در انتظار…

این عکس رو دیشب حدود 11 شب،یکی از دوستام(هیلا) ازم گرفت…عکس بدون هیچ روتوش و کار اضافه فتوشاپی ه… تو سایز اصلیش فوق العاده قشنگه… هر سال تولدم بنا به سنت!! یه عکس ِ واضح از خودم در می کردم!!!
حالا حدودا یک هفته ایی مونده تا تاریخ تولد… این عکس تقدیم به شما با عنوان” در انتظار 39 سالگی”

×حذف شد×



درخواست کمک

سلام ویولت عزیز. خیلی وقته که میخونمت.. توی فیس بوک هم به اسم …………باهات دوستم.
راستش روم نمیشه بگم برای چی نظر گذاشتم.. آخه معمولا نظر نمی دم.. و حالا هم که کامنت گذاشتم برای یه کار شخصیه.. نمیدونم میتونی کمک یا راهنمایی خودت یا دوستات بکنن یا نه.. با توجه به اینکه خیلی دوست و آشنا داری و من ندارم.. به هر حال روم هم نمیشه به هر کسی بگم.. دنبال یک وام به مبلغ ۵ میلیون تومن هستم.. با اقساط ماهیانه ۳۰۰ یا ۴۰۰ تومن.. ضامن و چک هم ندارم.. اما سفته میتونم تهیه کنم.. راستش هرچی زنگ زدم به این مشاور های وام توی روزنامه کاری از پیش نبردم.. یا اصلا به این شرایط وام نمیدن یا مردای ناجوری هستن که دنبال این میگردن گرفتار باشی تا هر پیشنهادی واسه دو زار وام بهت بدن.. گفتم شرایطمو بگم شاید کسی باشه که اینجا بتونه کمک کنه.. وام رو برای عروسی برادرم میخام.. من دانشجوی کارشناسی ارشد برنامه ریزی شهری هستم.. هم چند جا درس میدم هم توی شرکت خصوصی کار میکنم و مطمئنا اقساطم رو کامل و درست سر ماه پرداخت میکنم.. برای ضمانت می تونم مدارک شناساییم رو هم تا هر مدت که لازم باشه پیش وام دهنده بذارم..
اگه تونستی کمکی بهم کنی بی خبرم نذار..
در ضمن تا ۱۰روز آینده لازم دارم این پولو…
خیلی ممنون وشرمنده..
____________________________________

شماره تلفن این خانوم رو دارم…کسی می تونه کمک کنه؟یا کسی رو بابت کمک معرفی کنه؟

پ.ن:کامنت دونی پست پایینی هم بازه.



امروزم رو خيلي بد شروع کردم و اميدوارم تا آخر شبش بخير بگذره.

من قابليت رييس جمهور شدن!!! رو ندارم چون به شدت دچار تغيرات هورموني ميشم و روي تصميم گيريم اثر ميذاره… مثلا در حال حاضر همچين بدم نمياد سر به تن کسي نذارم. در حاليکه ممکنه دو روز ديگه از سر تقصيرات نکرده طرف بگذرم.

آخه چه معني ميده تو قرن 21 همچنان بدنبال رويت ماه باشند و جماعتي هم با دهان باز معطل که ماه رويت شد يا نه؟… تمام برنامه ريزي مردم هم براي تعطيلات و خستگي درکردن يکماه روزه داري!!!! منوط ميشه به رويت فسقل ماه.
از اين جهت ميگم:هر چند شنبه که هست، عيدتون مبارک.

پ.ن: یه سئوال اون پیرمرد 90 و خورده ای ساله چطور می تونه ماه رو تشخیص بده؟
پ.ن:بچه ها! کامنتهای پست قبلی خیلی خوب و پربار بود.ممنون از همکاری و هم فکریتون.



