بار ديگر

کدوم کودک دهه شصتي هست که تو اون شبهاي رعب و وحشت جنگ يکي از معدود سريالهاي قشنگي که از يکي از دو کانال رسمي کشور پخش مي شد رو به ياد نياره؟ “سلطان و شبان”…. و صداي کاتب دوست داشتني اون که راوي قصه شبهاي ما بود.
حالا ديگه اون راوي بين ما نيست، اين اواخر وقتي بازي در سريال “يک مشت پرعقاب” از نصفه هاي اون نيمه تموم موند و ادامه نقش به “پرويز پور حسيني” سپرده شد، زنگ خطر بصدا در اومد.
يکي يکي نقش آفرينان زمان کودکي و نوجووني ما دارن ميرن حسين پناهي،خسرو شکيبايي و امروز احمد آقالو.
نمي دونم علت مرگ چي بوده؟ مهم هم نيست چيزي که مهمه و وجودش عين نبود يه دندون خالي پيشين تو ذوق ميزنه ، نبودن اون ه …روحت شاد مرد هنرمند .


لينک دانلود

الان معنی بخواب رفتن آقای کرو.بی رو می فهمم:thinking ….رای گیری تا آخر روز 6 آذر یعنی چهارشنبه ادامه داره.



به سوي پيروزي…

بازي يه سرگرميه ولي بردن يه وظيفه ست
اين شعار رو هميشه سرلوحه زندگيتون قرار بدين تا هميشه طعم ملس پيروزي رو بچشين…
شايد براتون سوال باشه كه چرا گفتم ملس ، ونه شيرين!!
يه فلسفه بزرگ پشت همين يه كلمه وجود داره كه الان بهتون نمي گم.
ايشالا وقتي توي مسابقه اول شدم ، توي پيام پيروزي تشريحش مي كنم.
پس اگه دلتون مي خواد بدونين فلسفه ش چيه، اين 3-2 روز رو مجاهدت كنين…مطمئن باشين كه راه دوري نميره :wink
پيش به سوي پيروزي…



این که تخم مرغ از تخم ماهی کپور معروف تره به خاطر بزرگیش نیست ؛
بلكه به دلیل سر و صداییه که مرغ موقع تخم گذاشتن راه میندازه…
پس اگه تخم نمي ذاري، لااقل سر و صدا كن!!!:teeth



من اينروزا چپ موسيقياييم(چه لغت سختي!) عجيب قرص شده و از بدو چشم گشودن از خواب خوش و خوردن و نخوردن يه ناشتايي اين هدفون ميره رو گوشام و لبريز ميشم از هرچي موسيقي ِ که مي پسندم و لذت مي برم ازش.
چشمام رو ريز مي کنم و چونم رو ميدم جلو و درحاليکه انگشتام رو بصورت “باره” گرفتن رو دسته گيتار حالت دادم با ضرب آهنگ موسيقي با پام رِنگ ميگيرم و سرم رو تکون ميدم… آي حال ميده.
در چنين لحظاتي گورباباي اينکه نمي تونم راه برم يا پنجه دستم درست جمع نميشه و کاراييش به نصف رسيده يا تازگي ديگه زبونم هم درگير شده و مجبورم يک کلمه رو چندبار تکرار کنم تا مخاطبم متوجه حرفم بشه… ولي وقتي چنين موسيقي رو گوش ميدم احساس مي کنم تو يه روز آفتابي و قشنگ رو نيمکت کنار دهکده نشستم ودر حالیکه نسیم پوست صورتم رو نوازش میکنه و آفتاب موهای سرم رو گرم به صداي ناقوس کليسا گوش ميدم که مردم رو براي مراسم خوش ازدواج به خودش دعوت مي کنه. مهمه که پا داشته باشم براي رفتن؟ نه ولله مطمئنم که از اين افراد خوشحال ِ خوش لباس بالاخره يکي پيدا ميشه منم ببره …پس همين لحظات رو عشق است.
آهنگ در ادامه مطلبه.Pink بازاش بشتابند.:wink

Continue Reading »



ديشب شب خوبي بود.خيلي خوب.
شايد اولين تجربه ام بود که فردي رو مي ديدم از عالم گذشته متعلق به خاطرات خوب از گذشته هاي خوب و من، مني بودم با تغييرات وحشتناک و نه تنها گذشت عمر که براي هر آدمي طبيعي ه و حالا روبرو مي شدم با همه تغييرات و گذشته و حال رو در رو هم قرار مي گرفتند،اجتناب ناپذير.
وقتي دو طبقه پيش روم رو در بغل اميد بالا رفتم. تنها گفتم “لطفا بذارم زمين، مي خوام رو پاهاي خودم وايستم و سلام کنم.”

