برنامه30

چون همیشه نظر،انتقاد و پیشنهاد؟

لینکهای حجم اصلی

درمدیافایر-46mb

درپرشین گیگ
لینکهای کم حجم شده

در مدیا فایر-7mb

لازم به ذکره که سعی کردم با حذف بعضی آیتمها؛مدت زمان برنامه رو کمتر کنم تا با این اوضاع اینترنت،دانلود برای اهالی داخل ایران راحتتر باشه.



جهت اطلاع

روی عکسها کلیک کنید در اندازه بزرگتر ظاهر میشه.

من خودم فردا شرکت می کنم ولی هنوز مشخص نیست چه ساعتی.
من فردا ظهر برای ناهار اونجام.



سلام ویولت عزیزم، من از اولین خوانندهات هستم ولی‌ ۱،۲ بار بیشتر واست کامنت نذاشتم. ولی‌ اینبار حس می‌کنم که باید این کارو بکنم. اینی که مینویسم در واقع نظر من در مورد برنامهٔ مربوط به بکارتِ شماست و لطفا اگه صلاح دونستی تو یه پست بذارش.

من ۳۱ سال دارم ویولت جان و نزدیکِ ۲ سال‌هست که اومدم ایتالیا برای ادامه تحصیل و کار. من تو یکی‌ از بهترین دانشگاههای تهران پزشکی‌ خوندم و نهایتا دو سال پیش یه کار خوب اینجا پیدا کردم و بارمو بستم. قبل از اینکه نظرمو در مورد بکارت بگم یه کمی‌ باید بیشتر در موردِ خودم بگم که خواننده متوجه بشه به کدوم کلاسِ فکریِ جامعه ایرانی‌ تعلّق دارم. خانواده من نسبتا مذهبی‌ هستن ولی‌ کلا به من فشار خاصی‌ وارد نکردن هرگز …ولی‌ بکارت چیزی بود که جای بحث نداشت. مادرِ من با اینکه تحصیل کرده س هرگز در این مورد با من بحث هم نکرده تا به حال و بکارت در خانواده ما به عنوان یک امر بدیهی‌ پذیرفته شده که باور دارم در ۹۵ درصد خانواده‌های ایرانی‌ هم همینطوره. راستش ویولت جان ، ۱۰، ۱۲ سال پیش که من رفتم دانشگاه جو به شدت با الان فرق داشت ولی‌ من الان تعجّب نمیکنم وقتی‌ یک دختر ۱۹، ۲۰ ساله تو مصاحبش میگه که بکارت هیچ اهمیتی نداره و اکثر دوستش باکره نیستن. من سعی‌ می‌کنم این تصویر رو به عنوان واقعیت جاریِ کشورم بپذیرم. ولی‌ به عنوان دختری که همیشه در دوران دانشگاه چشم و گوش باز داشتم و سالها در خوابگاه زندگی‌ کردم به جرات میگم که ۱۰ سال پیش ۹۰ درصد مورد سکس قبل از ازدواج در رابطه‌هایی‌ صورت می‌گرفت که طرفین کاملا در امر ازدواج جدی بودند. کما اینکه من زوجهای زیادی رو میشناسم که تا قبل از نامزدی یا حتا عقد با هم سکس نداشتند. و اصلا هم مذهبی‌ و ..هم نبودند…اینو فقط گفتم که تصویرِ ۱۰ سال پیشِ جامعه رو با الان مقایسه کنم. الان هدف من باز کردن این نکته نیست ولی واقعیت اینه که ما فرهنگ سکس قبل ازدواج رو در ایران نداریم و افرادی که سعی می کنن خیلی روشن فکرانه و عادی با این قضیه برخورد کنن دارن روی هیچ قدمها شونو برمی دارند…این باعث میشه دختران جوون به اصطلاح جوگیر بشند و وارد رابطه جنسی با افراد نامناسب بشند که نهایتا موجب رنج خودشونه…کاش میشد فقط اینو به دختر و پسرای جوون یاد داد که وقتی همه چی توی یک رابطه خوب پیش میره و اعتماد کامل وجود داره قدم بعدی میتونه سکس باشه بی حس گناه….

