روپرت

چند ماه قبل یه مهمان از خارج کشور داشتیم که فقط به زبون خودشون حرف میزد و دریغ از اینکه انگلیسی حالیش شه و فقط چند کلمه مصطلح و روزمره انگلیس رو بلد بود.در عوض زبون ایما اشاره و کر و لالیش بیست بود.
اعتماد به نفسش در حد خدا طوریکه به تنهایی!!(البته به اصرار خودش) می رفت خرید و مثلن بادمجون می خرید و برمی گشت.
یا یه دفعه با برادر و مادر و خاله جهانگردم که دعوت کننده اش بود رفته بودند بیرون و اونها می خواستن به کارهاشون برسن و پیاده میشن و ایشون به پیشنهاد خودش می شینه پشت ماشین تا پلیس هم ایراد نگیره و میرن.
همون موقع که اونها تو ماشین نبودن پلیس سر میرسه و به روپرت اشاره میکنه حرکت کن!!.خاله ام تعریف می کرد از مغازه خارج شدیم دیدیم روپرت سوار بر ماشین داره میره!!با نگرانی رو میکنه به برادرم و میگه پول ایرانی همراهش بود؟ برادرم میگه:نه؛خوب اینکه تهران و خیابونا رو بلد نیست،موبایلم که نداره،زبونم که بلد نیست،ماشینم با خودش برد!!!چطوری پیداش کنیم؟… خاله ام نگرانی اش رو پنهان میکنه ومیگه الان بر میگرده!!! بعد گذشت چند دقیقه می بینن اومد…خاله ام بهش میگه کجا رفتی؟تو که راه رو بلد نبودی؟میگه پلیس که اومد از اشاره اش فهمیدم باید حرکت کنم،مهلت هم نداد بهش بگم من غریبم و زبون بلد نیستم… درسته زبون بلد نیستم ولی کور که نیستم!! Evil Grin  داشتیم می اومدیدیم خیابونها رو نگاه کردم وقتی پلیس گفت حرکت کن از حس جهت یابیم استفاده کردم رفتم چند تا خیابون اون طرف تر و دور زدم و برگشتم سرجام.

این داستان ادامه دارد…



من کیم؟اون کیه؟

این همه درخواست دوستی رو کجای دلم بذارم…یعنی از چه طریقی اینقدر محبوب شدم با این حجم درخواست؟…نمیشه دوست رو از دشمن تشخیص داد.
پ.ن:خوبه عکس پروفایلم رو هم عوض کردم و آقامون!!! هم توش شریکه Grinولی افاقه نکرده،مجبور می کنن آدم عکس گل و بلبل بذاره جای خودش!.

photo_2017-01-25_12-26-47



این تحلیل رو قبول دارین؟یا به نظرتون جوسازی و بزرگنمایی میاد؟

“سالها پیش.. هواپیمای حامل فرماندهان ارتش و سپاه! در ۲۶ خرداد ۱۳۷۳ در کوه های کرکس سقوط کردند و ۶۶ تن از ارشد ترین فرماندهان سپاه و ارتش به شهادت رسیدند!!
خب همه حواسها به این جمع شد که چی شد که تمام فرماندهان با هم امدند.. چی شد که فرماندهان ارتش و سپاه چرا همه با هم امدند و چرا سرهنگ عزیز جعفری ( فرمانده امروزی سپاه) محسن رضایی.. و بعضی از فرماندهان گوش بفرمان در اخرین لحظات ماموریتشان تمدید شد!! و سوار این هواپیما نشدند!!

همه حواسها اونطرف بود که چهار روز, بعد اتفاق دیگری افتاد.. عاشورا بود.. ۳۰ خرداد سال ۱۳۷۳ بود.. حرم امام رضا بود. .. و یک انفجار بزرگ که ۸۶ نفر کشته شدند و دویست نفر مجروح!!

همه حواسها از سقوط هواپیمای حامل فرماندهان به انفجار حرم امام رضا در روز عاشورا معطوف شد و ماجرای سقوط هواپیما معلوم نشد که چی شد!!

پنج سال بعد تیر ماه سال ۱۳۷۸ بعد از دستگیری اعضای سازمان وزارت اطلاعات سعید امامی اعتراف کرد که انفجار حرم امام رضا دستوری بود برای انحراف افکار عمومی از سقوط هواپیمای ارتش و سپاه!

حال بعد از مرگ رفسنجانی.. افکار عمومی شاید باید منحرف میشد..
پرونده ساختمان پلاسکو را در ذهنتان مفتوح نگه دارید و مقارن بودن آن با مرگ اقای رفسنجانی!!

