صورتی سرخ چون سیب ولی…از سیلی

با سرگيجه زياد و حالت دل پيچگي از خواب بلند شدم.
روزهايي هست که از خودم و کارهام خيلي خيلي راضيم. ميام و حسم رو مي نويسم و مکتوبش مي کنم ولي يه روزهايي هم مثل حالاست و الان اوجش.
نزديک به دو هفته ست که از گرفتار شدنم به اون ويروس لعنتي ميگذره. ظاهرا اوجش همون 24 ساعت اول بود و بعدش خوب شدم ولي خُب تو همين دو هفته بوده روزهايي که با بيرون روي و تهوع و سرگيجه شروع شده ولي بروي خودم نياوردم و گفتم …مهم نيست…
دکتر همون 2 هفته پيش بهم گفت بايد بستري شم بيمارستان.حال بدم رو گذاشتم به حساب ويروسه و دلم رو خوش کردم به روزهاي آتي که بهتر ميشم که نشدم.
ميدونم بايد درمان رو شروع کنم.ولي مي ترسم….خنده داره؟من و ترس؟ اونم بعد 11 سال؟
از وقتي تزريق سلولهاي بنيادين رو انجام دادم بي اهميت ترين و کم عارضه ترين دارويي که در ارتباط با بيماريم باشه مصرف کنم ،بدنم به شدت عکس العمل نشون ميده و پس ميزنتش.
داروهايي که قبلا به راحتي مصرف مي کردم، استفاده الانشون مساويست با بدتر شدن حال عموميم… حالا با چه جراتي بخوابم بيمارستان و دارو بگيرم؟ کي از فرداي تزريق خبر داره با اين بدن ديوونه من؟
براي اولين بار تو کارم و تصميمي که بايد بگيرم موندم. مي بينم که ديگه حتي وقتي بخوام يه مغازه رو سر بزنم و فقط لازمه عرض يه خيابون 10 يا 12 متري رو رد شم و برم تو يه مغازه بي پله ولي نمي تونم و رسما جونم بالا مياد … دلم مي گيره،بغض مي کنم و چه بسا گريه.
مي فهمم که فقط تو محيط خونه مي تونم عمودي باشم و با سلام و صلوات و کمک خدا وامداد غيبي و در و ديوار …چند قدمي راه برم در غير اينصورت و بيشتر از اين بايد از ويلچر استفاده کنم.
ميدونم که روزهاي آخر رو دارم مي گذرونم و تا حالاش هم بخاطر روي زيادم چپه نشدم …ولي تا کي اين روئه جواب ميده؟ سرم رو گرم کردم به دل خوشي هاي کوچولو کوچولو و شادي هاي گذرا…ولي واقعيت چيز ديگه است حتي اگه هيچکي ندونه! خودم که مي دونم.
بايد برم بيمارستان ولي از اين خود ِجديد و عکس العملش مي ترسم …ميدونم اينبار رو ديگه واقعا گو*زيدم.(اين کلمه آخر بکار برده شده بر می گرده به يه جوک که اگه شنيده باشيش می بينی که چقدر با مسما بکار برده شده و دليل بر بی ادبی من نيست)
پ.ن: کي بود مي گفت نتيجه تزريق چي شد؟ خدمتتون عارضم بهتر که نشدم هيچي-وضعيتم که ثابت نمونده هم هيچي بنا به نظر پزشکم حالم داره بدتر هم ميشه …هيچي ديگه همين.
Grinontknow



