دخمله

يه مدتي اميد شماره هاي منو به اسم “دخمله” تو موبايلش ذخيره کرده بود اين چيزي هم که مي خوام تعريف کنم در همين راستا ست.
اميد تو اداره بود و يک ارباب رجوع هم مهمانش که براي کاري مجبور ميشه چند لحظه ايي اتاق رو ترک کنه در حاليکه موبايلش رو روي ميز کارش جا گذاشته بود. اتفاقا تو همون چند لحظه من باهاش تماس ميگيرم، اميد صداي زنگ تلفن رو ميشنوه و برميگرده به سمت اتاق ولي ديگه تلفن قطع شده بود. اميد رو به ارباب رجوع
– تلفن من بود زنگ مي خورد؟
– بله اقاي مهندس … يه دخمله بود باهاتون کار داشت!!!!!!!!!.
:surprise
نتيجه اخلاقي ماجرا:
1-هيچ وقت موبايلتون رو در ديد نامحرم نذاريد بخصوص از نوع فضولش.:thinking
2- وقتي ارباب رجوع فضول داريد اسم مناسب براي نامگذاري افراد انتخاب کنيد.:eyebrow
3- جان من نوشتار سينمايي رو حال کرديد؟ کاملا ميشه موقعيت رو تجسم کرد.:smug



نگاه کن

عکسي که توی پست قبلی گذاشتم از ايميل بود و تو يک کشور ديگه … ولي مشابه همين صحنه تو همينجا براي من اتفاق افتاد.
کنار خيابون تو ماشين نشسته بودم که ديدمش، بدون اغراق با ديدنش شوک شدم بعد که به خودم اومدم در دل شروع به تحسين کردنش کردم … يک دختر جوون بود و خيلي زيبا و خوش تيپ … با اعتماد به نفس کامل با کمک چوبهاي زير بغلش تند و تند راه ميرفت با پاهايي که شايد حدود بيست سانت اختلاف رشد داشتند … در دلم تحسينش کردم چرا که شايد اگر من بودم چنين جسارتي نداشتم که تنها و بدون همراه و زير تيغ نگاه ديگران از خونه خارج بشم.
شوک شدنم به اين خاطر بود که در ظاهر هردو پا عين هم بود با کفشهاي تابستاني روباز و انگشتهاي لاک زده ولي يکي بیشتر از ده سانت از زانو به بعد رشد نکرده بود … عکسي که گرفتم عمدي نبود مي خواستم از خيابون عکس بگيرم که بدليل ثابت بودن و عدم تحرک عکاس!!! تو عکسم افتاد برای همين شايد عکس خيلی گويا نباشه و منظورم رو درست نرسونه اگه پست ديروز رو نمي گذاشتم هم دليلي نمي ديدم براي گذاشتن اين عکس.

112.jpg



يک ايميل ساده بود مثل تمام ايميلهای ديگه ايي که فوروارد ميشه … با يک عکس به ظاهر ساده و يک سئوال ساده تر … که واسه من يکی يک دنیا حرف داشت بخصوص الان و تو وضعيتی که هستم.:smug
اگه احساس شکست و تسلیم شدن در برابر سختیها و مشکلات بهتون دست داد به این پیرمرد نگاه کنین !

111.jpg

ببينم پسر کوچولويي که سوار دوچرخه است هم پا نداره نه؟:confused



يک ايميل ساده بود مثل تمام ايميلهای ديگه ايي که فوروارد ميشه … با يک عکس به ظاهر ساده و يک سئوال ساده تر … که واسه من يکی يک دنیا حرف داشت بخصوص الان و تو وضعيتی که هستم.:smug
اگه احساس شکست و تسلیم شدن در برابر سختیها و مشکلات بهتون دست داد به این پیرمرد نگاه کنین !

