از خود

ميدونم تو مرحله گذر گير کردم .
بهم ريختن روحم کمک مي کنه به بدتر شدن جسمم.
شايد دچار افسردگي لحظه ايي شدم که حوصله چيزي رو ندارم.
وقتي ديشب خيلي عصباني بهش توپيدم که ” اول دهنت رو خالي کن ، بعد با من حرف بزن.” و تالاپ گوشي رو قطع کردم… فهميدم آستانه تحملم حتي از صفر هم پايينتر رفته.
ديشب ساعت 12 بغض جمع شده تو گلوم شکست و طوري گريه مي کردم که مجبور بودم تلاش کنم يذره هوا وارد ريه هام بشه… حرف زدن با يک دوست قديمي و بسيار آشنا و عاشق! سبب شد کمي تخليه بشم . بدور از هر ذي النفع بودن يا قضاوتي به ناله هام گوش سپرد.
دلم مي خواست پيشم بود تا سرشونه هاش رو خيس کنم از اشکهام درست همونجوري که بالشم خيس شده بود.
بايد به خودم کمک کنم.هر زمان که حوصله نداشته باشم ، از نوشته هاي ديگران کمک مي گيرم براي آپ کردن وبلاگ.
بابک جهانبخش- رسمش نبود

لینک دانلود



برای تغییر ذائقه

یک ایمیل
ظاهرا با تذکر دوستان کاشف بعمل اومده که نوشته از نوشته های آنی عزیز هستش. من با ایمیل گرفتم و منبعی ذکر نشده بود که بخوام عودت بدم.
راستش ما دیدیم مجلس خیلی وقت است دارد با دو واژه «ازدواج مجدد» و «ازدواج موقت» بازی می کند و توی سر خودش می زند تا بگوید من به فکر حمایت از خانواده هستم. کسی هم نمی گوید این چه جور حمایتی است که فقط دو جور ازدواج خشک و خالی را در برمی گیرد، تازه همان دو تا را هم مدت هاست زورش نمی رسد تصویب کند
انواع ازدواج های پیشنهادی:
* ازدواج مسلم: ازدواج اول که حق مسلم هر مردی است.
* ازدواح مفرح: مردی که از یکنواختی زندگی با همسر اولش خسته شده است، برای تفریح زن دیگری بگیرد.
* ازدواج موجه: چرا مردی که زن اولش بچه دار نمی شود یا بیماری دارد، به بهانه های واهی مثل مردانگی و انسانیت و تن دادن به قسمت و صبر در امتحان الهی، به پای او بماند؟ موجه است که در این هنگام هرچه زودتر برای ازدواج بعدی اش اقدام کند.
* ازدواج متمم: مرد ببیند چه صفات زنانه ای را دوست داشته که زن اولش ندارد. بعد زنی بگیرد که آن صفت ها را داشته باشد.
* ازدواج مثلث: مرد تقوی پیشه کرده و به سه زن قناعت نماید.
* ازدواج مربع: مرد تمام چهار زنی را که شرع به او اجازه می دهد بگیرد.
* ازدواج ملون: مرد چهار زن بگیرد: سفید پوست، سرخ پوست، سیاه پوست و زرد پوست.
* ازدواج منظم: مرد هر شش ماه یک بار زن بگیرد.
* ازدواج میسر: مرد هر زنی را که برایش میسر است بگیرد.
* ازدواج مشبک: مرد یک شبکه هرمی ازدواج راه بیندازد. به این معنی که هر زنی گرفت، آن زن، چهار زن دیگر را هم به او معرفی کند و او همه آنها را بگیرد



دو يا سه روزي ه که حال چندان خوبي ندارم. فکر مي کنم شايد مي خواد با تغير آب و هوا و تغيير فصل، حمله بيماري من هم شروع شه.
تقريبا سمت چپ بدنم کارايي لازم رو نداره و مدام خسته ام.
هربار ميرم دستشويي منتظرم زمين بخورم و ناخودآگاه صحنه سقوط رو همانند سازي مي کنم.
آستانه تحملم به شدت اومده پايين . ديروز دوستم اومده بود ديدنم ولي از تخت خواب خارج نشدم و همينطور درازکش مهمون داري کردم و حس بلند شدم درم ايجاد نشد.
عصباني ام و بي حوصله. حتي حوصله نت بازي و وبلاگ رو هم ندارم.
فعلا نمي دونم با چي مي تونم مودم رو عوض کنم.
پ.ن: شايد به متن اضافه شد.