هرچه می خواهد

ديروز شوخي شوخي چه بحث جالب و داغي در گرفت من که دلم نمياد تمومش کنم.
برام جالبه که اکثر آقايون تو بحث شرکت نکردن و ناظر خاموش بودن جز تعداد معدودي که از خودشون و ماه تولدشون و خوصيات نسبت داده شده به اون ماه دفاع يا تکذيب کردن.
اکثريت مردهاي آذر ماهي رو خيلي زير سئوال برديد و راي اکثريت به جيگر بودن مردهاي مهر و بهمن بود –خود من يه نمونه متولد مهر مي شناسم که خود تهوعه- تو همه موارد زندگي استثنا وجود داره و وقتي يه طيف وسيعي يه رفتار واحد رو از خودشون بروز ميدن طبيعي که به اون خصوصيت شناخته بشن ولي اين اصلا دليل بر اين نيست که اين خصلت ها همه گيره.
مثلا همين مرد آذري. من گفتم چنين و چنان ولي بي اغراق تنها مردي بود تو زندگيم که مطمئن بودم اگه ميگه اينکار رو مي کنم ديگه ردخور نداره و اهل وعده سرخرمن دادن نيست ، حالا چه با حرفش خوشحال و شاد و خندان بشي وچه دلت بشکنه و دپرس و ناراحت، حداقل تکليفت معلومه…يک خصوصيت عالي و شفاف که در کمتر آدمي ديده ميشه در حاليکه بهمني جيگر من در مقابل خواسته هاي من امکان نداره جواب “نه” ازش بشنوي ولي در نهايت بعد 5 سال اين وفهميدم که من جواب “باشه” رو مي شنوم ولي در نهايت کاري رو مي کنه که خودش صلاح بدونه و يه جورايي من فقط دلم خوشه به اون جواب آرهه.
راست مي گيد روز تولد هم خيلي مهمه. کساني که روزهاي اول ماه يا آخر ماه به دنيا اومدن خصوصيات ماه قبل و بعد هم قاطيشون شده و ناخالصي دارن!. :wink
ديروز پنبه آقايون رو زديم، در مورد خانومها چي ميشه گفت؟…آقايون عزيز راه بازهه براي گرفتن انتقام هرچه می خواهد دل تنگت بگو.:smug
من بهترين دوستان خانومم متولدين ماههاي فروردين-ارديبهشت-شهريور-آبان-آذر-بهمن-اسفند هستند.

ماجرای دختری که بکار*تش را به حراج گذاشته.:thinkingبه نظرت متولد چه ماهی می تونه باشه؟Grinevil



وقتي اين نوشته مرجان رو خوندم مردم از خنده و تصميم گرفتم منم تجربياتم رو از بعضي از آقايوني که مي شناسم بنويسم و با کمک شما يه آمار گيري در مورد اين موجودات مريخي انجام بديم.(آقايون هم در مورد خانومها بگن)
اين تجربه من از مردانيه که به نوعي و در مقطعي تو زندگيم تاثير داشتن، لزوما همگي مستقيم هدف عشقي من نبودند! بعضي ها ،تجربه من از ديدن رفتار برادر يا پدر يا عمو و دايي امه پس شما هم براي شرکت در اين بحث لزوما لازم نيست دوست يا شوهري داشته باشيد، يه نگاه به مردان دور و برتون هم بهتون خط براي نوشتن ميده، لازم نيست شما ماه به ماه رو مثال بزنيد فقط نمونه هاي خودتون رو بگيد.
1- مرد متولد فروردين: تا اونجاييکه من مي دونم يک مرد رمانتيک ومهربون و سرويس ده ودر عين حال دل گُنده و زن باره به محضي که خرش از پل بگذره ديگه توجه چنداني بهت نداره و دنبال تنوع خودشه.
2- مرد متولد ارديبهشت: مهربون و با مسئوليت ولی خشک و رسمي و در مسائل عاطفي و رمانتيک يه چيزي در حد صفراگه آدم عاشق پيشه و رمانتيکي هستي دور متولدين اين ماه رو بايد يه خط قرمز بکشي.خيلي اهل نوآوري و سورپرايز کردن نيستند…من اولين تجربه ام از يک مرد،مرد متولد ارديبهشت بود.
3- مرد متولد خرداد: جز يه نمونه که دايي عزيزم باشه شناخت زيادي از اين مردان ندارم، به نظر من مرد مهربون،خوش مشرب و بسيار دست و دلبازي هستند ولي به هيچ عنوان نمي توني روي يک رابطه خوب طولاني مدت حساب باز کني .مرد خوب لحظه هان و نه بيشتر از اون.
4- مرد متولد تير: بسيار مهربان ولي در يک کلام عصبي.
5- متولد مرداد: الا ماشالله نمونه دارم در اين ماه از محارم و غير محارم و همسر سابق.در يک کلام مرد خوش سليقه و گرم مزاج ولي غير قابل اعتماد…فکر کنم اين دست مردهاي متولد اين ماه هم بيشتر براي لذت بردن و لذت دادن آفريده شدن تا تکيه گاه بودن.
6- مرد متولد شهريور:تو اين ماه بيشتر خانم مي شناسم تا آقا ولي از اونجاييکه ماه، ماهِ رفعت و نعمته! حتما آقايونش هم مثل خانومهاش گل گلي و باحالند.
7- مرد متولد مهر: هيچ نمونه ايي نمي شناسم.
8- مرد متولد آبان: ايضا.
9- مرد متولد آذر: بسيار مسئوليت پذير و يه سرويس دهنده توپ ولي از شدت منطقي فکر کردن و تصميم گيري هاي بر اساس منطق و عقل يه جورايي اگه طرف مقابلشون آدم رمانتيکي باشه دچار تهوع مزمن ميشه.
10- مرد متولد دي: خرّاج و دست به جيب ولي رهرو بر روي ابرها و خيالات.
11- مرد متولد بهمن: در يک کلام جيگر:love ولي خب اين جيگر هم کم و کاستي هاي مخصوص به خودش رو داره.:thinking
12- مرد متولد اسفند: شناخت چنداني ندارم.
خب، حالا تو بگو.:teeth