راستی غیر از من بازم مهمون داشتند…عکسها در ادامه مطلب.:thinking

Continue Reading »



از صبح درگيرم. دارم آماده ميشم براي بعدازظهر ..براي يه قرار ملاقات… با دوست قديمي ولي تازه کشف شده از طريق کمپين رقيب.
در عين راحتي قرار سختيه.آدمي رو ملاقات مي کني که کاملا چهره و فيزيک حداقل 10 سال قبل رو تو رو بخاطر داره و چه اتفاقات و تغييرات بزرگي که تو اين ده سال براي من نيفتاده.
وقتي بهم گفت خانومم قبلا تو رو ديده! متعجب شدم گفتم کي؟ کجا؟ و يادم آورد کجا. 11 سال قبل، موهام تا روي شونه بود و بلوند ِ بلوند به سبک مرلين مونرو درستش کرده بودم و منگول منگولهاي رو به بالا آرايش شده با يک رژلب جيغ قرمز و پيراهن مشکي که از پشت سخاوتمندانه تا کمر رو در بر نگرفته بود.
آرشيو رو خونده و ويلي جديد رو کاملا مي شناسه و ميدونه با کي داره ملاقات ميکنه… ملاقات هيجان انگيزيه …از پسش بر ميام. مگه چيه؟ اينم يه ملاقات مثل همه قرارهاي ديگه ست هرچند پيشينه پر و پيمون قبلي داشته باشه.
بايد سعي کنم همچنان آراسته و خواستني به نظر بيام مثل ِ ….



از ديشب به شدت درگير اين آهنگم( آهنگ پست قبلي) تک تک کلمات شعرش برام معني و مفهوم داره. يه جورايي باهاش دارم زندگي مي کنم.مثل عشقي که جوونه زد و پا گرفت و حتي به بار نشست… احساس مي کنم راحت ميشه با اين آهنگ عاشق شد و حتي فراتر هم رفت.
کلمه به کلمه ايي که براي شعر بکار رفته شده مي تونه اوج خواستنت رو به نمايش بگذاره … شعر برام خيلي حرفها داره.
ديدي وقتي يکي رو دوست داري و به شدت مي خواييش ولي در لحظه ديدار ذهن و زبونت هنگ مي کنه و نمي توني حق مطلب رو ادا کني؟ و وقتي زمان ديدار به پايان ميرسه تو مي موني و يه قلب شکسته بابت هزار حرف نگفته….
دلم مي خواد با دقت آهنگ رو گوش بدي و شعرش رو مزه مزه کني و بهم بگي کدوم قسمت ترانه توجه ات رو جلب کرده و چرا؟
منم با يه بيت خاصش خيلي حال مي کنم و مفهوم قشنگي برام داره و تعبير قشنگتر.
براي گريز از سانسور مي تونيد مستعارتر از هميشه کامنت بگذاريد…. اين پيشنهاد به اين معني که حرفهاي بي سانسور مي خوام جسارت تو به من جسارت میده …تبلور يه حس ناب می خوام.
آهنگ رو تکرار می کنم

رضا یزدانی-نانوشته


اين آهنگ به نظر من به زيبايي هرچه تمامتر شروع يک رابطه رو بيان مي کنه.رابطه ايي پوشيده درابهام و چند و چونهاي که براش تعريف ميشه ولي با تمام نبايدها پيش ميره هرچند که عرف نباشه … دو نفري که به هم احتياج دارند به يک علت ساده …خواستن تو يک دريچه براي کشف يک معما ولي زماني که با همند هيچ حرف مشترکي يافت مي نشود هرچند که با تو بي نيازم از گل، از چراغ و آب و مرهم ولي وقتي مي بينيش هنگي و خالي از حرف … گيج و گنگ حرفام،پيش چشمای تو لالم … وقتي کلامي نمي شه ارتباط برقرار کرد ولي تمنا و خواستن دست از سرت بر نميداره مجبوري با زبون ديگه حرف بزني …با واژه تن.
آخرين تير ترکش رو رها کني و در لحظه اوج ،وقتي چشم در چشمي بدون کلمه ايي حرف اضافه ميشه سرود: سهم من از تو نگاهت، سهم تو تمام من شد.
این شعر خیلی حرف داره …حالا تو تفسیر کن.
منکه زبونم مو دراورد اینقدر گفتم لینک دانلود تو پست قبلیه…آوردمش بالا

رضا یزدانی-نانوشته