امروز فیزیوتراپی دارم.
صبح ساعت 7 صبح بلند شدم و رفتم حموم- برخلاف همیشه مامام ویلچر رو نیاورد توی حموم تا از روی صندلی بلندشم و بعد بشینم روش.
بلکه از جام بلند شدم و بعد پوشیدن حوله دو تا قدم برداشتم البته با احتیاط کامل چون زمین خیس بود و احتمال سقوط بسیار، از حموم خارج شدم و نشستم روی ویلچر.
اومدم تو اتاق و باز برخلاف عادت مرسوم،بدون کمک مامانم حوله رو درآوردم و بعدش لباس پوشیدم.
موقع صبحانه روی صندلی عادی نشستم و بعد اون با کمک گرفتن از میز حدود 10 دقیقه ایستادم در حالیکه ورزش لگن و زانو هم همزمان انجام میدادم.

تا الان که روز خوبی بوده… امیدوارم بعد از این هم همینطور باشه. Smile



جهت اطلاع

من از فردا به مدت تقریبا ده روز خونه نیستم.
به اینترنت دسترسی دارم ولی فک نکنم بتونم پست بذارم…شایدم تونستم،نمی دونم.
روزشنبه برای نمایش فیلم بعد ساعت 5 میام تا طرح تموم شده باشه و ماشین بشه داخل طرح بشه…پس ممکنه فیلم شروع شده باشه که من داخل سالن بشم…پس نگران نیومدنم نشید. Wink



تنديس طلائي اسکار براي اولين بار به ايران رسيد

تبریک …تبریک….تبریک به همه ایرانیان سراسر جهان.

فرهادی پس از دریافت جایزه اسکار گفت:

“سلام به مردم خوب سرزمینم
ایرانیان بسیارى در سرتاسر جهان در حال تماشاى این لحظه‌اند. و گمان دارم خوشحال‌اند. نه فقط به خاطر یک جایزه‌ى مهم یا یک فیلم یا یک فیلمساز. آن‌ها خوشحال‌اند چون در روزهایى که سخن از جنگ، تهدید، و خشونت میان سیاستمداران در تبادل است نام کشورشان ایران از دریچه‌ى باشکوه فرهنگ به زبان مى‌آید. فرهنگى غنى و کهن که زیرگرد و غبار سیاست پنهان مانده. من با افتخار این جایزه را به مردم سرزمینم تقدیم مى‌کنم. مردمى که به همه‌ى فرهنگ‌ها و تمدن‌ها احترام مى‌گذارند و از دشمنى کردن و کینه ورزیدن بیزارند.”



الان جلسه هفتم از فیزیوتراپی ام تموم شد … و خورد و هلاک و خسته ام… ولی راضی از خودم و نرمتر شدن بدنم.

بازم اون حرکات ژانگولر ِ مدل گشتاپویی که تو جلسه ششم شرح دادم رو روم اعمال کرد!!! اینبار خاله ام ایستاده بود و ناظر این شکنجه بود، تمام عضلات صورتش رو تو هم کشیده بود ولی گفت ویلی خودتو لوس نکن و داد نزن،انجام بده!!!!
با تضرع گفتم :خاله ، درد دارم…. گفت میدونم خیلی حرکت دردناکیه منم اینطوری گفتم یه دلداری به خودم داده باشم!!!

دیگه این جلسه یکبار تونستم بدون کمک ،خودم قلت بزنم…
در کل آقای بهروزی ازم راضی بود و گفت تو این جلساتی که اومدم یکی اون دفعه که 6 متر راه رفتین خیلی خوب بود یکی همین جلسه. خیلی ازتون راضی بودم که با خنده ادامه دادم..انشالله خدا هم راضی باشه Grin



اینروزا علاوه بر خستگی جسمی…خسته روحی هم هستم و این یعنی تلخ بودن و هرچقدر هم که تلاش کنم ظاهرا تو ضبط فایلهای صوتی مشخص میشه.همانطور که دوستی هم اشاره کرده بهش.

و این مورد اصلا مورد اغماض(چشم پوشی) قرار نمی گیره از دید بابا لنگ دراز عزیز ،پس به توصیه تهیه کننده محترم(باابالنگ دراز!) قرار شد این هفته استراحت کنم و به مغزم فرمان آروم باش! بدم… پس با عرض معذرت برخلاف سنوات شنبه برنامه ضبط نکردم و چیزی آماده پخش نیست… نمی دونم کی بازسازی یا ریکاوری میشم که امیدوارم هر چه زودتر باشه….

پس خیلی خیلی ممنون Wink و تا هفته آتی بدرود.

پ.ن:لازم به تذکره که آقای تهیه کننده عزیز برای خانوم جامعه ما ممکنه در حد و اندازه بابا لنگ دراز باشن ولی برای من همون داداش بزرگن و منم عمه لنگ کوتاه!!! خانوم جامعه ما.



میدونه مگسی ام حسابی،شرایط کاری خودشم جوره،پیشنهاد میده ناهار بریم بیرون تا بادی هم به کله من بخوره!!

ماجرا رو براش تعریف می کنم و …..

میگه: نیاد بزنه بکشتت!!! اونوقت چیکار می کنی؟

میگم: دیگه اون موقع که کاری ازم بر نمیاد فقط قبلش وصیت می کنم تو قطعه“هنرمندان” خاکم کنن Grin



امروز حالم خوب نبود و برای همین فیزیوتراپی ام رو کنسل کردم… دارم سرما می خورم و کمی گلو درد هم دارم.

از طرفی فک می کنم دارم میرم تو فاز افسردگی …

پ.ن: خدا هیچ بنی بشری رو گیر آدم زبون نفهم و کنه نندازه…

**بخاطر احترام به خودم،حذف شد، من نباید وارد بازی روانی بشم که راه انداخته **