با دوستي صحبت مي کردم.جوابي به يک سئوالش دادم که سبب شد خودم کلي حال کنم با جوابم.
بهم گفت تو خيلي جسارت داري که با وجوديکه اين همه آدم از نزديک مي شناسند بي پروا حرفت رو مي زني ومي نويسي! تا حالا نترسيدي يا شک نکردي؟
بهش گفتم، اگه تا حالا شيرجه زده باشي مي فهمي من چي دارم ميگم.( البته تو حد و اندازه هاي يک شناگر متوسط و نه حرفه ايي)
وقتي رو دايو مي ايستي و حالت استارت به خودت مي گيري.خيره ميشي به آب زلال پيش روت که هم به سمت خودش مي طلبتت و هم رعب آوره … فکر مي کني به لحظه ايي که پرش رو انجام ميدي و آب با شدت هرچه تمامتر ضربه ميزنه به هيکلت، اگه بد بپري رسما شکمت مرخصه و حتي ممکنه رونهات کبود هم بشه از شدت ضربه .. فشار آب پره هاي بينيت رو به هم مي چسبونه،با سرعت ميري به سمت کف استخر… اگه ديگه برنگردي بالا چي؟ اگه عضلات پات بگيره و ياري نکنه چي؟ … ولي وقتي صداي سوت مياد و همزمان فرمان پرش… ديگه به هيچکدوم از اين احتمالات فکر نمي کني… مي پري… هرچه باداباد … بالاخره يه طوري ميشه.
بي پروا نوشتن هم براي من حکم همون شيرجه و پرش تو آب رو داره.