بعد از این مقدمه نظرِ خودم رو میگم: من در دورهٔ دانشگاه بی‌ توجه به اهمیت مرگبار بکارت شخصاً خودم دلم می‌خواست که اولین بار با کسی‌ تو زندگی‌ سکس داشته باشم که قراره همسرم باشه. این رویای شیرینِ من بود. اون مفهومی‌ که تو ذهنِ من بود ۱۰۰ در ۱۰۰ با مفاهیم پاکی‌ و نجابت متفاوت بود. و خوب رابطه های من هرگز به رابطهٔ جسمی‌ نمی‌رسید و من روزی که واردِ اروپا شدم ۲۹ ساله و باکره بودم. خوب من از جامعه ای اومده بودم که بکارت ارزشش بود.. گرچه من ارزشی برای این مساله قائل نبودم و فقط نتونسته بودم به کسی‌ تا اون حد اعتماد کنم که به حریمِ بدنم راهش بدم.

اگه بخوام اشاره مختصری به شوکِ فرهنگی‌ که در ایتالیا داشتم بکنم باید بگم بسیار سنگین بود…من دختر چشم وگوش بسته‌ای نبودم و تلاشِ خاصی‌ برای حفظِ بکارتم نکرده بودم و فقط اتفاق نیفتاده بود. ولی‌ بودن در یک جامعه سکس محور عجیب بود خیلی‌ عجیب… با وجودِ اینکه من خودم رو همیشه از لحاظِ سکسی‌ دارای تمایلاتِ زیاد میدونم. من تو محیط کار یه تازه وارد جذّاب بودم و مردای جوان دوروبرم زیاد میپلکیدن. از بعضیها حتا خوشم میومد ولی‌ دستم اومده بود که دیت گذاشتن با اینها معنیش سکس تو جلسهٔ اول هستش. من دو تا مشکلِ بزرگ داشتم: اول اینکه نمیخواستم بکارت‌ام رو در ابتدای آشنایی با کسی‌ از دست بدم..دلم می‌خواست طرف رو بشناسم و کم کم بهش نزدیک بشم و بعد…ولی‌ اینا فوق‌العاده سریع هستند…اینها با سکس شروع میکنند و اگه سکس خوب پیش رفت بعد همو بیشتر میشناسند. نمی‌خوام بگم همه ولی‌ جوِ غالب همینه. مشکلِ دومِ من این بود که چطور به کسی‌ بگم که من باکره هستم در این سنّ؟ این مساله بسیار حیرت آور خواهد بود واسشون، بسیار بسیار…ازطرفی از ظاهرِ من ابدا نمیشه این حدس رو زد… این مشکل هنوز باقیه، البته در این میان من با کسی‌ آشنا شدم و بهم نزدیک شدیم و من گفتم که باکره هستم و برخوردش خوب هم بود ولی‌ خوب شرایط جوری بود که نشد رابطهٔ ما پیش بره.

خوب بله..این هم روی دیگهٔ سکه س…چطور می‌شه اینجا به کسی‌ گفت ببین من سالم هستم، زیبا هستم، احساساتِ جنسی‌ِ بالا دارم ولی‌ باکره م؟ این رو بگیرید شبیهِ تابوی باکره نبودن در ایران…شاید بنظرِ شما قضیه ساده بیاد. بگید برو با یکی‌ اشنا شو و بکارتتو از دست بده و تمام…ولی‌ بکارت ناخوداگاه واسه من مهمِه ..اینقد مهم که تا دلم کسی رو کاملا نخواد باهاش احساسِ راحتی‌ و امنیت نکنم امکانش نیست که باهاش همبستر بشم. ولی‌ همیشه با خودم فکر می‌کنم که بعد از از دست دادنِ بکارتم می‌تونم من هم مثل اینها باشم…رابطه رو با سکس شروع کنم و ببینم پیش میره یا نه…ولی‌ الان اصلا نمیتونم…هنوز هم حالت ایده ال واسم اینه که بکارت‌ام رو با کسی‌ از دست بدم که شریکِ دائمیِ زندگیم خواهد بود. ولی‌ حداقلش اینه که مطمئن باشم طرف برای مدتی با من خواهد موند…نه اینکه برای من این مهمترین اتفاق زندگیم باشه و برای اون آقا فقط یه سکس با یه دخترِ جدید…کسی‌ متوجه می‌شه من چی‌ میگم؟

من می‌تونم خیلی‌ طولانیتر از اینها بنویسم در این مورد، ضمنِ اینکه دوستان هم سنّ و سالِ من که در همه‌جای دنیا پراکنده شدن کم و بیش مشکلات‌ای شبیهِ من دارند…و ما معمولا خیلی‌ در این مورد باهم بحث و گفتگو می‌کنیم…همیشه وقتی‌ با کسی‌ آشنا میشیم مهمترین دغدغه اینه که طرف اگه بفهمه من باکره هستم چه برخوردی خواهد کرد؟ خیلی‌ سخته ..خیلی‌…

