به این میگن حق طلبی و تو سری نخوری!
    که خوب از ویولت غیر از این هم بر نمیاد.
    هیییین! ویلی تو پست قبلی جمله آخرت( نام نیارم…) یهو زدی تو مایه های دری و پشتو#laugh


  41. فردريک در 09/21/05 گفت :

    ويلی جان مدتیه بلاگتو ميخونم. البته اقرار ميکنم بيشتر از روی کنجکاوی ميخونم نه علاقه به نثرت و نگاهت. که عقايد من و ديدم به زندگی با مال تو خيلی متفاوته. خلاصه اينکه شايد اگه کس ديگه ای اين مطالبو مينوشت دنبال نميکردم و جذابيتی برام نداشت.
    به هر حال مدتها بود ميخواستم چند خط برات بنويسم٬ اما راستش هر بار به خودم ميگفتم بی خيال. که اصلا اين بی خيال بودن و بي خيال شدن مهمترين خصوصيت منه. و البته بيشترين تفاوت تو نگاه من و تو هم همينه.
    به خودم ميگفتم بی خيال٬ چون فکر ميکردم ارزششو نداره چيزی بگم که ناراحت شی يا فکر ميکردم اصلا به من چه که بخوام تو رو نقد کنم يا خوب لابد هر جور خودت راحتی همون جور برات درسته.
    اما امشب نميدونم چی شد که گفتم بزار حرفمو بزنم.
    ويلی جان. چيزی که همه ميدونيم اينه که خيلی خوب مشکلاتو هموار کردی و ميکنی. پس منم حرف تکراری نميزنم و ميرم سراغ مطلبی که کمتر شايد بهت گفته باشند.
    ويلی جان. چرا اينقدر سخت ميگيری؟ زندگيرو نميگما. اتفاقا زندگيرو آسون ميگيری. اما چرا وبلاگ داری و حواشیشو اينقدر سفت و سخت ميگيری برای خودت؟
    چرا فضا رو اينقدر برای خودت جدی کردی؟
    چرا درگيريهای وبلاگی رو هميشه کلی بال و پر ميدی و مدام تو پستات نثر کنايه آميز و خصومت بار استفاده ميکنی؟
    نميدونم شايد واقعا قصدی نداری. اما منی که پستاتو ميخونم تو همشون يه ته زمينه ی تنش يا به مبارزه طلبدين و دشمن تراشی و ستيزه جويی ميبينم.
    هی با خودم ميگم چرا اين دختر اينقدر همه چيو جدی ميگيره. چرا سريع واکنش تند نشون ميده و چرا صبوری که تو زندگيش داره رو اينجا استفاده نميکنه. و فک ميکنم اونقدری فضای اين بلاگ برات جدی شده و رنگ واقعيت گرفته که مثل احساس مادر به فرزند سر اين بلاگ ميلرزی و طاقت اينکه کسی نگاه چپ بهش بکنه رو نداری! در حالی که عزيز من يه کم بلاگو رها کن! نميگم ولش کن! منظورم اينه که دقيقا رهاش کن. بزار بال و پر بگيره. بزار خودش مراقب خودش باشه. نه که توی هی بخوای براش انرژی بزاری و جمع و جورش کنی. بزار مثل يه بچه برای خودش اينور اونور بدوئه شيطنت کنه زمين بخوره بلند شه بخنده مسخره کنه. يه کم ازش فاصله بگير ويلی عزيز. اين بچه نيازی نداره که تو دائم پشتش وايسی و ازش دفاع کنی. خودش بزرگه ديگه! پنج سالشه. از آب و گل درومده. چيزيش نميشه اگه خودتم گاهی سر به سرش بزاری و بهش بخندی و شوخی ای کنی باش. شايد دوست نداشته باشه هميشه گارد گرفته پشتش باشی. بهش شخصيت و استقلال بده ويلی جان. و اونوقت ببين چه بيشتر دوستش خواهی داشت. و چه پخته تر و دوستداشتنی تر خواهد شد اين بچه.
    ویلی جان. اگه دوست داشتی فقط شروع کن برای يه مدت کلمات بد و با بار منفی رو از پستات حذف کن. چيزايی که خودت اگه جايی بخونيشون ممکنه حالت گرفته شه. به عنوان مثال : تو بی تجربه خام نوعی٬ کورکورانه٬ تقليد٬ خر٬ تحقير٬ نابود کردن٬ تهاجم٬ دعوا٬ دهنتو ببند و قس علی هذا.
    در پايان اينکه اميدوارم برداشت سوئی از کامنتم نکنی. نهايتا در حد يه توصيه ی دوستانه بود. اينکه تو چی بنويسی و ننويسی فرقی برای من نداره. فقط چون خودم طعم خونسردی و آسون گيری رو چشيدم و ميدونم چه لذت عجيب و نابی داره٬ گفتم شاید بد نباشه تو یا دیگرانم بچشید.
    با احترام: فردريک
    ______________________
    ممنون از کامنت و تذکرات مفیدیت#flower


