یکی از مشکلات مهاجرت

من مدتهاست وبلاگ شما رو می خونم . گفتم اینجا همه با شما درد دل می کنن . مشکلاتشون رو می گن . منم یه بار با یکی درد دل کنم . اگه خواستید درد منو هم بزارید . دردی که مال خیلی از ایرانی های مهاجره. شاید اونایی که تو ایرانن بگن من چی کار کنم؟ ولی شاید راه سومی باشه که ویولت عزیز بتونه به من بگه؟
داستان من یه نموره با بقیه مهاجرتا فرق داره. شوهر من توی ایران کار حساسی داشت. یه کار خیلی محرمانه که همه جامون کنترل بود. اتفاقاتی افتاد که ناچار شدیم ظرف یه ماه به خراب شده ای رو پیدا کنیم و از ایران در بریم. کشورهای همسایه نمی شد چون که پیداش می کردن. به ناچار اومدیم یه جایی که با ایران 40 ساعت هوایی فاصله داره . ایران توش سفارت نداره . در حقیقت اینجا یه جزیرست روی خط استوا که هیچ ایرانی زندگی نمی کنه. الان یک ساله که اینجاییم. مردم سیاه پوستن/ یه ساله که هوا 40 درجست. هیچی نداریم نه کار نه درس. زبونشون رو در حد روزمره بلدیم و من دیگه واقعا بریدم. می خوام برگردم ایران . اما شوهرم رو خیلی دوست دارم و نمی تونم تنهاش بزارم. از طرفی هم این که داره ازم می گذره عمرمه. کشوری که ما توشیم کلش اندازه کرجه. جای نا امنیه. کسی با من دوست نمی شه .من چی کار کنم . ولش کنم و برگردم. بدیش اینه که جای دیگه ای نمی تونیم بریم. کشورهای این اطراف همشون مثل اینجا فقیر و بدبختن. ویولت تو بودی چی کار می کردی؟
__________________
میس شانزه لیزه در مورد پارازیتی که این روزا بی هیچ حساب و کتابی ول دادن تو فضا که نویز بیفته رو اخبار30یا30 و تو هیچی نفهمی دور و برت چی داره میگذره ولی اگه بخاطر این راهکار!!! فهیمانه سرطان گرفتی یا عقیم شدی به جهنم، این دیگه مشکل خودته که اینقدر نازک نارنجی بودی. نوشته…بخونید ببینید چقدر طفلکی هستیم.



من ِ اینروزها

همش به خودم دلداري ميدم شرايط بد و حال تهوع و سرگيجه هات، مال اين پارازيتهايي که ول دادن تو فضا. بري اونور هواي تازه و تميز بهت بخوره حالت خيلي بهتر ميشه. ديگه حوصله ات هم مياد سرجاش و ميري اين طرف اون طرف. به اين فکر کن فاميلي که بيشتر از بيست ساله نديدي مي بيني با تمام تغييرات نا خواسته دوست داشتني شون.
هفته پيش مصاحبه سفارت رو انجام دادم و به زعم خودم همه چيز مثبت و عالي بود. با وجوديکه طبق برگه ايي که دادن دستمون و توش شماره رو نوشته بود، چهل نفر در حال انتظار! قبل ما بودند ولي بخاطر شرايط خاص من بلافاصله کارم راه افتاد و کل زماني که برد از لحظه ورود يک ساعت شد.
حدود 25 يا بيشتر پله رو بايد بالا پايين ميکردم ولي باوجوديکه تقاضاي کمک هم نکرديم و من آماده بودم بلند شم خودم پله ها رو برم ولي چندتا آقاي مهربون!! داوطلب جابجا کردن چرخ شدن وبسيار مشعوف شدم از اين همه محبتشون.
خانمي که باهام حرف زد ماشالله اينقدر خوشگل بود که با هربار نگاه کردن بهش روحم تازه ميشد! و اينقدر فارسي رو سليس حرف ميزد که انگار نه انگار که يه فرد آلمانيه.
راه ميرم و از هرچيزي که لازمه با خودم ببرم و يادم مي افته، ليست تهيه مي کنم چون بعد گرفتن جواب وقت چمدون بستن ندارم و از حالا بايد آماده اش کنم و اگه گفتن نه نميشه هم بايد چمدونهام رو باز کنم.
هفته ديگه جواب ويزا رو مي گيرم و اگه مثبت باشه اوايل هفته اينده اش مي پرم!.
بعدا ميگم برنامه سفرم چيه و کجاها هستم.