نهایتا اینو هم بگم که مطمئنم که یه روز با کسی‌ اشنا خواهم شد که قضیه خوب پیش بره و این مشکل حل بشه ولی‌ فقط خواستم دغدغه عدهٔ زیادی از دخترانِ ایرانی‌ِ مهاجر رو تصویر کنم…ببخشید که با عجله نوشتم و بی‌ ویرایش….



روز مرد و پدر به تمامی دارندگان این عنوان و وبلاگ خوونان عزیز مبارک.
خداییش چی کادو خریدین؟جوراب؟



“ویولت عزیز سلام مجدد
یکی از دوستان صمیمیم میگه:همسرم یه بار که بهش گفتم ازت جدا میشم گفت:هرجورکه مایلی من نمیخوام کسیو مجبور کنم باهام زندگی کنه،بعدش گفت:خوش به حال تو،وقتی حرف از طلاق میزنی ببین همسرت چه جوری به دستو پات می افته!!
ولی به نظر من این اخلاقش واقعا باعث بدبختی من شد چون اجازه نمیده آدم یه تصمیم درست برای زندگیش بگیره،و البته من معتقدم اگه یه مرد یا یه زن نرمال باشند و شخصیتشون درست شکل گرفته باشه هیچوقت تا این حد خودشونو کوچیک نمیکنن برای حفظ یه زندگی بلکه از اول درست رفتار میکنن و بعدش دیگه اگه طرف مقابلشون اون زندگیو نخواست بهش حق انتخاب میدن.
چندتا از دوستان محبت کردن کامنت گذاشتن و گفتن با این مشکل طلاق گرفتن چندان سخت نیست،اگرچه این حرفو قبول ندارم چون هرچقدرم سخت نباشه ولی حداقل یکی دو سال از عمرمو باید تو راهروهای دادگاه بگذرونم،از طرفی اینو هم درنظر بگیرید:من یه آدم خیلی احساساتی و متاسفانه دلسوزم! با آدمهایی امثال همسر من قاطع بودن و قاطع موندن! کار خیلی سختیه،من حتی یه بار وکیل گرفتمو پرونده تشکیل دادم،ولی همسرم توی اون مدت باورتون نمیشه چه کارهایی کرد:هر روز گل و هدیه می فرستاد به محل کارم! حتی چک سفید امضا کشید برام! گفت تمام داراییشو به نامم میزنه(و واقعا اینکارو میکنه،همیشه میگه:مهریه و هرچی دارمو بهت میدم ولی هرگز طلاقت نمیدم)،بارها بهش گفتم:عشقو محبتو نمیشه با پول بدست آورد،هروقت میبینه اینطوری جواب نمیگیره شروع میکنه به معذرت خواهیو شدیدا ابراز ندامت کردنو گفتن اینکه تو دنیا هیچکیو غیر از من نداره و اینکه خیلی تنهاست و قول میده که تغییر کنه و خلاصه هزارجور وعدهء سر خرمن میده…من هم هربار به چند دلیل برگشتم:اول: شدیدا دلم براش سوخته و ترسیدم نکنه یه وقت بلایی سر خودش بیاره،بالاخره زمان کمی نیست میشناسمش،نمیتونم نسبت بهش بی تفاوت باشم،دوم:همیشه فکر کردم: دیگه مطمئنه اگه تغییر نکنه منو از دست میده،پس شاید اینبار دیگه زندگیم عوض بشه،بازم بهش فرصت میدم.
در مورد اون دوست اینترنتیمم بهتره اینو بگم: من هیچوقت به خاطر ایشون تغییری تو زندگیم نمیدم،با اینکه خیلی دوسش داشتم و با اینکه همسرمو دوست نداشتم تو چند سال گذشته با وجود اینکه ایشون مجرد بودن ولی هیچوقت خبری ازش نگرفتم چون فکر میکردم میتونم زندگیمو درست کنم،الان دیگه میدونم هیچیو نمیشه تغییر داد،زندگی من همینه…ولی فکر میکنم اگه یه زمانی بالاخره بتونم از همسرم جدا شم(چون فکر میکنم بالاخره همسرمم از اینهمه کشمکش خسته میشه و دست از سرم برمیداره) از اونجاییکه تو این چند سال تمام توانمو برای همسرم گذاشتم دیگه حوصله و رمق شروع یه زندگی جدیدو با یه آدم جدید ندارم..