  42. default در 09/21/05 گفت :

    khob nemishe kortone qeire khoraki estefade koni?
    (vase poste bala)
    ishala khub mishi
    zude zud


  43. emma در 09/21/05 گفت :

    آهای جماعت بیاید یک دفعه همه کامنت بگذارید که هی‌ هر از دو روزی نیأم ببینیم باز یکی‌ اومده گفت یه عمر بلاگتو می‌خونم این اولین کامنتی که میزارم برات… و پشت بندشم ویلی باید بگه مرسی‌ لطف داری محبت داری … انگار که این کامنت گذاشتن هم باکرگی داره که هی‌ بار اولشو باید تبریک بگیم، بذارید همتون واسه یک بار هم شده این کامنتو …خلاص!
    به ویلی عزیزم، خودت میدونی‌ چی‌ میگم دیگه زدی ناکار کردی طرفو با تک خال اخر!!! حالا البته من امیدوارم طرف ماستشو کیسه کرده باشه…چون من ماست کیسه (احترام به مشتری) رو بیشتر دوست دارم


  44. emma در 09/21/05 گفت :

    ab namak gherghereh kon
    zaboneto ba ab oxygene raghigh tamiz kon
    modam mesvak bezan va dasteto beshor age hosele dast shostan nadari anti bacterial gel bemal be dastet (alcohol free ones ke khoshk nasheh postet)
    abe miveye taze khososan abe sibe torsh va grapefruit va abe karafs bokhor
    khonaki bokhor va garmi nakhor ziadi
    say kon khabeto ziad koni va havaye tazeh biad to otaghet
    _______________________________
    اما تو چه کامنتهای خوبی میذاری و چقدر هم واردی
    دوستی تو باع مباهات منه


  45. عليرضا در 09/21/05 گفت :

    يه ويولت عصبانی در دو پست متوالی #worried #brokenheart #sad


  46. ژول در 09/21/05 گفت :

    برخورد خیلی به جایی کردین.اینکه بدون توهین ولی با جسارت و از موضع بالا آدم حقش رو بگیره.من اکثرا از پسش برنمیام چون عصبانیتم رو نمی تونم کنترل کنم و این باعث میشه نه تنها کارم راه نیفته بلکه اوضاع بدتر هم بشه.
    حالا که شرکت رو معرفی نکردین میشه این رستوران خوشمزه هه رو معرفی کنین؟!#winking


  47. بهار۱ در 09/21/05 گفت :

    ويولت عزيزم ممنون که از حال و هوای قشنگ و پر از محبت و صميمت خودتون برامون نوشتی #heart …خيلی رابطه بينتون دوست داشتنی … من همیشه دوست داشتم …هميشه سلامت باشين از گزند بعضی عوامل حسود و بخیل و کلا شیاطین دور باشين #grin #grin #heart #hug


  48. آذين در 09/21/05 گفت :

    ويلی پانوشت آخرت خيلی عاالی بود .واقعا خوشحالم زندگيت از حالت طوفانی دراومده عزيزم.


  49. رويا در 09/21/05 گفت :

    سلام ويولت جان.
    اگه سکوت کنيم در برابر ستم شريک ستم خواهيم بود .
    خيلی خوشحالم که حقت رو گرفتی.


  50. mandana در 09/21/05 گفت :

    ajab salitei hasti to


  51. چنگود در 09/21/05 گفت :

    خیلی چیزا تعریف می کنی و خیلی ها میان تعریف می کنن به به چه چه راه میندازن و خیلی ها هم چرت و پرت میگن الان دیدم یکی نوشته عجب سلیطه ای هستی تو!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! اما راستش من چون زندگی نزدیک و کنار یک آدم ام اسی داشتم تمام چیزایی که میگی برام عادی هستن انگار یه نفر داره تمام چیزایی که به صورت زنده دیدم رو تو این وبلاگ می نویسه و خوب بیشتر از این جهت برام شاید جالب باشه. این حالات تهاجمی و یه دفعه مهربون شدنا یه دفعه عصبی شدن و جوش آوردنا و تغییر های رفتاری زیاد و اغراق و حرص و جوش خوردن بیخودی از خصوصیات اخلاقی یه آدم ام اسی . می دونم امثال تو جوشی تر از بقیه هستن و سر چیزای مختلف بیشتر عصبی میشن که اگه اینطور نبود ام اس نمی گرفتن تا حالا کدوم آدم ریلکس خونسردی ام اس گرفته؟ به هر حال تمام اینارو برای این بهت گفتم که بدونی آدمی نیستم که هیچی از ام اس نمی دونه. بنابراین میخوام بهت بگم تنها چیزی که مهمه سلامتی تو هستش و بسیاری از این چیزایی که با افتخار تعریف می کنی خانم خانما برای مریضی شما مثل سم می مونه این مریضی مربوط به اعصابه. فدای سرت که پولت حروم شه یا تلفن رو به روت قطع کرده چیزی که مهمه سلامتی توا . اگه تو وضعیت نرمال و خوبی داشته باشی خیلی بهتر از اینه که اعصابتو داغون کنی که مثلا رفتم حقمو گرفتم. ببخشید اگه لحنم تند بود چون من چیزایی می دونم که خیلی ها که میان اینجا نمی دونن امیدوارم به عنوان خواهر کوچکتر و یه دوست منظورمو خوب بهت رسونده باشم. #heart
    _____________________________
    خیلی خوب فهمیدی و تشریح کردی
    خوشحالم که دارمت#smile