وقتي بين سنت و مدرنيته دست و پا بزني و تکليفت با خودت معلوم نباشه، تبديل ميشي به شتر مرغي که وقي بهت ميگن بار ببر ميگي من که مرغم و وقتي بهت ميگن پس تخم بذار ميگي اِ من که شترم.
نتيجه اش هم تو زندگي واقعي اين ميشه که به عنوان يک خانم تحصيلکرده و امروزي و خير سرت خبرنگار موقع عصبانيت دهنت رو باز ميکني و مکنونات ته ته دلت رو بزبون بياري و بگي :
” شرع به من اجازه داده حتي براي هربار هم. خوابگي با همسرم، ازش تقاضاي پول کنم.”
ازماست که بر ماست. حق مون تصويب هر چند تا لايحه به بهانه حمايت!!! از خانواده.
پ.ن: نکته ایی قابل تامل از زبان یک زن در مورد حس قربانی بودن.(حائز اهمیت برای آقایون )



یک کامنت قشنگ و از نظر من حقیقت کامل، حیفم اومد بقیه نخونن:
قدرت و صلابت یه مرد در پهن بودن شونه هاش نیست
بلکه در این هست که چقدر میتونی به اون تکیه کنی و اون میتونه تو رو حمایت کنه.
قدرت و صلابت یه مرد این نیست که چقدر بتونه صداش رو بلند کنه
بلکه در اینه که چه جملات ملایمی رو میتونه تو گوشات زمزمه کنه.
قدرت و صلابت یه مرد به این نیست که چند تا رفیق داره
بلکه در این هست که چقدر با فرزندان خودش رفیق هست.
قدرت و صلابت یه مرد به این نیست که چه قدر در محیط کار قابل احترام هست
بلکه در این هست که چقدر در منزل مورد احترام هست.
قدرت و صلابت یه مرد به این نیست که چقدر دست بزن داره
بلکه به این هست که چه دست نوازشگری میتونه داشته باشه.
قدرت و صلابت یه مرد به این نیست که چند تا زن عاشقشن
بلکه به این هست تنها عشق واقعی یه زن باشه.
قدرت و صلابت یه مرد به این نیست که چه وزنه سنگینی رو میتونه بلند کنه
بلکه بستگی به مسائل و مشکلاتی داره که از پس حل اونا بر بیاد.
زیبایی یه زن به لباسهایی که پوشیده… ژستی که گرفته
و یا مدل مویی که واسه خودش ساخته نیست.
زیبایی یه زن باید از چشماش دیده بشه
به خاطر این که چشماش دروازه ی قلبش هستند، جایی که منزلگه عشق میتونه باشه.
زیبایی یه زن به خط و خال صورتش نیست
بلکه زیبایی واقعی یه زن انعکاس در روحش داره.
محبت و توجهی که عاشقانه ابراز میکنه
هیجانی که در زمان دیدار از خودش بروز میده
زیبایی یک زن هست
چیزی که با گذشت سالیان متمادی افزایش پیدا میکنه.
__________________________
چقدر قشنگ گفتی



چرا یک زن در اتمام یک رابطه یا حتی فراتر از اون در کوران رابطه!! احساس قربانی شدن داره؟
حس شما آقایون چیه؟معمولا باهاش چه جوری کنار میایید؟



یک موقع هایی هم غذای حاضری بد نیست.
کسی سابقه استفاده از این دستگاه رو داره؟ یا جایی دیده یا شنیده در موردش.
یک ایمیل
مرد از مُردن است . زیرا زایندگی ندارد .مرگ نیز با مرد هم ریشه است.
زَن از زادن است و زِندگی نیز از زن است .
دُختر از ریشه « دوغ » است که در میان مردمان آریایی به معنی« شیر « بوده و ریشه واژه ی دختر « دوغ دَر » بوده به معنی « شیر دوش » زیرا در جامعه کهن ایران باستان کار اصلی او شیر دوشیدن بود . به daughter در انگلیسی توجه کنید . واژه daughter نیز همین دختر است . gh در انگلیس کهن تلفظی مانند تلفظ آلمانی آن داشته و « خ » گفته می شده.در اوستا این واژه به صورت دوغْــذَر doogh thar و در پهلوی دوخت .
دوغ در در اثر فرسایش کلمه به دختر تبدیل شد . آمده است.
اما پسر ، « پوسْتْ دَر » بوده . کار کندن پوست جانوران بر عهده پسران بود و آنان چنین نامیده شدند.
پوست در، به پسر تبدیل شده است .در پارسی باستان puthra پوثرَ و در پهلوی پوسَـر و پوهر و در هند باستان پسورَ است
در بسیاری از گویشهای کردی از جمله کردی فهلوی ( فَیلی ) هنوز پسوند « دَر » به کار می رود . مانند « نان دَر » که به معنی « کسی است که وظیفه ی غذا دادن به خانواده و اطرافیانش را بر عهده دارد .»
حرف « پـِ » در « پدر » از پاییدن است . پدر یعنی پاینده کسی که می پاید . کسی که مراقب خانواده اش است و آنان را می پاید .پدر در اصل پایدر یا پادر بوده است . جالب است که تلفظ « فاذر » در انگلیسی بیشتر به « پادَر » شبیه است تا تلفظ «پدر» !
خواهر ( خواهَر )از ریشه «خواه » است یعنی آنکه خواهان خانواده و آسایش آن است . خواه + ــَر یا ــار در اوستا خواهر به صورت خْـوَنــگْـهَر آمده است .
بَرادر نیز در اصل بَرا + در است . یعنی کسی که برای ما کار انجام می دهد. یعنی کار انجام دهنده برای ما و برای آسایش ما .
« مادر » یعنی « پدید آورنده ی ما » .