و با عرض شرمندگی باید بگم چند روزه دارم به این موضوع فکر میکنم: شاید(فقط شاید) قبول کنم برای همیشه گهگداری(بعد از جدایی) با اون دوست اینترتیم قرار ملاقات بذارم…حالا اسمش هرچی میخواد باشه،حتی اگه این باشه که اون آقا فقط قصدش سوءاستفاده کردن از منه،حداقل میتونم اینطوری خودمو توجیه کنم که اون تنها مردیه که واقعا دوسش داشتم…هرچند به احتمال زیاد به خاطر همسر اون آقا هم که شده(خودم که دیگه فنا شدم) خیلی بعید میدونم دست به همچین کاری بزنم.
اینکه یه خانومی اینجا نوشتن:تا ۲ سال بعد از ازدواجش هم دختر بوده ولی بالاخره تونستن مشکلشونو حل کنند باید بگم: من بااینکه هرگز عاشق همسرم نشدم ولی برای حل مشکلاتم ۶ سال تموم وقت گذاشتم،احتمالا مشکل همسر اون خانوم جسمی بوده نه روحی،مشکل جنسی اگه دلیلش روحی باشه خیلی آزار دهنده تره(بهتره وارد این بحث نشم)
اینو هم بهتره اضافه کنم: همسر من همجنسگرا نیست،بدلیل یه سری اتفاقات ناخوشایندی که از کودکی پشت سر گذاشته(مثل از دست دادن مادرش و بلافاصله ازدواج کردن و عروسی مجلل! گرفتن پدرش با یه زن جذاب و جوون!) مقابل زنها شدیدا موضع گیری میکنه،تو ناخوداگاهش میخواد تا جاییکه میتونه حال طرف مقابلشو بگیره(به تلافی کینه ای که از نامادریش تو دلشه)..اصلا دلش نمیخواد هیچ سرویس خاصی!(به خیال خودش ) به یه زن بده،متنفره از اینکه طرف مقابلش هم از س.ک.س لذتی ببره…راستی در جواب به دوستی که گفتند: با افتادن دنبال مردهای دیگه چیزی درست نمیشه باید بگم: من هرگز اینکارو نکردم،اول اینکه : نیازی به اینکار ندارم،بیخودی از خودم تعریف نمیکنم فقط حقیقتو میگم،من یه زن جوون و به لطف خالقم زیبا هستم،همیشه حتی بعد از ازدواجم خواهان زیادی داشتم و دارم با موقعیتهایی خیلی خوب،پس موضوع اون دوستمو لطفا اینطور برداشت نکنید که دنبال و یا به تعبیر بدتر آویزون مردهای دیگه ام!…اگرچه یکی دو روزه دیگه جوابشو نمیدم(که یکی از دلایلش تاثیر نظرات شما بوده)..ولی اینو باز هم میگم: من شدیدا اون مردو دوست داشتم،عشقی که سالها برای فراموش کردنش با خودم جنگیدم،و اگه نمیدیدمش تا ابد دیگه سراغی ازش نمیگرفتم،چون دیگه متاهله،ولی هرکسی یه عشق واقعیو تو زندگیش تجربه کرده باشه حتما میتونه احساس منو بهتر درک کنه،ولی به اون آقا هم گفتم خودشم اینو خوب میدونه که اگه فقط یکبار به من بی اعتنایی کنه من به خاطرش پا رو غرورم نمیذارم ودیگه هرگز خبری ازش نمیگیرم(همون کاری که تاحالا کردم،پس میتونم)،اگرچه هرگز فراموشش نمی کنم،هرچند فعلا اون ارتباطو کات کردم(چون به هر حال من متاهلم و خودم میدونم این کار درست نیست)با اینکه ایشون پیگیره! ولی امیدوارم بتونم همچنان مقاومت کنم.”



هفته پیش دو تا فایل صوتی گذاشتم و هنوز خستگیم در نیومده Wink… این هفته برنامه ندارم و شاید هفته بعدشم ایضن.

خانومی که پست پایین رو نوشته…دو تا کامنت خصوصی دیگه در توضیح حرفهاش برام گذاشته… می خونم اگه لازم بود پابلیش می کنم.