تویی که تو نبودی

“ویولت عزیز سلام
این پستت دقیقا سؤالی بود که ۲-۳ ماهیه شدیدا ذهن منو به خودش مشغول کرده..اینکه من الان دارم خیانت میکنم؟؟!..من یه زن متأهلم،حدود….. که ازدواج کردم،قبل از ازدواجم ….. با یکی اینترنتی دوست بودم،۳-۴ بارم همدیگرو دیدیم،خیلی دوسش داشتم ولی به دلایلی نشد باهم ازدواج کنیم..بعد از ازدواج با همسرم شدیدا مشکل داشتم،چندین بار خیلی جدی تصمیم گرفتم ازش جدا بشم ولی همسرم به هیچ عنوان حاضر نیست طلاقم بده چون میگه بدون من میمیره!..میدونی همسر من حتی تا بعد از عروسیمون رابطه ای با من نداشت!..معذرت میخوام انقدر صریح میگم ولی انتظار داشت من همیشه ارضاش کنم معمولا با دست!..همیشه همه چیز یک زن براش چندش آور بوده،البته الان خیلی بهتر شده ولی من همش احساس میکنم برای اینکه منو ازدست نده داره تظاهر میکنه که تغییر کرده وگرنه حالش از همه چی بهم میخوره…اولین باری که تصمیم جدی به طلاق گرفتم یک سال بعد از عروسی بود..برای دوست اینترنتی سابقم پیغام گذاشتم که دارم جدا میشم..بعدش دیگه ۴-۵ سال ازش بیخبر موندم تا …. پیش که اتفاقی تو خیابون دیدمش..و عشق گذشتم شدیدا تازه شد..ازم پرسید جدا شدی؟! گفتم:آره!..نمیدونم چرا اینو گفتم..الان چند وقتی ه باهاش چت میکنم و بهش ایمیل می زنم..اونم شدیدا ابراز پشیمونی میکنه از گذشته که چرا باهم ازدواج نکردیم..از طرفی خودشم الان ازدواج کرده ولی اونم یه ازدواج مشکل دار..اون دلش میخواد ارتباطمون نزدیکتر بشه!..خوب مسلما من این یکیو هیچوقت قبول نمیکنم ولی از طرفی احساس میکنم الان دیگه نمیتونم همین ارتباط اینترنتیو باهاش ازدست بدم..الان واقعا احساس درموندگی میکنم..از طرفی من متاهلم(اگرچه به ظاهر متاهلم!)..در راطه با همسرم با اینکه در حق من خیلی ظلم کرده احساس میکنم دارم بهش خیانت میکنم..حتی احساس میکنم به دوست اینترنتیمم دارم خیانت میکنم چون بهش نگفتم متاهلم!..در رابطه با همسر اون هم احساس عذاب وجدان دارم…اصلا نمیدونم دارم چه غلطی میکنم..”

ویولت:تو جسارت کردی و مشکل رو بیان کردی،این مشکل حاد،زیر پوست شهر ماست که افراد سعی می کنن با بی توجهی و حتی انکارش، مثلا حلش کنن.

خب خودت هم می دونی که ازدواجت و ادامه ای پیوند غلط کار اشتباهی ه… ولی خب جدا شدن بخاطر تفکر همسرت هم کاری تقریبا نشدنیه.

تو این مورد خاص من تو به شخصه رو خیلی گناهکار نمی دونم و نمی تونم اسم خیانت رو کارت بذارم… کار تو از سر هوس نبوده بلکه ارضا یه حس طبیعی ه که حقته داشته باشیش.و دیگری و دیگران ازت سلب کردن.

راستی، فک نمی کنی همسرت بیماره؟ بخاطر وسواس شدیدشه که نمی تونه ارتباط جنسی برقرار کنه و شاید اگه تحت معالجه قرار بگیره این مشکلش حل شه… هرچند می دونم اکثر آقایون خیلی براشون سخته قبول کنن که مشکل دارن و بیمارن و باید درمان شن… بلکه ترجیح میدن تو همون کثافتی که احاطه شون کرده غوطه بخورن ولی اسم بیمار رو یدک نکشن.

wow نظر دادن خیلی کار سختیه…. شمای نوعی چی به نظرتون میرسه؟

اضافه شد:

جوابیه تکمیلی خانوم مورد بحث در این پست

ما پیش تمام روان پزشکها و روانکاوهای معروف تهران رفتیم..آخرین نتیجه ای که گرفتم گفتند:خانوم واقعا میخوای با این زندگیت چیکار کنی؟(منظورشون این بود که فایده ای نداره)،من خیلی خوب میدونم که همسرم مشکل داره البته یه مشکل روحی، ولی متاسفانه بندرت دیدم تو ایران کسی با مشکلات روحی-روانی که ریشه در دوران کودکیش داشته بطور قطع درمان بشه،در پاسخ به خانومی که پرسیدند من باکره هستم یا نه،مطمئنا نه،وگرنه خیلی راحت تر! میتونستم جداشم،اغراق نکردم اگر بگم هیچ خاطره خوشی از زندگی مشترکم ندارم،نمیدونم تاحالا به چندتا دختر! اینطوری توهین شده وتحقیر شدن،اینکه شب عروسیت شوهرت حتی بهت نگاه نکنه و تا ۱ سال اتاقشو ازش جدا کنه،اینکه مدام به خودت شک کنی که شاید تو مشکل داری،شاید زشتی(برخلاف نظر دیگران)،شاید با بقیه فرق داری……تحقیر شدن یک زن اون هم به این شیوه چیز کمی نیست،من بارها از همسرم خواستم طلاقم بده،بارها قهر کردمو از خونه رفتم،ولی انقدر بهم التماس کرده و انقدر خودشو کوچیک کرده و انقدر گذشته ناراحت کنندشو برام تکرار کرده تا مجبور شم از سر ترحم(به خودشم گفتم) به زندگی باهاش ادامه بدم،البته اینم بگم همسرم به هیچ عنوان طلاقم نمیده،تو این کشور هم دیگه خودتون می دونید آخرش به نفع کیه!…در مورد اون آقا هم باید بگم همسرش مدتها بخاطر مشکلات روحی بستری بوده..و خوب آدمهایی اینچنین مثل همسر من و همسر ایشون آدمهایی به شدت آسیب پذیرن همیشه به شریک زندگیشون شدیدا وابسته میشن..و سخته که بخوای اینجور وقتا فقط به خودت فکر کنی،چون ممکنه پیامد وحشتناکی داشته باشه…راستی اینم بگم هنوزم که هنوزه ۹۰% وقتا اتاق همسرم از من جداست…



یه سئوال

گسترده شدن روابط از همه جهاتش چه تو دنیای مجازی و چه حقیقی ،یه خوبیهایی داره و یه مضراتی…
عمده ضررش اینه که فرق بین احساسات و تمیز دادن کار خوب و یا بد که شاید تو دنیای حقیقی تعریف مشخصی داره…خیلی سخت میشه.
تو دنیای واقعی میدونی وقتی با کسی هستی و اصطلاحا بهش تعهد داری،بودنت با دیگری و برقراری رابطه جسمی چه عنوان و اسم مشخصی داره!
ولی تو دنیای مجازی ممکنه تو در دنیای حقیقی به یک نفر متعهد باشی ولی از اون طرف تو دنیای مجازی با چندین نفر رابطه داشتی باشی و حتی 3ک3 داشته باشی ولی از نوع مجازی و ظاهرا تن و بدنت درگیر رابطه نشه.
آیا کسی حق داره زیر سئوال ببرتت و ازت سئوال کنه چرا؟یا اسم بذاره برای رابطه غیرمتعارفت؟

واقعا تعریف درستش چیه؟و حد و مرزش کجاست؟می تونی خودت رو فرد گناهکار و خیانتکاری بدونی یا خیر؟یا همش در حد یه تصور بوده؟

در همین رابطه دوستی برام نوشت:

“ویولت جان یه خواهش داشتم. یه مدتیه درگیر موضوعی هستم خواستم اگه دوست داشتی مطرحش کنی و نظر بدی و بقیه نظر بدن.
این روزها که سایت های پو. رنو زیاد شده و دسترسی به این مسایل اسون، اگه همسر یا دوست یا به قولی پارتنرت از تماشای این صحنه ها لذت ببره و باهاشون ار. ضا شه ، ایا اینو خیانت به خودت می دونی؟
اگه جواب منم بخوای بعله! من درگیر همین مسئله ام و خیلی اذیتم می کنه. حتی با همسرم باهم که هستیم فک می کنم اون داره دیده هاشو اجرا می کنه.”



تو روز جهانی ام اس رفتم حموم.
بعد اتمام کارهام…فک کردم بهتره دستشویی رو بشورم… در حالیکه عملا از اون روزهایی بود که دست چپم کار نمیکرد و من بودم و یه دست.
با خودم گفتم ،کار ریسک دار نکن. عین بچه آدم حالا که کارات رو کردی و هنوز سَر سلامتی ،برو بیرون تا زمین نخوردی!!! ولی ور کله شقم گفت… وضعیت فعلیت همینه بی خود به خودتت آوانس نده؛ دستشویی رو بشور!!!…
ور کله شق پیروز شد و مُردن مُردن دستشویی رو شستم.

