بدون شرح

مامان تموم خونه رو ريخته بهم براي تميزکاري. مبلها رو کشيده جلو و گوشه هاي فرش رو بلند کرده براي اينکه بتونه زيرشون رو جارو بزنه … اوضاع خونه براي حرکت کردن من بدتر از يه کابوس شبانه است.
مي شينم صبحانه بخورم و مامان ميره تو اتاق براي انجام کاري و از همونجا بلند ميگه:
– يه وقت هوس نکني پاشي راه بيفتي! صبر کن من بيام جلو پات رو باز کنم.
– اصن با اين وضع مي تونم راه برم؟ که مي گين.
– چه ميدونم از تو بعيد نيست يهو حس ماجراجوييت قلمبه شه بخواي بخودت ثابت کني مي توني، راه بيفتي.
اون شماره ايي که داده بودم براي بليط کنسرت عوض شده از حالا با اين شماره تماس بگيريد. خانم ضيايي 09329070478
همدلی با مادران عزادار… لطفا کامنت بگذارید.



ريشه خالی بندی

برگرفته شده از یک ایمیل:
این روزها عبارت خالی بندی به معنی دروغ گرفتن و لاف زدن رایج شده است اما پیشینه این واژه به دهها سال پیش یعنی زمان سلطنت رضا شاه بر می گردد ! نقل می کنند که در زمان رضاشاه بدلیل کمبود اسلحه، بعضی از پاسبانهایی که گشت می دادند فقط غلاف خالی اسلحه یعنی همان جلدی که اسلحه در آن قرار می گیرد را روی کمرشان می بستند و در واقع اسلحه ای در کار نبود. دزدها و شبگردها وقتی متوجه این قضیه شدند براي اينكه همديگر را مطلع كنند به هم میگفتند که طرف “خالی بسته” و منظورشون این بود که فلان پاسبان اسلحه ندارد و غلاف خالی اسلحه را دور کمرش بسته به اين معني كه در واقع برای ترساندن ما بلوف می زند که اسلحه دارد و روی همین اصل بود که واژه خالی بندی رواج پیدا کرد. ولي اين واژه هيچ ارتباطي به دروغگويي و لاف زدن به صراحت زمان حاضر نداشت. حالا چرا در این چند دهه ي اخیر این واژه متداول شده و همچنان هم رو به تزايد است مشخص نيست ولي شايد باید آن را به حساب شيوايي بيش از حد زبان فارسي و غیر منتظره بودن اعمال ما ایرانی ها گذاشت که خیلی از کارهامون از روي يك روش منطقی و نشات گرفته از يك اعتقاد راسخ نیست بلكه احساسی، الگويي و متاسفانه قابليت جوگير! شدن هم هست. البته شاید هم در دوران گذشته نیازی به کاربرد این کلمه به تعبير فعلي نبوده چون هیچوقت جامعه ما این همه خالی بند نداشته است



مادر به عادت هرشب شروع ميکنه به قصه گويي براي پسرک هفت سالشه:
– تو زمونهاي قديم، يه موش شهري بود يه موش روستايي … ميدوني شهري يعني چي و کجاست؟ و روستا به کجا ميگن؟
– آره ميدونم.
– خب کجاست؟
– روستا همون جايي که به آقاي ا.ن راي دادن و شهر هم به آقاي موسوي!!!!!!!!
چه ميکنه اين سياست!!! بچه هفت ساله هم درگيره.
پ.ن: ظاهرا موج تازه ايي از اعترافات اونم از نوع وبلاگ نويسيش آغاز شده … خوبه منم قبل اينکه کار بدن دستم خودم محترمانه اعتراف کنم.
پ.ن: خبر برگزاري کنسرت در تاريخ پنج شنبه 22 مرداد قطعيه . بچه هايي که مي خوان تو قرار فرهنگي شرکت کنند با شماره 09358600908 تماس بگيرن و براي سانس اول کنسرت بليط بگيرن. در ضمن بگيد خواننده وبلاگ ويولت هستيد که 5% تخفيف بهتون داده بشه… بعدش به منم يه خبر بديد که بليط گرفتيد بد نيست منم لااقل آمادگي ذهني دارم که کيا ميان.



وقتي که به گمان خودت تحقيرم مي کني و هجوم مي بري، بازم به گمان خودت نقطه ضعفم، مطمئن مي شم کاري که دارم انجام ميدم 100 درصد درسته و چقدر به خاطر اين مسئله تو چشمم و چقدر حسادت و بخل به طرفه که مذبوحانه مي خوان بشکننم و تحقيرم کنن شايد که عقب بشينم.
بيشتر از قبل به خودم غرّه مي شم و مباهات مي کنم چون چيزي رو دارم که تو نداري و سبب حسادتته… و عامل اين ِکه ساده ترين معادلات انساني رو بي خيال شي و به کثيف ترين حالت ممکن ديگري رو به سخره بگيري.
پ.ن: اگه کنسرت بود، قرار فرهنگي ما 22 مرداد. اينجوري که تو روزنامه نوشته بود آهنگهاي جديد که مال سي دي اي که هنوز روانه بازار نشده اجرا ميشه.
پ.ن: خیلی وقت بود محل ما دیگه ساعت 10شب ساکت بود اما دیشب…. :smug
پ.ن: دوستی می گفت با این وضعی که اینا دستگیر!!! می کنن باید بگیم سوای هر چیزی واسمون قرص ضد حاملگی بیارن!!!.
حالا که اين پست يه نوشته براي مخاطب خاصه بذار اينم بگم که مخاطب خاص و فضول بيشتر بفهمه با چه آدم کار درستي طرفه!
وقتي 8 يا 9 سالم بود برادر بزرگم يه دوست هم محله ايي داشت که خونه مون هم رفت و آمد مي کرد و منم باهاش هم صحبت بودم. بعدش تو همون زمان از اون محل رفتن و من ديگه ازشون خبر نداشتم تا شد15 يا 16 سالگي من که به عادت اون موقع ها مزاحم تلفني داشتيم. من يه چندباري با اون پسر جوون مزاحم تلفني مون صحبت کردم و يه بار تو يکي از همون صحبتها بهش گفتم ببينم تو فلاني نيستي؟(همون دوست چند سال پيش برادرم) که برق از سه فازش پريد و اعتراف کرد عجب باهوشي! خلاصه از همون موقع عادت دارم به احترام هوش و نکته سنجيم مردم کلاه از سرشون بردارن!!!.
تا همين اواخر که يه بنده خدا از *** حسابي قاطي کرده بود شروع کرد به ايميل زدن با يه اسم مستعار براي من و به زعم خودش تحقير کردن و ربط دادنم به يه نفر ديگه که خودش عاشقشه و تو ذهنش من رقيب خطرناکش!!! فقط به صرف اينکه من و اون آقا همو مي شناسيم و اون آقا تو رفتارش براي من احترام قائله .بعد از گرفتن يک يا دو تا ايميل از اين دست و کنار هم گذاشتن شواهد … فهميدم کيه و رسواش کردم!!!…………….. پس مطمئن باش به اين راحتي ها نمي توني اذيتم کني.



