برنامه34 یه اشکال فنی داشت که به محضی که برطرف کنم میذارمش مجدد



منتخبی از یک نوشته با نتیجه ایی بس آشنا

.
.
.
با دریافت خبرهای منتخب (فقط منفی) امید از بین می رفت.
با جاسوسی، عزت نفس زندانیان تخریب میشد و خود را انسانی پست می یافتند.
با تعریف خیانتها، اعتبار آنها نزد همگروهی ها از بین میرفت.
واین هر سه برای پایان یافتن انگیزه زندگی، و مرگ‌های خاموش کافی بود.

این سبک شکنجه، شکنجه خاموش نامیده میشود.

این روزها همه فقط خبرهای بد میشنوند شما چطور؟
این روزها هیچکس به فکر عزت نفس نیست شما چطور؟
این روزها همه در فکر زیرآب زدن بقیه هستند شما چطور؟

پس بیایید از شکنجه خاموش رها شویم



دیشب خواب دیدم تو یه مجلس ِ عروسیم.
آهنگ بندری گذاشته بودند… من وقتی سالم بودم در مقابل شنیدن آهنگ بندری اصن نمی تونستم بی تفاوت بمونم و حتما شروع میکردم به رقصیدن… در حال حاضر من اختیار هیچ نقطه ایی مثل شونه ها یا دستها و یا… ندارم و بدنم خشک ِ خشک ه.

آهنگ بندری گذاشته بودن و من قرم گرفته بود!! همونطور نشسته دستهام رو مطالق رقص بندری تکون میدادم ولی شونه هام رو نمی تونستم بلرزونم.

همونطوریکه نشسته بودم،خطاب به یکی از دوستام گفتم” برو وسط… عوض منم برقص…شونه هات رو ریز بیا…”
.
.
.
و دقایقی بعد از خوشی خوابی که داشتم میدیم لحظه ایی بیدار شدم در حالیکه صحنه به صحنه خواب یادم بود.



با این وضعیت فاجعه ِ سرعت اینترنت…که چند روزیه پاش رو گذاشته رو گلو ومجرای اصلی!!! نمیدونم چه طوری می خوام فایلها رو برسونم به امیر حسین(تهیه کننده برنامه) و ازش تحویل بگیرم و اگه احتیاج داشت اصلاحیه بزنم و… شنبه برنامه نهایی رو بفرستم رو اِیر. Frown

با توجه به اینکه امیرحسین دو روزیه که جدی با اینترنتش مشکل داره… حالا من هیچی

پ.ن:فک کنم مثل قبل بدون وجود راههای ارتباطی الکترونیکی… باید با چاپار!!! فایلها رو بفرستم واسه امیرحسین و بعدشم تحویل بگیرم از آقای چاپار Big Smile آخه مملکته داریم؟… والله با این نوناشون Wink



شدیدا درگیر آماده کردن برنامه شنبه آینده ام… انتخاب متنها و انتخاب موسیقی…
این هفته هم برنامه سخت و خاصی ه…با مبحث”خیانت”

دیشب قبل خواب وقتی داشتم برای خودم قلت و واقلت میزدم…یهو به ذهنم رسید از فایل صحبتهای خانومها استفاده نکنم. چرا؟…آخه مملکته داریم!!! کی تضمین میکنه بعد گذاشتن صحبتهای این دوستان برادران عرزشی نیان خِر من و بچسبن که یالله شماره فلانی رو بده!…و با توجه که یه اعتراف ضبط شده و مکتوب دستشون هست و طبق قوانین خودشون قادر و مجازن!!! هرکاری بکنند و من ناخواسته سبب آزار و اذیت این دوستان شدم، چیزی که به هیچ عنوان نمی خوام.

هرچند خیلی حیفه استفاده نکردنشون…چون از منظر من یه سری حرفها و حقایق ناگفته است از جامعه ایی ه که داریم توش زندگی میکنیم… و به اجبار چشم روی این حقایق ببندیم و به خودمون بگیم” همه چی آرومه…من چقدر خوشحالم”

از همینجا از تمام دوستان مونثی که به دعوت و خواهش من لبیک گفتن. اعتماد کردن و من و محرم قرار دادن برای گفتن حرفهاشون… تمام قد پوزش می خوام و امیدوارم دلیل من و برای استفاده نکردن فایلها موجه و منطقی بدونن… فقط دلیل مهمم حفظ آرامش شماست…چون عملا یه چوب برداشتم و کردم تو لونه زنبور و اگه قرار به نیش خوردنه دلم نمی خواد کسی غیر من آسیب ببینه.



امروز فیزیوتراپ داشتم.
و من هربار در حین ورزش برنامه ام رو میذارم پخش شه.
دیروز روز به واقع افتضاحی از لحاظ جسمی داشتم… و عملا دست چپم از کار افتاده بود،طوریکه حتی قادر نبودم چرخ ویلچر رو بچرخونم و من پررو با همین وضعیت جسمی رفتم افتتاحیه نمایشگاه نقاشی “یاسمن رمضانی“.
بعدازظهر و شب عالی داشتم با دوستانی که همراهیم کرده بودند… و به مدد محبت زیادشون صاحب یه جفت گوشواره و یه انگشتر فوق عالی شدم Grin
ولی همه اینا سبب نشد تا جسمم از خر شیطون پیاده شه و یک کم همکاری کنه.

امروز که آقای بهروزی(فیزیوتراپم) اومدن،جون انجام هیچ حرکتی رو نداشتم و به گفته ایشون اسپاسپم پاهام،بی حد و حصر.
دیگه اواخر نرمشها خیلی بهتر شده بودم و حداقل دیگه کمرم صاف میشد و می تونستم صاف وایستم.

یه حرفی بهم زدن که کلی انرژی بهم داد.
گفتن” شما،خیلی پر انرژی خداحافظی می کنید و این حس خیلی خوبی به شنونده میده. ”
گفتم” در مورد سلام دادنم گفتن…”
– نه سلام مهم نیست،عموم مردم خوب سلام می کنن ولی خداحافظی رو بی انرژی می گن. انگار غم دارن… ولی شما با انرژی و مثبت خداحافظی می کنید…انگار نویدی تو صداتونه برای برنامه آینده و مخاطب تشویق میشه به شنیدن برنامه آتی… اینم مختص برنامه تون نیست…من حتی وقتی به شما تلفن می کنم هم این و حس کردم…
– خیلی خوشحالم کردید… و واقعا مسرورم اگه این حس رو واقعا منتقل می کنم…

پ.ن: وخوشحالتر اینکه معلومه حالم بهتره که حس داشتم درست بعد انجام نرمشهای نفس گیر فیزیو(به زعم من) و خستگی ناشی از اون…جای استراحت و دراز کشیدن بعدش،بشینم و یه پست بنویسم Wink