111.jpg

ببينم پسر کوچولويي که سوار دوچرخه است هم پا نداره نه؟:confused



اولش اومدم يه چي بنويسم و روز مرد يا پدر رو تبريک بگم!!!.
گفتم نه زشته … بي خيال.:teeth
پس به گفتن يه جوک که ساتين عزيزم :loveبرام فرستاده بسنده مي کنم:
مي دونيد تفاوت روز مادر و پدر در چيه؟
اينه که روز مادر طلا فروشيا شلوغن و روز پدر جوراب فروشيا!!!.:smug
در همين راستا
من: فردا صبح بيا دنبالم بريم اون فروشگاهه.
اميد: واسه چي؟:eyelash
– مي خوام اون کفشه رو که خوشم اومد بخرم … صبح انرژيم بيشتره مي تونم پرو کنم.
– زهرمار!!!! من فکر کردم مي خواي بگي روز مرد بريم برات يه چيزي بخرم نگو به فکر خودتي.:atwitsendRazzhbbbt
– راست ميگيا ……… ببخشيد:thinking، فکر کنم جوراب مردونه هم داشت! بريم برات يه جفت بخرم.Grinevil
روز مرد بر همه جوراب پوشان مبارک:hug



حال و روزم به شدت خراب بود … گيج و مستاصل بودم … هرکاري ميکردم نه تنها بهتر نمي شدم بلکه شايد حتي اثر عکس داشت و حالم از روز قبلش بدتر هم ميشد… ديگه خسته شده بودم … دلم مي خواست اينقدر جرات داشتم که مي تونستم خودم رو از اين فلاکت و بدبختي نجات بدم و رها شم.:confused
هميشه اين حرف مامان تو گوشم بود که مي خواي دارو بخوري بين هر دارو حداقل 20 دقيقه فاصله بنداز که تداخل دارويي ايجاد نشه و خداي نکرده اثر عکس رو هم نذارن و يک وقت مسموميت ايجاد نکنن همينطور هميشه مي گفت قرص رو با هيچ چيز ديگه ايي غير از آب مصرف نکن مثلا قرص رو با شير يا آب ميوه يا نوشابه نخور چون ممکنه يا اثر قرص خنثي بشه يا حتي مسموميت ايجاد کنه.
بايد سه تا کپسول مي خوردم … اولي رو گذاشتم دهنم بطري آب ميوه رو برداشتم و يه ليوان براي خودم ريختم و با کمکش کپسول رو فرو دادم و در يک تصميم آني دوتا کپسول ديگه رو هم پشبند اولي با کمک آب ميوه دادم پايين :silly… جهنم هرچي مي خواد بشه،بشه! انشالله که مسوميت بده و نه چک زديم نه چونه و از اين زندگي به همين راحتي راحت بشم!.:sick
صبح که چشمام رو از خواب باز کردم حالم از روزهاي پيش بهتر بود و معلوم شد که حتي عمليات خودکشي شب قبل هم اثر عکس گذاشته و بجاي اينکه بميرونم بهترم کرده!!!!.:atwitsend
پ.ن:ممنون از همه بچه هايي که در مورد لپ تاب راهنماييم کردن.:love



حال و روزم به شدت خراب بود … گيج و مستاصل بودم … هرکاري ميکردم نه تنها بهتر نمي شدم بلکه شايد حتي اثر عکس داشت و حالم از روز قبلش بدتر هم ميشد… ديگه خسته شده بودم … دلم مي خواست اينقدر جرات داشتم که مي تونستم خودم رو از اين فلاکت و بدبختي نجات بدم و رها شم.:confused
هميشه اين حرف مامان تو گوشم بود که مي خواي دارو بخوري بين هر دارو حداقل 20 دقيقه فاصله بنداز که تداخل دارويي ايجاد نشه و خداي نکرده اثر عکس رو هم نذارن و يک وقت مسموميت ايجاد نکنن همينطور هميشه مي گفت قرص رو با هيچ چيز ديگه ايي غير از آب مصرف نکن مثلا قرص رو با شير يا آب ميوه يا نوشابه نخور چون ممکنه يا اثر قرص خنثي بشه يا حتي مسموميت ايجاد کنه.
بايد سه تا کپسول مي خوردم … اولي رو گذاشتم دهنم بطري آب ميوه رو برداشتم و يه ليوان براي خودم ريختم و با کمکش کپسول رو فرو دادم و در يک تصميم آني دوتا کپسول ديگه رو هم پشبند اولي با کمک آب ميوه دادم پايين :silly… جهنم هرچي مي خواد بشه،بشه! انشالله که مسوميت بده و نه چک زديم نه چونه و از اين زندگي به همين راحتي راحت بشم!.:sick
صبح که چشمام رو از خواب باز کردم حالم از روزهاي پيش بهتر بود و معلوم شد که حتي عمليات خودکشي شب قبل هم اثر عکس گذاشته و بجاي اينکه بميرونم بهترم کرده!!!!.:atwitsend
پ.ن:ممنون از همه بچه هايي که در مورد لپ تاب راهنماييم کردن.:love