نوشتی …نوشتم

نوشته یک خانوم برای من :

“کاملن حرف هاتون برام قابل درکه.خیلی برام جالبه.پست های این مدلیتون دقیقن طرز فکرتون همون چیزیه که من هم بهش اعتقاد دارم.شاید چون منم شهریوری هستم.:دی
ولی یه فرق کوچولو هست.اینکه آدم من در کنار رفتار اشتباهش یک سری جذابیت هایی برام داره .ویژگی هایی که دوسشون دارم.آدمی نیست که بگم سطح درک و شعورش پایینه.فقط انگاری نا بلده.شاید هم تو یه رابطه دو نفره بشه گفت درکش از این رابطه پایینه.من هم تو به وجود اومدن این شرایط مقصر بودم.اینقدر همه چی پیچیده شده که فقط دارم به خودم استراحت میدم و نمیذارم درگیر شم تا بفهمم چی میخواد و چی میخوام تو این رابطه.
یک چیزی انگار من خوب سوگواری نکردم برای همه اتفاق های تلخ زندگیم.مثل یه رابطه چند ماهه که خراب شدوهنوز از یادآوریش خیلی به هم میریزم.یه جور حسی که انگار چرا نشد که بشه.هنوز رابطه مون به ثمر نشسته پرپر شد.و اتفاق های دیگه.
سوگواری کردن رو باید خوب یادم بمونه.شاید برا حل نشدن همین چیزها رابطه ام با آدم جدید به اینجا رسید.
مرسی که هستید و مینویسید.مرسی….”

من اون فرقی که اشاره کردی رو نمی بینم… طرف مربوطه هم برای من جذابیت های بسیاری داره که یادآوری همون ها بهم اجازه نمیده به راحتی فراموشش کنم و در یک کلام آدم حسابی ه Smile ولی خب توانایی آدم ها تو جذب مهر و محبت و هضم اون متفاوته،من آدم عاشق پیشه ایی هستم و تار و پودم از عشق و احساس تندیده شده . مهرورزیم خاص آدمهانیست من همونقدر می تونم از دیدن و لغزیدن یک ابر لذت ببرم و به عرقاسم برسم که از سایش دو لب…
من هم عصبانی میشم از درک نشدنم… از نفهمیدن احساسم… اینجور موقع ها گریه می کنم یا حتی پارو فراتر میذارم و فحش میدم…شاید سیبل هدفم اون شخص نباشه(که در ظاهر هست)،از خودم عصبانیم، از اشتباه فهمیده شدنم… یاد گرفتم بنویسم،از احساسم،از خشمم… یاد نگرفتم فراموش کنم اشخاصی که برام مهم اند و پر از جذابیتهای شخصیتی… و نتیجه این میشه که همچنان عاشق بمونم ولی بدون اینکه اصرار داشته باشم ظرف وجودی بدون گنجایشش رو لبالب و حتی لبریز از احساسم کنم و عشقم رو هوار وجودش……………….

هنوزم دوستش دارم ولی به شیوه خودم.



حرف حساب

ممنون از ندا:

“اگه حوصله ت گرفت این متن رو بخون مطمئن نیستم ولی فکر کنم برا گاندی باشه:
من می‌‌توانم خوب، بد، خائن، وفادار، فرشته‌خو یا شیطان‌ صفت باشم ،
من می توانم تو را دوست داشته یا ازتو متنفر باشم،
من می‌توانم سکوت کنم، نادان و یا دانا باشم،
چرا که من یک انسانم، و این‌ها صفات انسانى است
و تو هم به یاد داشته باش:من نباید چیزى باشم که تو می‌خواهى ،
من را خودم از خودم ساخته‌ام،
تو را دیگرى باید برایت بسازد و
تو هم به یاد داشته باش
منى که من از خود ساخته‌ام، آمال من است،
تویى که تو از من می سازى آرزوهایت و یا کمبودهایت هستند
لیاقت انسان‌ها کیفیت زندگى را تعیین می‌کند نه آرزوهایشان
و من متعهد نیستم که چیزى باشم که تو می‌خواهى
و تو هم می‌توانى انتخاب کنى که من را می‌خواهى یا نه
می‌توانى دوستم داشته باشى همین گونه که هستم، و من هم.
می‌توانى از من متنفر باشى بى‌هیچ دلیلى و من هم.
چرا که ما هر دو انسانیم.
این جهان مملو از انسان‌هاست ،
پس این جهان می‌تواند هر لحظه مالک احساسى جدید باشد.
تو نمی‌توانى برایم به قضاوت بنشینى و حکمی صادر کنی و من هم،
قضاوت و صدور حکم بر عهده نیروى ماورایى خداوندگار است.
دوستانم مرا همین گونه پیدا می کنند و می‌ستایند،
حسودان از من متنفرند ولى باز می‌ستایند،
دشمنانم کمر به نابودیم بسته‌اند و همچنان می‌ستایندم،
چرا که من اگر قابل ستایش نباشم نه دوستى خواهم داشت،
نه حسودى و نه دشمنى و نه حتی رقیبى،
من قابل ستایشم، و تو هم……