من عاشق سورپرايز کردنم… حتي از خودم هم نمي گذرم، خودم خودم رو سورپرايز مي کنم.
دلم مي خواست امسال يه مهموني تولد مي گرفتم، تو خونه خودم … ولي خوب فعلا که نشده.
وبلاگ داشتن چقدر عاليه … از روي همين صندلي ثابت، کلي برنامه ها رو مديريت کردم، انگار واقعا صاحب و برگذار کننده يه مهموني ام…مرتب با پارسا تماس داشتم براي هماهنگي ساعت تغيير قالب!!! ازش خواهش کردم ساعت 12 شب قالب رو عوض کنه، ميگم اون ساعت خواب نيستي؟ ميگه نه ! عوضش مي کنم با کمي خجالت مي گم :پارسا زشت نيست؟خيلي بچه بازي در نميارم ؟آخه مگه چند بار آدم 36 سالش ميشه؟:teeth …ميگه نگران نباش من عوضش مي کنم .
خنده داره نه؟ ولي به نظر من اينها خود زندگيه…بهانه هاي کوچک و بي اهميت ولي لازم براي زندگي.
ديشب کاملا هُرم گرماي انرژي مثبت رو دريافت کردم.خوشبختي يعني چي؟ خوشبخت کيه؟
غير از اينه که دوستاني داري که بدون هيچ بده بستون و انتظاري تو رابطه تون ، ميذارن وقتي عقربه هاي ساعت 12 نيمه شب رو نشون ميده بهت زنگ ميزنن و تولدت رو تبريک ميگن؟
غير از اينه که سيل اس ام اس تبريک تولد بعد ساعت 12 شب مهلت خوابيدن رو ازت ميگيره؟
غير از اينه که صبح با صداي تبريک تولدتت که يک دنيا عشق توشه از خواب بلند ميشي؟
غير از اينه که دوست عزيزت( که اگه زود ازدواج کرده بودم و بچه دار شده بودم، پسرم مي تونست هم سنش باشه) تا نصفه شب خودش رو معطل کنه فقط واسه اينکه قالب زيبايي رو که خودش طراحي کرده به خواهش تو اون وقت شب جايگزين قالب قبلي کنه؟
غير از اينه که بيشتر از 200 نفر دوستاني که شايد سعادت ديندنشون تا بحال دست نداده، برات تبريک تولد مي فرستن و به نوعي تو شاديت سهيم ميشن؟
.
.
.
بخوام تک تک محبتهاي دوستان رو بشمرم،جا کم مياد … با همه اين تفاسير مي تونم به جرات ادعا کنم که
آره! من حقيقتا آدم خوشبختيم.:hug
پ.ن: ممنون از تمام دوستان که 36 سالگيم رو با محبتهاشون به هر نوعي، خاطره انگيز وبياد موندني کردن… دوستتون دارم و ممنون.
پ.ن: اصولا من آدمي هستم که به روز تولد افراد خيلي بها ميدم و به نظرم روزيه که فقط مال خود خودته و تا اونجايي که ميشه بايد با رفتارت اون روز رو هرچه بيشتر مال خودت بکني و 18 شهريور امسال به واقع با محبت شما دوستان،روز من بود.
پ.ن:لطفا کمی بهم حق بديد…برای تشکر از محبت تک تکتون بايد به بالای 150 تا وبلاگ سر بزنم …اونم با وضعیت جسمی من که زياد نشستن سبب خشکی زياد مفاصل و عضلاتم ميشه و بدتر از اون يه اينترنت گازوييلی دايل آپ:atwitsend… حق بديد که کار سخت و تقريبا غير ممکنيه…يعنی ميشه تشکر من از تک تک تون رو از همين تريبون بپذيرید؟:embaressed:kiss



صحبتهاي رد و بدل شده بين يک خانم نزديک 40 سال و يک آقاي نزديک 35 سال … هردو آدمهاي دنيا ديده و پر تجربه ايي هستند.خانم میگه:
– نميشه کتمان کني، بالاخره بالا رفتن سن براي هر خانمي اضطرابهايي رو به همراه مياره. اينکه ناخواستني بشي .ديگه توجه قبل رو دريافت نکني و در يک کلام بري تو گنجه خاطره ها.
– من قبول ندارم، يک زن هرچه بيشتر سنش بالا ميره خواستني تر ميشه … چون تازه به ماهيت وجودش پي ميبره. ديگه هواي جووني و بعضا بچه بازي از سرش خارج ميشه و تازه ميشه اون چيزي که بايد باشه.
– تو از روح حرف ميزني و ارتقا و بالندگي اون ولي با جفاي گذر زمان بر اندام چيکار بايد کرد؟
– از نظر من همون افت بدن به تعبير تو، اندام يک زن رو خواستني تر هم مي کنه. خود من به شخصه دنبال آشنايي و نرد عشق باختن با خانم بالاي 40 سال هستم.
– … ( تعارفات معمول که تو چنين زماني رد و بدل ميشه)
– اين فقط حرف من نيستي، بزرگاني هم مثل اسکار وايد گفتن : 35 سالگي سن بسيار جذابي است، شهر پر است اززنان با اصل و نسبي که سالهاست با طيب خاطر در اين سن باقي ماند.
36 سالگيم مبارک….
امسال کبيسه است،به شمسی امروز تولدمه به ميلادی فردا …يعنی چی اونوقت؟:hypnoid