  52. سالی در 09/21/05 گفت :

    من هم گاهی توی جامعه برای گرفتن حق دعوا می افتم و صدامو بلند ميکنم اما ميدونم که در درونم اصلا دوست ندارم کار به اينجا بکشه و اعصابم خرد ميشه ولی گاهی لازمه
    خوشحالم که موفق شدی
    وخوشحالم که بعدش هم احساسات رو گفتی و شنيدی…


  53. فرزام در 09/21/05 گفت :

    من جای اميد بودم همونجا که گفتی من به هيچ مردی احتياج ندارم پياده ات می کردم#grin
    ____________________________
    پس خوبه جاش نبودی اگه اینکار رو می کردی اونوقت من چه خاکی به سرم می ریختم؟#grin


  54. ليلا در 09/21/05 گفت :

    اين پست برای تلطيف پست بزن بکوب قبلی لازم بود#winking در مورد سرما خوردگی هم اميدوارم مشکل جدی نباشه. خودتو ببند به ويتامين ث#kiss


  55. مرجان ت در 09/21/05 گفت :

    سلام عزیزم
    چند روز بود به دلیل افتتاح فروشگاه جدید مشغول بودم فرصت نبود یاداشتهات رو بخونم دلم تنگ شده بود برات . در جواب غلط گیر باید بگم همسر گرام ۹۵ درصد غلط گیر نیست اما همون ۵ درصدش برام بسه البته اینم بگم که اون که فقط تونسته از پس من زبون دراز بر بیاد مطالبی که برات مینوسم همه تجربیات ۲۸ سال مجردی و بیزینس در کنار اقایونه ، ضرر نمی کنی گوش کنی #winking #grin
    راستی اگر خواستی یه دستی تو دکور اتاقت ببری منو خبر کن #smug
    __________________________
    قربونت برم
    معلومه که ضرر نمی کنم یه تجربه جدید یه دنیای جدیدتره#kiss


  56. پريناز در 09/21/05 گفت :

    ويلي خوبي؟


  57. نساء در 09/21/05 گفت :

    سلام ويولت عزيز
    اگه سرما خوردگيه اميدوارم که يه سرما خوردگی خيلی خيلی مختصر و کوچولو باشه#flower


  58. (به این چی میگن: ارسال نظر خصوصی برای نویسنده وبلاگ)خوشحالم که بهترین… امروز داشتم توی نت می چرخیدم که به این آهنگ رسیدم. واسه ما پیر مردها زمانی خاطره ساز بود. براتون لینکش رو می گذارم تا اگه وقت داشتین و مهمتر حالش رو …
    http://www.4shared.com/file/22169528/8772d5f5/Saghi.html?dirPwdVerified=28419a67
    ________________________
    ممنون
    عمومیش کنم پیرمرد؟#winking


  59. .... در 09/21/05 گفت :

    برام خيلی جای سواله شما که قراره الگو باشيد و توی ايران زندگی ميکنيد و اکثر خواننده هات ايراني اند چرا همين کارايی که ياد ميدی را با هومان نميکردی که با يک نامحرم ميکنی؟تا امروز او نگه ات ميداشت
    ______________________________
    شما تشخیص دادی قراره من الگو باشم؟#thinking


  60. ... در 09/21/05 گفت :

    شايد اين حرفو قبول نداشته باشی اما شايد هم يک زمان واقعيت داشته باشه اگر اميدت دوست داشته باشه ازدواج کنه و بخاطر ضربه روحی که تو ميخوری از تو پنهان کنه تو چه ميکنی؟ ناراحت نشو برای مشکل مشابه ای ذکر کردم.
    ________________________________
    نه ناراحت نمی شم و چون………
    ____________
    جواب اولم خیلی تند بود و دلیلی برای این همه تند شدنم نمی بینم
    آره این اتفاقیه که هرزمان ممکنه اتفاق بیفته و از دست من هم خارجه ولی اگه قبول کردم بازی کنم باید بازی کنم هرچند که سرم هم بشکنه