بعضی وقتا فکر می کنم که شاید بعضی ها هم من رو گیر آوردن و به ظاهر مشکلاتشون! رو بیان می کنن برای شنیدن نظر بقیه ولی در اصل برای سرکار گذاشتن در درجه اول من و در ادامه دیگران.
اصول اعتقادیم بر این مبناست که اصل رو به درستی، گفته و عمل فرد میذارم مگر اینکه خلافش ثابت شه … پس اصل هم بر درستی و حقیقی بودن مشکلات افراده و کوشش من هم برای کمکی هرچند کوچک به اونها.درست عین یک دوست خوب.
انتظار ارائه راه کار علمی به شخص مورد نظر نیست که اکثر ما آدمهایی عادی هستیم. ولی میشه گفت یه درددله با کسانیه که هم دلت هستند در عین ناشناس بودن برای راحت تر حرف زدن… من عیبی در اینکار نمی بینم که نخوام انجامش بدم. صحبتهای ما فقط شروعیه برای شخص مشکلدار که اگه صلاح دید و بعد از تمرین برای حرف زدن بره پیش روانشناس و یا مشاور ِ بلد ِ کار.
اینجا حکم کلی صادر نمیشه و فقط نظراتمون رو می گیم و در آخر شخص ِ که باید تصمیم بگیره یا به عبارتی این شنونده ست که باید عاقل باشه .
اگه تجربه گروه درمانی داشته باشید یا چیزی در موردش شنیده باشید یک چیزیه در همین مایه ها ولی اونجا هم نظر آخر رو روانپزشک میگه ولی دیگران اجازه دارند که براساس تجربیات یا حس خودشون اظهار نظر کنن و چه بسا بر اساس همین اظهار نظرها خودشون روان درمانی بشن و مشکل روحیشون کشیده شه بیرون.
یه فایده دیگه اینکار آگاه شدن و آشنا شدن دیگران با مشکل آدمهای دیگه است که اگه هم مشکل باشه می فهمه این تنها معضل خودش نیست و دیگری هم درگیره و به نظر من همین دونستن اینکه تنها نیستی بهت آرامش میده و قویت میکنه در مقابل ناملایمات و یا اینکه تا حالا همچین تجربه ایی رو نه دیده و نه شنیده که باز هم فهمیدنش بهتر از ندونستنشه.



پست قبلی رو با 8 تا کامنت بعد از گذشت یک ساعت از روی ایر موندن، حذف کردم. گذاشتم برای شنبه که مخاطب بیشتری داشته باشه.



وقتی سریال شروع شد با سابقهء که از قسمتهای گذشته داشتم فهمید باید منتظر یه سئوال آنچنانی باشم و خودم رو آماده پاسخگویی کنم!و
دوردونه (دختر برادرم که ده سالشه): ها! این تجا.وز که گفت، یعنی چه؟( با لهجه برره ایی)
من: تجا..وز!!!(مکث) خب هرکاری که خلاف میل تو انجام شه. یا تو نخوای و یکی دیگه به زور اون کار رو انجام بده یعنی تجاو.ز…..:smug
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
تایم، «معترضان ایرانی» را که پس از انتخابات بحث‌برانگیز ۲۲ خرداد در خیزشی گسترده به خیابان‌ها آمدند، صدای اعتراض خود را به گوش جهانیان رساندند و چشم دنیا را خیره تصاویر مخالفت‌ شجاعانه خود کردند، در فهرست کاندیداهای «چهره سال» 2009قرار داده است. در فهرست ده کاندیدای هشتاد و سومین «چهره سال» نام‌هایی هم‌چون آنگلا مرکل، صدراعظم آلمان، باراک اوباما، رئیس‌جمهور آمریکا، بن برنانکه، رئیس بانک مرکزی آمریکا، المپیا اسنو، سناتور جمهوری‌خواه، استیو جابز از بنیان‌گذاران کمپانی اپل، استنلی مک کریستال، از فرماندهان ارشد نظامی آمریکا، تیم گایتنر، وزیر خزانه‌داری آمریکا، اوساین بولت، دونده مشهور جامائیکایی و نیز دزدان دریایی سومالیایی به چشم می‌خورند…برای رای دادن