شلوارک پام کردم…یک کم که گذشت ور کله شق گفت،دست و پات رو اپی لیدی کن!! ور منطقی گفت چه کاریه! امروز حالت خوب نیست بذار برای یه روز دیگه و سرِِ صبر……. ور کله شق غرید،احتیاجه! انجام بده.
و بازم پیروزی ازآن ِ ورکله شق بود.

وقتی زمان اتمام کار رسید با خودم گفتم بهتر ناخنهای پام رو بگیرم و سوهان بکشم!!! دیگه هوا گرم شده و کفش جلو باز می پوشم…

از زور فشار و خستگی تمام تنم مچاله شده بود…
.
.
.
نیمه ی روز جهانی ام اس ه……………..



امروز 9 خرداد… تا جاییکه من اطلاع دارم… روز جهانی ام اس ه.
و من دارنده این نشان!!! نه چندان دوست داشتنی،چون هر سال نمیدونم باید این روز رو تبریک بگم یا خیر؟
.
چیزی که مشخصه من دارنده اش هستم،چه بخوام چه نخوام…چه خوشم بیاد چه خوشم نیاد… پس بهتره از داشتنش لذت ببرم و حتی ازش بهترین استفادهها رو ببرم.
.
اعتراف می کنم که با اومدنش،طوفانی تو زندگیم ایجاد شد و همه چی رو از بیخ و بُن کند… ولی اومدنش برای من سر منشا تلاش بیشتر و موفقیتهای زیادی شد …طوریکه با تلاش زیاد خودم رو رسوندم رو تپه های موفقیت… و در حال حاضر خسته اما امیدوار نشستم روی یه تکه سنگ و به زیر پاهام نگاه می کنم.

این آهنگ زیبا رو هم آقای سروش خطابی بنام “خسته ،اما پر امید” تقدیم کردن به تمامی دارندگان این نشان نه چندان درخشان…ممنون آقای خطابی



برگشتنت دیگر فایده ایی ندارد.
روحم را فروختم… در ازا یک کاسه محبت.
عشق را گدایی کردم
در نبود یک قطره توجه
و لبخند زدم
به چشمانی که جستجوگر یک لبخند من بود
و
آغوش گشودم…
و پناه دادم به کسی که محتاج ِپناه دادنم بود.
.
.
.
…دیگر به تو نیازی ندارم.

8 خرداد91…با چشمانی وغ زده از فشار یک خواب قیلوله



این برنامه رو باید در اصل گفت دو برنامه چون حدودا 80 دقیقه است… برای همین به دو بخش تقسیمش کردم و تو دو فایل گذاشتم برای دانلود.در ضمن این برنامه بعلت مدت زمان طولانیش آیتمهای معمول چون جامعه ما و معرفی کتاب و…درش گنجونده نشده.

تهیه کنندگی و بستن برنامه بر عهده خودم تنها بود و شاید همین هم دلیل تاخیرم باشه… به شدت خسته شدم چون آیتمهای برنامه خیلی زیاد بود و غیرقابل حذف برای همین چیدمانش به شدت انرژی و فکر میبرد.

امیدوارم کار خوبی از کار در اومده باشه با همه سختیهای تهیه اش…ممنون از همکاری تمامی دوستانی که حاضر شدن با من حرف بزنن به شرط پخش صداشون.
چون همیشه،نظر؟انتقاد؟پیشنهاد؟

لینکها با کیفیت اصلی

قسمت اول در مدیا فایر-38 mb

قسمت دوم در مدیا فایر33mb

قسمت اول در پرشین گیگ

قسمت دوم در پرشین گیگ

لینکهای کم حجم شده

قسمت اول در مدیا فایر-6 mb

قسمت دوم در مدیا فایر- 5mb



“پرنسس من … خوش اومدی به حریم تنهایی ام.”

چی شد که خودم رو در اختیار تو گذاشتم؟

وقتی بهم می پیچند،حس و فکر او لحظه ایی تنهاش نمیذاره.
.
چروک ملحفه ها بویی از تنهایی داره…

.
.
.
چرا این بغض لعنتی رهاش نمی کنه؟

 

 

 

 

 

پ.ن مرتبط به نوشته:ظاهرا نوشته برای بعضی از دوستان مفهوم نبوده… باید توضیح بدم که خط اول از زبون مرد ماجراست و خط دوم از ذهن زن ماجرا میگذره و خط سوم توامان.

پ.ن: برنامه این هفته رو فردا میذارم…برنامه سازی و تهیه کنندگی این برنامه خاص، تماما برعهده خودمه و هنوز کاراش رو تموم نکردم…پس تاخیر خواهم داشت.