شاید در آینده چیزهای شنیدیم و عیان شد که باید به این اتفاقات اضافه شوند.. یادمان باشد که قبلا از مرگ و شهادت مردمان بیگناه این کشور برای انحراف افکار عمومی استفاده شده است!!

از اینگونه اتفااقات که باید با اتفاق دیگری بفراموشی سپرده می شدند زیادند که بعنوان مثال نیز می شود از انفجار قطار نیشابور در روز ۲۹ بهمن سال ۱۳۸۲که در آن ۳۲۰ نفر کشته و ۴۶۰ نفر زخمی شدند و اتفاقات بعد از آن یاد برد.

گاهی نیز وقتی مردم درگیر اتفاق وحشتناکی مانند پلاسکوهستند بالاترین مقامات کشوری از وقت و شلوغی استفاده کرده و به اقدامات غیر قانونی خود جامه عمل می پوشانند، مانند انتصاب غیرقانونی علی اکبر ولایتی به ریاست هیأت مؤسس دانشگاه آزاد”



مهراب قاسم خانی نوشت:

«پلاسکو سوخت و خیلى ها رو با خودش سوزوند. مردمى با این حجم از درد سلفى گرفتن. مردمى جمع شدن براى تماشا و امداد رسانى رو سخت کردن… ولى… این مردم نماینده فرهنگ ما نیستن. این تصویر جامعه اى نیست که توش زندگى میکنیم. این میزان از انعکاس و انتشار و تقبیح اعمال اینها، نشون میده که فرهنگ عمومى جامعه ما این نیست. چهل پنجاه تا عکس و چند صد نفر تماشاچى رو با هر نسبتى که ببینید نشون دهنده فقر فرهنگى چندین میلیون نفر نمیشه. منعکس کردن این بى فرهنگى خیلى کار خوبیه ولى نشونه خوبى هم هست. میتونیم امیدوار باشیم که جامعه اى داریم که نسبت به این اتفافات آگاهه و واکنش نشون میده. میتونیم به خودمون امیدوار باشیم. کافیه که در کنار اینها، میلیونها ابراز همدردى محترمانه رو هم ببینیم، صف هاى انتقال خون رو ببینیم، تصاویر ابراز همدردى هزاران نفر جلوى آتش نشانى هاى کل ایران رو هم ببینیم… نه واقعاً به این زشتى نیستیم. اجازه ندیم این زشتها روى قضاوتمون نسبت به خودمون تاثیر بذارن و کارى کنن که زیبایى هاى خودمون رو نبینیم… این که به خودمون فحش بدیم و خودمون رو مقصر بدونیم فقط باعث میشه مطالباتمون رو فراموش کنیم، بار مسئولیتى که باید روى دوش مقصران واقعى باشه رو سبک میکنیم. اجازه ندین این خشم جهت اشتباهى رو نشونه بگیره. جهتش رو به هر چى که باشه، رو به خودمون نباید باشه…”



خیلی دوست دارم چیزی برای فاجعه پلاسکو بنویسم.
اما هر چی فکر میکنم میبینم برای اتفاق تکراری هر چی بنویسی باز هم تکراری خواهدبود .
کاش مسیر توقف این تکرار ها را پیدا میکردیم.
ما به شکلی احمقانه داریم به فریز شدن در فاجعه ها خو میکنیم.
من برای آتشنشان ها بسیار متاثر ومتاسفم.
اما حادثه دیدگان آتش نشانی را قهرمان نمیدانم بلکه آنها را قربانی ضعف ساختاری میدانم که با قهرمان نامیدن آنها این فاجعه توسعه نیافتگی وعدم تناسب ساختارهای ایمنی با نیازهای جامعه را پنهان میکند.

خیلی دوست دارم بنویسم اما چه بگویم که این مرثیه تکراری است.
سهیل رضایی
#پلاسکو



ما را درست قضاوت کنید !

از نسلی متفاوت هستیم!. نسلی که دیگر تکرار نمی شود…
ما، هم بوی خزینه و اب انبار حمام های عمومی یادمان است و هم بعدِ گذر از دوران پسا توی جوب اب شنا کردن ، دوران ماساژ انسان در جکوزی را به چشم دیده ایم.. ما همانهایی هستیم که با ژیان دایی جان رفتیم سیزده بدر و چند سال بعد توی خیابانهای تهران ناباورانه و با دهانی باز ماشین بوگاتی را دیدیم! پس قدر ما را بدانید!
ما همانهایی هستیم که از بازی هفت سنگ و کوبیدن کف دست روی عکس ادامس فوتبالی گذشته ایم و به بازی { اساسی ان کریدیونیتی} هم پشت پا زدیم … ما نسلی هستیم که سینه جاهل های فیلمهای مسعود کیمیایی تا فرم فاق شلوار محمدرضا گلزار را پاییده ایم!. و از نعره های لوتی های توی فیلم فارسی تا صدای عشوه های پسران دخترنمای این سالهای سینمای ایران را شنیده ایم.