يک نوشته از استنباط خودم روي نوشته قبلي ميگذارم چون ظاهرا خيلي گنگ و نامفهومه.
اين مسئله پرايوسي تو روابط به نظر من يک پديده نو ه که چون درست هم تعريف نشده مي تونه استفاده ابزاري ازش بشه و يا به نوعي ماسماسک يک رابطه و هر نادرستي رو ربط بديم به دخالت در پرايوسي همديگه.
قبول دارم که هر انساني يه خصوصي هايي براي خودش داره که حتي همسرش هم حق دخالت درش رو نداره. مثلا تو دلت مي خواد ماهيانه يک کمک مالي کوچيک به خانواده ات بکني که در عين حال انجام اينکارهيچ تفاوت و فشاري به خانواده اصليت هم وارد نمي کنه. دليل نداره اگه فکر مي کني گفتن اين حرف حساسيت همسرت رو بر مي انگيزه يا ارزش خانواده و حرمت اونها رو زير سئوال ميبره، به همسرت چيزي در اين مورد بگي.
يک کم اگه دايره رو تنگتر کنيم و به روز تر! مثلا همين ايميلها. به نظر من دليلي وجود نداره که بخواي خودت رو عسل کني! و واسه اينکه نشون بدي چقدر باحالي پسورد تمام جيک و پيک زندگيت رو در اختيار همسرت قرار بدي. خودت بهتر از هرکسي مي دوني که يک ايميل که از نظر خودت ممکنه هيچي نباشه و تو حد و حدود روابطتت رو بهتر از هرکسي مي دوني، ممکنه چه برداشت و حساسيتي در طرف مقابلت ايجاد کنه. اگه هم بخوايم بگيم اصن چرا بايد يه همچين نوشته و ايميلي داشته باشي؟ به نظر من بي انصافيه. چرا وقتي يک نفر که ازدواج ميکنه خودش رو از تمام فان ها و تفريحات و خوشمزگي هاي! بي خطر که هيچ لطمه ايي هم به رابطه اصلي نميزنه محروم کنه؟ و با در اختيار گذاشتن پسورد اين دنياي خصوصي، اونجا رو هم از خودش گرفته و عملا تعطيل و سر و پا در خدمت خانه و خانواده بدون وجود هيچ روزني از تنوع و سوپاپ اطمينان تا لحظه ايي که بترکي از اين همه عادت و روزمرگي و بزني همه چيز رو خراب کني.
حالا اگه توازني بين اين دوطرف از لحاظ اين طرز تفکر و داشتن آزاديها نباشه ميشه زندگي پايين و فرياد اينکه اون به کار و موسيقي و… خودش ميرسه و اين وسط اوني که داره مي پوسه و داغون ميشه، منم!!!!
خوب خانم جان تو هم پرايوسي خودت رو داشته باش چون وقتي دوستي 5 سال طول کشيده و بعد هم به ازدواج ختم شده حتما قابليتهاي خوبي داشته . زندگيت رو بکن و اينقدر ريز نشو رو کارهاي اون بنده خدا و گير نده تا احساس مغبون و متضرر رابطه رو نداشته باشي.
اين نظر من ه اصراري هم ندارم تو نوعي قبولش کني.



پيام خصوصی:ویولت جون خواهشن یک راهنمایی نظری به من بده و از خواننده هات هم کمک میخوام. واقعا احساس میکنم احمق و عقب مونده هستم و خنگم و اونجور که این دوستم میگه به ترکستان میرم!! عصبی شدم و….
من مشکل دارم؟امل و بدوی هستم که از دست همسر فعلی و دوست پسر سابقم( یک نفر هستن) دارم دیوونه میشم؟ میگه پرایوسی و زندگی شخصی….!!!! این به نظر من فقط یک جور مشکل/ عقده روانی میاد. جفتمون تحصیلات عالیه و یکسان داریم. از دوران دانشگاهه همکلاس بودم. 5 ماه ازدواج و 5 سال دوست و همکاریم.
“عادت دارد که نسبت به هر تماس اشتباه و یا پیغام و مسیج اشتباه روی موبایلش جواب میدهد.
هر تماس اشتباهی مثل یک محرک عمل میکنه و اونه وادار میکنه که جواب بده و مکالمه رو طولانی کنه یا مجدد هی تماس بگیره. البته عنایت! دارید که اگر تماس گیرنده جنس مخالف باشه.
روزانه اس ام اس و تلفن و …به پارتنرش هم چیزی نمیگه تا وقتی که پارتنر خودش بفهمه ….و بار اول میگه بیخیال! بار دوم تمومش کن بیخیال ! بار سوم با یک زن بچه دار….
این کارکتر چرا میخواد رابطه اس ام اسی داشته باشی؟(ملاقاتشون هم رفته) طرفش مهم نیست چقدر پایین و بی ارزش باشه …. رابطه هاش برای عادته؟ دعوا و آشتی می کنه، شادی میکنه، گله از دوست و پارتنرش رو به این رابط جدید میگه….(چاه علی برای درد و دل؟)
من مادرشم و اونا هیجان زندگی؟ میگه من عشقشم و نمیخواد از دستم بده و این فقط “رابطه اش با انسانهاست” ما هر دو پروژه‌ها رو در خانه انجام میدیم. به دلیل ابتلا به نوعی از تنبلی(گشادی) هر سفری به شمال و جنوب و خارج و داخل رو میگه ایول دوست دارم ولی خبری از اجرا نیست.
اون که با دوستاش و شاگرداش کار موسیقی و … میکنه،‌به نظر من اونی هستم که داره میپوسه و تو خانه مانده.