یادت باشد اگر چشمت به این دست نوشته افتاد
به خاطر بیاورى که آن‌هایى که هر روز می‌بینى و مراوده می‌کنى
همه انسان هستند و داراى خصوصیات یک انسان، با نقابى متفاوت،
اما همگى جایزالخطا.
اگر انسان‌ها را از پشت نقاب‌هاى متفاوتشان شناختى،
نامت را انسانى باهوش بگذار…”



بعضي اوقات ميشه که فکر کني با طرف مربوطه اتمام حجت کردي. هرچي رو که لازم بوده بهش گفتي…از خودت و احساساتت…اينکه چي برات مهمه و چي نيست… از اينکه چه انتظاري ازش داري و چيزهايي که بايد رعايت شه.

و وقتي به زعم خودت بي توجهي مي بيني و رفتاري عکس اون چيزي که فکر مي کردي و قبلا علنا و زبانن خواسته بودي… با مُخ ميري تو ديوار… هنگ مي کني…عصباني ميشي…دلت مي خواد دونه دونه موهات رو بکني و حتي پا رو فراتر بذاري و تف کني تو صورتش…

منم مثل تو همينجوري فکر مي کردم و از سر خشم احساس ميکردم طرف عجب قاذوره ايي ه، حيف ِ نون ه… فکر کرده کيه الدنگُ الدوله؟…

ولي الان که کوله باري از تجربه که بر اثر گذران عمر دارم همراهمه… به خودم ميگم آروم باش، قضاوت نکن. قرار نيست همه آدمها مثل هم باشن با توانايي و درک و شعور يکسان،انتظارت رو از طرفت بیار پایین. بهش در حد خودش بها بده و نه بیشتر از اون … همين تفاوتهاست که جذابيت تو جامعه و جمع زندگي کردن رو به ارمغان مياره… عصباني نباش،خودزني نکن…اگه اذيتت مي کنه به راحتي حذفش کن از زندگيت… هيچ چيزي تو اين دنيا ارزش برهم زدن آرامش و امنيت روحي تو رو نداره…سمباده روح کنار خودت نگه ندار… و حرفي نزن که بعدا پيش وجدان خودتت شرمنده ابراز کردنش باشي( اشتباهي که من خودم در زمان نه چندان دور انجام دادم و هنوزم شرمنده بياناتم!! هستم و خودم رو سرزنش می کنم بابتشون)… مطمئنن پروسه حذف به راحتي بيان کردنش نيست… زمان بذار و براش سوگواري کن… ولي بعد تمام شدن وقتش،بکِش بيرون و برو دنبال زندگيت و چه بسا يه ارتباط تازه ولي سالم و پر از آرامش و امنيت.

قبلا از آهنگ استفاده کردم

محسن چاووشی و فرزاد فرزین(؟)- به تو گفتم یا نگفتم؟

لینک دانلود



پرم از خشم و عصبانیت …خیلی چیزها اومد تُک زبونم که بنویسم… با خودم فک کردم صبر کن… خودت رو کنترل کن… و این کنترل بر رفتار حتی تو اوج خشم رو یاد بگیر،قضاوت نکن،شاید اونم دلیلی برای رفتار به زعم تو، توهین آمیزش داره، همین قضاوت کردنهای یک سویه و از دید خودِ که بدبخت می کنه آدم رو و ذهن رو مشغول ، و برای من سبب عود بیماری.
بگذر…………. سکوت کن.



سپیده ساناز میگه :

“به کسی اعتماد کن که بتواند سه چیز تو را تشخیص دهد: اندوه پنهان شده در لبخندت را، عشق نهان در عصبانیتت را و معنای حقیقی سکوتت را…….”

و من به احترام این حرف کلاه از سر بر میدارم و تمام قد و ایستاده اعلام میکنم… ناز ِ سخنت که گُل گفتی.



دوستی این آهنگ رو توی فیس بوک تقدیم کرد به من… خوشم آمد ازش… امروز روز توئه… پس تقدیم به تو.

شما مست نگشتید و از آن باده نخوردید,چه دانید چه دانید که ما در چه شکاریم!

روزیه نعمت الهی

roozbeh

http://www.youtube.com/watch?v=k1RQAktpQ-o

پ.ن: من عاشق اون آقا موبلنده ام که سماع میکنه :دی



” باور داشت میان سختی هایی که یک نفر باید تحمل کند، هیچ چیز توان فرسا تر از عمل ساده ی انتظار نیست.”

برگرفته از کتاب “هزاران خورشید درخشان” صفحه 138.

ویولت: و تو چه میدانی که این انتظار چقدر تلخه.Frown

پ.ن برای مخاطب خاص: تولدت مبارک،مهر ماهی عزیز.