سری به آرشیو زدم و با خوندن این نوشته ام، شوک شدم:

“میدونستم که بعد از طلاق برخلاف باور عوام، یک مرد بیشتر از یک زن ضربه می خوره.
چه بسا تا ماهها احتیاج به روانکاوی پیدا می کنه. توی تجربه خود من، هومان (همسر سابقم) بهم گفت که تا مدتها با روانشناس در این مورد حرف میزده در صورتیکه من فکر میکردم طلاقمون برای اون خیلی راحتتر از من بوده و پذیرفته شده تر.
حالا از این مسئله بگذریم ، به اعتقاد من وقتی مردی تو بحران بعد از طلاق می افته و شاید چند ماهی هم از این متارکه نمی گذره، نزدیک شدن به این مرد و شروع یک رابطه جدید عاطفی به نوعی صبر ایوب می طلبه. چون این مرد زخم خورده و به نوعی شکسته و تو تمام هم و غمت رو باید بذاری روی جلب اعتمادش و وقتی تونستی اون آرامش و اطمینان رو بهش القا کنی و گارد دفاعیش رو باز کنی که تو این رابطه جدید دیگه خطر از دست دادن تهدیدت نمی کنه، شروع کنی به فرستادن سیگنالهای عاطفی و جلب محبتش.
این نظر منه در مورد نزدیک شدن به مردی که شکست عاطفی داشته و دلم می خواد نظر یا تجربه شما رو هم بخونم. بحث مشارکت بیشتر آقایون رو هم می طلبه که حسهاشون رو بگن و انتظاراتشون از یک پارتنر جدید که امیدوارم دریغ نکنند حتی شده با اسم مستعارتر و ناشناخته تر.
پ.ن: تهرونیا با هوا حال می کنن؟ آهنگ پست قبل رو میارم تو این پست چون زمزمه بارون داره داد میزنه…”

فکر کردم با وجودیکه همه این چیزها رو می دونستم و ملکه ذهنم بوده پس دلیل هنگ کردن چی می تونه باشه؟
جز این که به یه مرد شکست خورده باید وقت داد؟ جز این که زنها قالبا قوی تر از مردها هستند؟و عکس العملها متفاوت..
تا وقتیکه تو موضوعی ذی نفع نباشی،راحت می تونی نظر بدی و حتی نسخه بپیچی… ولی وقتی خودت یک پای رابطه باشی،حل و تحمل قضیه خیلی سخت میشه… خیلی سخت.



شعری از بانو سیمین بهبهانی به مناسبت حذف نام کوروش از کتاب های درسی تاریخ

هرگزنخواب کورش

دارا جهان ندارد،
سارا زبان ندارد
بابا ستاره ای در

!هفت آسمان ندارد

کارون ز چشمه خشکید،

البرز لب فرو بست

حتا دل دماوند،

آتش فشان ندارد

دیو سیاه دربند،

آسان رهید و بگریخت
رستم در این هیاهو،

گرز گران ندارد

روز وداع خورشید،

زاینده رود خشکید
زیرا دل سپاهان،

نقش جهان ندارد

بر نام پارس دریا،

نامی دگر نهادند
گویی که آرش ما،

تیر و کمان ندارد

دریای مازنی ها،

بر کام دیگران شد
نادر ز خاک برخیز،

میهن جوان ندارد

دارا ! کجای کاری،

دزدان سرزمینت
بر بیستون نویسند،

دارا جهان ندارد

آییم به دادخواهی،

فریادمان بلند است

اما چه سود،

اینجا نوشیروان ندارد

سرخ و سپید و سبز است

این بیرق کیانی

اما صد آه و افسوس،

شیر ژیان ندارد

کوآن حکیم توسی،

شهنامه ای سراید

شاید که شاعر ما

دیگر بیان ندارد

هرگز نخواب کوروش،

ای مهرآریایی

بی نام تو،وطن نیز
نام و نشان
ندارد



دیشب تا صبح مچاله شده از سرما خوابیدم… عجب بارونی تا صبح اومدا.



بغل دستم دراز ميکشه و با هم تلويزيون نگاه مي کنيم.
آروم و بي هيچ کلامي،دست چپم رو ميگيره تو دستش و ماساژ ميده… انگشتها و مچ دستم.
بعد چند دقيقه از جاش بلند ميشه و وقتي برميگرده مي بينم تيوپ گردي که مخصوص ورزش دادن دسته، تو دستشه، ميذارتش تو مُشتم . دستم قدرت نداره که فشارش بدم.خودش با فشار دستش مُشتم رو جمع و باز ميکنه…

ميگم: عمه، دستم جون نداره.خودم نمي تونم فشارش بدم،فايده نداره.
ميگه اشکال نداره،نوبتهاي اول من کمکت مي کنم که فشارش بدي.کم کم دستت جون ميگيره و خودت انجامش ميدي….

با خودم ميگم،عمه به قربونت که اينقدر با محبت و با توجه اي.