افتخار رو برام معنی کن !

درست زندگي کردن سخته و …باعث افتخار بودن سخت تر.
نرم نرمك بزرگ ميشي، پا ميگيري …هزار و يک ارزو براي خودت داري …دلت مي خواد سالها زودتر بگذرند . دَرست تموم شه، ادامه تحصيل بدي، کسي بشي براي خودت… به حدي برسي که انتخاب کني با کوله ايي از افتخاراتي که به دوش مي کشي نه اينکه انتخاب بشي …ازدواج کني … والد بشي و ………
نصف راه رو رفتي ولي يه اتفاق يه حادثه يا حتي يک بيماري …. هرچي تا حالا رشته اي پنبه ميکنه… متوقف ميشي، به همين سادگي.
هنوزم باعث افتخاري؟آره يعني بايد باشي.
فقط بايد خط رو عوض کني … هنوزم بايد بري … هنوزم بايد بچه نداشتت بهت افتخار کنه …هيچکس نمي تونه و نبايد متوقفت کنه … به حرفهاشون، به نگاههاشون اهميت نده،برو جلو…نذار تو سايه ديگري قرار بگيري،برو… خسته شدي، مي دونم … ولي برو جلو عزيزم! من باهاتم.

ستون آسمون خراش سايه ات رو نندازم رو سرم
تو شب بي ستاره ، من از تو آفتابي ترم.
.
.
.
پايه نداره آسمون .اونکه زمين نميشه با حرف پوچ اين و اون.
.
.
.
درختاي مرده هنوز خواب پرنده مي بينن.
.
.
.
درختا باز قد مي کشن حتي تو سايه تبر……………….

رضا يزدانی-برج

لينک دانلود



نگاه عميق

با دقت بيشتري تو ايينه به خودم خيره مي شم ……….. اين خط عميق بين دو ابرو کي ايجاد شد؟ چطور متوجه نشدم؟ چيزي رو که مطمئنم اينه که در اثر اخم کردن ايجاد نشده ! من و اخم؟ نه ! امکان نداره. پس چي؟
يادم ميره به سالهاي گذشته. حالا ديگه مطمئنم … منبع ايجاد اين خط عميق چيه!.
اين سالها عميق فکر کردم.
اين سالها عميق درد کشيدم …
… و اين سالها عميق نگاه کردم.



با دقت بيشتري تو ايينه به خودم خيره مي شم ……….. اين خط عميق بين دو ابرو کي ايجاد شد؟ چطور متوجه نشدم؟ چيزي رو که مطمئنم اينه که در اثر اخم کردن ايجاد نشده ! من و اخم؟ نه ! امکان نداره. پس چي؟
يادم ميره به سالهاي گذشته. حالا ديگه مطمئنم … منبع ايجاد اين خط عميق چيه!.
اين سالها عميق فکر کردم.
اين سالها عميق درد کشيدم …
… و اين سالها عميق نگاه کردم.



آقاي بوترابي، خواستم به اين وسيله ازتون تشکر کنم.
مهم نيست اصن که بشه يا نشه … براي من اين خيلي اهميت داره که من رو باور کرديد و خواستيد که از اعتبارتون خرج کنيد.
ديروز تمام تلاشم رو کردم که شخص پيش روم که کم آدمي هم نبود تو صنف خودش … باورم کنه. همانجور که شما باور کرديد.
سعي کردم ثابت کنم که لياقت اعتبار شما رو دارم و حتي … من هم واسه خودم کم آدمي نيستم … ميدونيد هميشه بر اين باور بودم و هستم ، زمانيکه خودت رو عاشقانه دوست داشته باشي و قبول داشته باشي … ناخودآگاه اين حس رو به طرف مقابلت هم انتقال ميدي که تو هم بايد من و دوست داشته باشي و بهم احترام بگذاري.
برام جالب بود که بخاطر موقعيت خاص فيزيکيم از دفترشون خارج شدن و تو پارک محل با هم صحبت کرديم و در قبال عذرخواهي من بابت اين مسئله خيلي راحت گفتن شما سبب شديد که ما مجبور باشيم به خودمون اجازه بديم تا هوايي بخوريم!
فکر کنم تا حالا تو زندگيم اينقدر يه بند حرف نزده بودم و از هر سکوت ايجاد شده در فاصله بحث ها حداکثر استفاده رو مي بردم که متکلم وحده بشم … فکر مي کنم تحت تاثير قرارشون دادم هرچند که در ابتداي صحبت گارد گرفته بودن يه چيزي تو اين مايه ها که اي بابا باز يکي که التماس دعا داره.
با يک جمله ام خيلي حال کردم، گفتم: زن بودن تو اين جامعه خيلي سخته، سخت … وقتي مطلقه باشي باز هم سختر ميشه، اينکه بخواي سالم زندگي کني … حالا علاوه بر اينها بيمار هم باشي … ديگه بايد با چنگ و دندون خودت رو ثابت کني و بگي من رو بشناسيد به عنوان يک انسان و نه يک زن مطلقه بيمار.
از جسارتم خوشم اومد تا حالا اينقدر با اطمينان و اعتماد به نفس جلوي چندنفر و بعضا غريبه صحبت نکرده بودم … تمرين خيلي خوبي برام بود … هميشه اتکام به اميد بوده و وجودش بهم اعتماد به نفس ميداده … ديدم تنهايي هم مي تونم از پسش بر بيام و موضع ام همچنان موضع قدرت باشه … با چهار نفر غريبه حرف بزنم هرچند غير همجنس با سنبه ايي پر زور از لحاظ اجتماعي … بگم من هم هستم، به من هم گوش بديد.:eyelash
پ.ن: ممنون از همه شمايي که ديروز وقت گذاشتيد و به حرفهای من گوش داديد.:love … و ممنون از بدن نحيفم که با اون شرايط، بازی در نياورد و اجازه داد 5 ساعت تحمل کنم و تحمل بشم.
پ.ن:رضا و روح الله از شما هم خيلی ممنونم …