GiGi d’Agostino

این آهنگ جزو آخرين آهنگهايي که تونستم باهاش برقصم و هنوز پاهام جون داشت و هماهنگی اعضای بدنم به شدت الان مختل نبود…اون شب بود که فهمیدم تاريکی و نور کم تعادلم رو بهم ميزنه و از همرقصم خواستم حواسش بهم باشه…..آهنگ رو دوست دارم پس چه بهتر که خاطره خوشش رو همراه با يه مناسبت خوب(از نظرم خودم)قرار بدم.
لينک دانلود

اين قالب قشنگ (نمی دونم چه ساعتی عوض میشه )کار و کادو پارسا فاتحی عزيزه،از بچه های خوب پرشين بلاگ با همکاری آقای آرين گرافيست مجموعه…بازم سپاسگزارم بچه ها.:love
ساگرد تولد وبلاگستان فارسی مبارک …به سبک و سياق يک فتحی.

گيلاس عزيزم،خدا نکشتت:kiss فکر می کردم خودم مَردم رو سورپرايز می کنم …نگو یه جورایی کور خوندم:whistling…با خوندن متنت اشک به چشمم آوردی…اميدوارم لایق محبت و اعتمادت باشم:love ….بازم فقط می تونم بگم ممنون و ببخش اگه دير متوجه شدم.



يه خواب قيلوله …يه اعصاب راحت … يه روياي قشنگ و لطيف و در عين حال نفس گير…
بعدش گوش سپردن به اين آهنگ،،، چند سال ديگه بايد بگذره تا همچين خواننده ايي دوباره متولد شه؟ خدا رو شکر مي کنم تا قبل محدود شدن همه چيز،چندين شاهکار از خودش بجا گذاشت که الان من نوعي بهش گوش بدم و سرشار بشم.
چه شعر قشنگي! يعني لطيف تر از اين ميشد اين حس دوست داشتن بيان شه؟ چقدر اين صدا قشنگه …پر از صلابت و محکمي در عين تمنا و فروتني … انتهاي حس درست دوست داشتن به پاکی عشق يک کودک

من نيازم تو رو هر روز ديدن ه
از لبت دوست دارم شنيدن ه
.
.
تو بزرگي مثل اون لحظه که بارون ميزنه
.
من همونم که اگه بي تو باشه جون مي کنه
.
تو مثل وسوسه شکار يه شاپرکي
.
توهميشه مثل يک قصه پر از حادثه ايي
.
تو قشنگي مثل شکلهايي که ابرا مي سازن

.
.
.
نياز-فريدون فروغی

لينک دانلود

آهنگ نياز-فريدون فروغی با کیفيت خوب….ممنون از مارچ عزیز:love
اين شعر تفاوت عشق قديم و امروزي رو نشون ميده . نگاه به يک پيوند يا قرارداد!! وخواسته و مطالباتمون رو … زندگي هاي گذشته حرمت داشت.کدوم زني به خودش اجازه ميداد دست کنه تو جيب همسرش ؟که الان مرد يا زن به خودش اجازه ميده موبايل وميل باکس ديگری رو زيررو کنه!!!
مردونگي و جَنَم، مفهوم داشت.زندگی ها رو اصول بود حتی اگه مبنا و اصلش بر ترس و اطاعت بود نه هزار تا نامردی و درویی همين بود و بس….. ولي حالا هيچکدوم نيست در نتيجه جاش بايد مهريه هاي آنچناني داشت بايد قانون و لايحه گذروند، براي دودستي چسبيدن به پايه هاي پوسيده زندگي و براي نگه داشتن تيغه شمشير بالاي سر زندگي و ترسوندن همسر براي جُم نخوردن اضافه. براي دووم هرچه بيشتر زندگی،گيريم فقط چند ماه.