ما نسل عجیبی هستیم که دیروز با پول { سکه دوزاری } ارتباط تلفنی برقرار میکردیم و امروز { ناگهان } با تلفن همراه پول را جابجا میکنیم … ما استثنائیم … نسل قبل از ما اینچنین نبود! ونسل بعد از ما هم اینچنین نخواهد بود .. از داشتن ساعتی که با اثر گاز دندان روی مچ دست و کشیدن عقربه ان با خودکار بیک ایجاد می شد تا عینک گوگل راه طولانی بود که ما را یک شبه بردند!
نسل قبل از ما رفتند و اینهمه اتفاقات عجیب و غریب دنیای مدرن را ندیدند و نسل بعد از ما می ایند در حالی که به علت استفاده از رایانه در کلاس ها هیچ حسی نسبت به بوی دفترهای نو در اول مهر ندارند!
ما نسل خوبی بودیم! به خدا خیلی خوب بودیم اما در ازای اینهمه خوبی پر شدیم از پارادوکس!
بچه که بودیم دست به هر کاری نزدیم گفتند تو دیگر بزرگ شدی باید دل به دریا بزنی! و ما هنوز شنا کردن بلد نبودیم و بزرگ که شدیم دست به هر کاری زدیم گفتند نکن اینکار ها را تو هنوز بچه ای!
قدر ما را بدانید که در جهان دیگر چنین نسلی که هم جواد یساری را درک کرده باشد و هم جاستین را نخواهد امد!
به فریادمان برسید ما درون چالشی بسیار بزرگتر از چالش اب یخ گیر کرده ایم!…
ما در چالش بین معنی کلمات گرفتاریم! ما با مرام و لوتی و با معرفت بودیم و ناگهان دیدیم که باید برای به روز بودن “عجق “بود!
ما بچه های ” ماکار و اندیشه ” سر به کار بودیم و تابستانهایمان به میوه چینی از باغ های مردم و بیل زدن سر زمینی که از خودمان نبود گذشت و ناگهان تو ی چند تابستان بعد با تور سفر به تایلند مواجه شدیم!
.
ما نسلى هستیم از هر سه نسل…
نویسنده:ناشناس



از اینکار همیشه متنفر بودم که برم پشت یه مرد قایم شم تا برای خودم امنیت بخرم.
از وقتی عکس پروفایلم رو عوض کردم و برای اینکه کمتر موهام پیدا شه زوم کردم رو صورتم و طوری عکس رو بریدم که فقط گردی صورتم پیدا باشه و در نتیجه چشم و ابرو و لبها… تمام عکس رو پر کرد… روزی حداقل ۲۰ مورد درخواست دوستی داشتم و از طرف آقایون محترم!!! اولایل توجه نمی کردم ولی بعد توجه ام جلب شد که واسه چی این همه درخواست دوستی؟؟ نزدیک به ۲۰۰ مورد… دیگه حوصله ام سر رفته بود اوایل چک میکردم و اگه دوستای طرف همش خانوم بودن معلوم بود چکاره است و پاک میکردم درخواستش رو ولی بعد دیگه خسته شدم و همه رو تایید میکردم چون پروفایلم شخصی و مخصوص اعضا خانواده نیست.(این پروفایل بالای ۳۰۰۰ نفر عضو داره و طبیعی ه فک کنم از خوانندگان وبلاگ یا مربوط به وبلاگن و درخواستها روبی تحقیق تایید کنم)
از عکس دو نفره برای پروفایل متنفرم واسه همین گشتم یه عکسی پیدا کردم که حداقل معلوم باشه … بخدا من بی کَس و کار نیستم و معطل دوستی این آقایان به ظاهر محترم.(با داد خوانده شود)

۱۴۹۶۳۱۳۰_۱۰۱۵۴۶۳۳۲۲۸۳۷۳۸۳۴_۵۲۳۴۸۷۲۵۴۴۸۵۵۶۳۲۴۳۱_n



  • Page 1 of 2
  • 1
  • 2
  • >