1- از کرامات شيخ ما همين بس که ديشب زمان برق رفتن، خواستم برم دستشويي … يه شمع روشن کردم و گذاشتم رو پيشخون آيينه … حدود 5 دقيقه گذشته بود که صدای انفجار خفيف اومد … اول فکر کردم سر شيلنگ آب باز شده و خورده رو کاسه توالت و احتمالا شکستتش … دست زدم به شيلنگ، همه چيز عادی بود …يه نگاه به دور و برم انداختم …بله! آيينه توالت دو نيم شده بود … حتما بر اثر گرمای شمع زيرش … يعنی فقط واسه 5 دقيقه؟
1*-شنيدی می گن شکستن آيينه هفت سال بدبختی مياره؟:nailbiting … برگرفته شده از کتابهای تن تن و ميلو:tounge
2- تلفن من با برق کار می کنه و وقتی برق ميره طبيعی که قطع بشه … حالا فهميدم زمان برق رفتن موبايلها هم از کار می افته :atwitsend… يعنی اين زمان من رسما مردم و وجود ندارم چون هيچکاری از دستم بر نمياد و به هيچ کجا و هيچکس دسترسی ندارم.
2*-توجه کرديد که به عصر پادشاه وزوزک بر گشتيم؟
3-اينو خونديد؟:thinking
4- عصرونه، نون سنگگ تازه با پنير وگوجه و خيار خوردم،چاييم رو هم با عسل شيرين کردم … بعدش می خواستم چيپس بخورم. دلم نيومد … واسه يکبار هم شده تغذيه سالم داشتم و دلم نمی اومد با کرت و کثافتهای هميشگی اثرش رو از بين ببرم.
5- چشمم شايد بشه گفت يک کم بهتره … هرچند با اولين تلاش برای راه رفتن تمام بهتر شدن چشمم زير سئوال ميره …همه اش فکر می کنم چپ شده و مرتب از مخاطبم می خوام نگاه کنه و بگه چپی مشاهده ميکنه يا نه؟
هر دم از اين باغ بری می رسد ………
6-(اضافه شده ساعت 1:10) با دکترم تلفنی صحبت کردم. می گم نکنه داره چشمام از محور خودش خارج ميشه و چپ می شم ( مثل خيلی از بيمارها که اين اتفاق براشون می افته، يعنی دور از ذهن و نشدنی نيست) ميگه نه! ميگم برای دل خوش کن ک من می گيد؟ راستش رو بهم بگيد تحمل شنيدنش رو دارمShockh … ميگه به خدا نه اگه دوبينی داشتی شک می کردم به اين قضيه، ولی فقط تاری ديده و اين سبب انحراف از محور نمی شه….. فقط می تونم بگم اميدوارم.Razzraying
پ.ن: خواهشن کسی برام هورا نکشه که تو می تونی …تو می تونی……:eyebrow



– امروز دعوتم!
– کجا؟
– انجمن مبارزه با خشونت عليه زنان.!!!!
– :surprise از طرف کي ؟
– از دفتر نمايندگي کنوانسيون حقوق بشر سازمان ملل متحد در ايران تماس گرفتن، گفتن شما عضو افتخاري ما هستيد!!!
-:thinking به چه مناسبت؟
– چه ميدونم حتما انجمن Z.Z (زن ذليلان ) ايران اسمم رو داده!!!! آخه کدوم مرد ايرانيه که دوست دخملش رو از روي صندلي ماشين بغل کنه تا تو اتاقش ببره!!! اين يعني خيلي افتخاري! شايدم وبلاگ تو رو خوندن من و عضو افتخاري قرار دادن. :eyebrow
پ.ن: بچه هايي که زحمت کشيدن و ايميل خصوصي برام فرستادن يا کامنت خصوصي گذاشتن و منتظر جواب از طرف منند … لطفا منتظر نباشن. نمی خوام زياد پشت کامپيوتر بشينم و زل بزنم به مانيتور … واسه چشمم اينطوری بهتره.:smug