پيام خوش آمد گويي در پروازهاي ايران
با درود به روان پاك بنيانگذار انقلاب اسلامي و مقام معظم رهبري و رئيس جمهور شب تاب، ورود شما را به هواپيمای توپولوف جمهوري اسلامي ايران خوشامد ميگويم و برايتان سفر خوشي را آرزو ميكنم. اگر در هواي داخل كابين اختلالي پيش آمد، سربند مخصوصي از بالاي سرتان به پايين مي افتد كه رويش نوشته: فداي رهبر. فورا آنرا برداشته و بسيجي وار آنرا دور سر خود ببنديد و يا حسين گويان از دربهاي اضطراري يعني دو درب در جلو ، دو درب درعقب و يك درب در وسط هواپيما به بيرون پرت شويد. توجه داشته باشيد كه در همه حال حجاب اسلامي را رعايت كنيد حتي در موقع پرت شدن از هواپيما. براي مواقع اضطراري يك بسته كفن در زير صندلي شما قرارداده شده كه آنرا بيرون آورده و بعد از گفتن شهادتين و دعا براي سلامتي رهبر بپوشيد. از كليه مسافرين محترم و عاشقان شهادت خواهشمندم در طول پرواز تا لحظه مرگ از وسايل الكترونيكي مانند تلفن همراه و لب تاپ و چرتكه و ماشين حساب اكيدا خودداري كنيد. برايتان سفر آخرت دلپذيري را در هواپیمای رروسی آرزو ميكنم. ناراحت نباشيد اين شتري است كه درب خانه همه ميخوابد. يكي زودتر يكي ديرتر. خوشا به سعادت شما كه سوار هواپيماي روسی ما شديد تا شهيد شويد. اگر دستمال كاغذي براي پاك كردن اشكهايتان لازم داشتيد ما نداريم بايد همراه خودتان مي آورديد. در طول پرواز، همكارانم از شما پذيرايي خواهند كرد ولي قبل از آن مراسم سينه زني و نوحه خواني داريم. تسبيح براي ذكر استغفار در رنگهاي مختلف موجود است كه تقديم خواهد شد. سفر خوشی را در آسمان داشته باشید دیدار ما به قیامت. خلبان و کارکنان پرواز
پ.ن: دیروز توی روزنامه اعتماد ملی خوندم که کنسرت آقای رضا یزدانی 22 مرداد در اریکه ایرانیان برگزار میشه.



ديروز همونطور که حاضر ميشدم چشمم افتاد به تلويزيون و خلاصه اعترافات ابطحي. يه نگاه به ظاهر اين آدم کسي که در وضعيت عادي شکمش از گردنش شروع ميشد! و مقايسه با حالش که يک مرد نزار و لاغر، مي شد فهميد که چه دوراني رو گذرونده و بهش چي گذشته که مجبور به زدن اون حرفها شده.
هرچي که شده کار ندارم که اصن اين دادگاه وجاهت قانوني داشته؟ چطور بوده که حتي وکيل مدافع محکومين از تاريخ تشکيل دادگاه خبر نداشتن؟! چيزي که هست اينه که کيهان به خودش اجازه بده امروز تيتر بزنه :” اسناد خيانت خاتمي و موسوي فاش شد ” و ايران بنويسه:” زلزله سياسي با اافشاگري سران کودتا” . حالا به زعم خودشون توپ افتاده تو زمين اونا.
پ.ن: ديشب الله اکبر همه جا شديد بود؟ يا اونجايي که من بودم اينطور با صلابت و آهنگين بود؟
دیدن این همه تفاوت فقط احتیاج به یذره انصاف داره

ab.jpg

Continue Reading »



يکي ديگه زحمت حمل من و به طبقه چهارم کشيده، من پاهام و رونم عين کسي که بعد مدتها رفته کوه دچار اسپاسم و گرفتگي شده.
امشب مي خوام برم مهموني، اينم با اين پاهايي که ضخامت يه فرش هم براي گذر ازش شده يه ارتفاع صعب العبور و جون ميدم تا رد شم.
اگه وقت کنم شايد بيام مطلب ديگه بذارم.
پ.ن: چه منبعي شايعه گرفتن اين و اون رو ميندازه سر زبونها؟