تولد تولدت تولدت مبارک

فريد عزيزم تولدت مبارك.:love:kiss
دوست خوب خيلي خوبه … فريد براي من از اون دسته دوستهاي خوبه كه همه جوره مي تونم روش حساب كنم … هر وقت مشكل كامپيوتر يا وبلاگي دارم با يك تلفن تا حد امكان مشكلم رو برام برطرف ميكنه … وقتي قرار شد سركار نرم وخونه باشم براي اينكه دچار افسردگي نشم و در ضمن از لحاظ مالي هم دچار مشكل نشم سريع بهم يك كار كه تو خونه انجام بدم پيشنهاد داد كه سرم هم گرم باشه … Windows كامپيوترم تير تپر شده بود زنگ زدم بهش و ناله كردم حالا ميگي چيكار كنم؟ من يك ساعت كامپيوترم نباشه خل ميشم ! نمي تونم بفرستم بيرون و چند روز صبر كنم واسه درست شدنش گفت سي دي Windows رو داري؟ گفتم آره گفت پس بذارش قدم به قدم راهنماييت مي كنم … و همين شد كه تونستم خودم با كمك فريد از پسش بر بيام … از تنها بيرون رفتن مي ترسم يكي دوبار بايد مي رفتم بيرون و اميد هم نمي تونست همراهيم كنه يكبارش يك سمينار بود كه دعوت داشتم و بايد مي رفتم؛ همش با خودم شروع كردم به دليل و برهان آوردن كه نرم و از لحاظ منطقي خودم رو راضي كنم!!! فريد وقتي دلايل مسخره ام رو واسه نرفتن شنيد گفت اگه مي ترسي خودت بري؛ نگران نباش خودم ميام دنبالت مي برمت… هميشه با رفتارش بهم اميد و دلگرمي و اعتماد به نفس داده … هيچ وقت اين حس رو نداشتم كه ممكنه با آدمي طرف باشم كه خودش هم مشكلاتي داره بلكه هميشه بدون در نظر گرفتن اين مسئله رو كمكش حساب كردم.
دوست بي نظيري براي منه و اميدوارم من هم بتونم دوست مفيدي براش باشم از ته دل مي گم كه دوست خوبم تولدت مبارك و به اميد داشتن سالهايي خيلي خيلي بهتر از الان چرا كه لياقت داشتن بهترين ها رو داري.
عزيز جان عكسي رو كه خودم گرفتم تقديم مي كنم بهت به اميد اينكه هميشه چون اين درخت استوار و سربلند باشي.
Picture 226.jpg



هشت مارس مبارك

8 مارس؛ روزجهاني زن … بر تمام زنان عالم مبارك.:love
مي دونم كه دارم دير تبريك مي گم:embaressed… از صبح حس پشت كامپيوتر نشستن رو نداشتم … يه جورايي سرم رو گردنم سنگيني ميكرد و نمي تونستم راست و مستقيم نگه اش دارم.
روزهاي نه چندان بد و شايد حتي بشه گفت خوبي رو دارم مي گذرونم. تصميم دارم نقطه عطف زندگيم رو يه كم دستكاري كنم … شايد بشه قاچاقي يه كم بالاتر هم رفت … هيجان زدم واسه نقشه هايي كه تو ذهنمه … بايد بيشتر به دور و برم توجه كنم هميشه يه راه تازه هست مطمئنم.
اين پاورپوينت زيبا رو الهه عزيزم فرستاده برام من كه از ديدن و گوشيدنش ! لذت بردم.:hug
Download file



8 مارس؛ روزجهاني زن … بر تمام زنان عالم مبارك.:love
مي دونم كه دارم دير تبريك مي گم:embaressed… از صبح حس پشت كامپيوتر نشستن رو نداشتم … يه جورايي سرم رو گردنم سنگيني ميكرد و نمي تونستم راست و مستقيم نگه اش دارم.
روزهاي نه چندان بد و شايد حتي بشه گفت خوبي رو دارم مي گذرونم. تصميم دارم نقطه عطف زندگيم رو يه كم دستكاري كنم … شايد بشه قاچاقي يه كم بالاتر هم رفت … هيجان زدم واسه نقشه هايي كه تو ذهنمه … بايد بيشتر به دور و برم توجه كنم هميشه يه راه تازه هست مطمئنم.
اين پاورپوينت زيبا رو الهه عزيزم فرستاده برام من كه از ديدن و گوشيدنش ! لذت بردم.:hug
Download file



– يك پدر و دختر كه با هم زندگي ميكردن دو تا نقاش ميارن تو خونه براي رنگ آميزي در و ديوار بعد چند روز اين دو تا نامرد به طمع پول ميزنن بابا رو مي كشن و وقتي دختره ميرسه خونه اون رو هم ميكشن چيزي كه از سرقت گيرشون مياد چيزي در حدود چهار صد هزار تومان …
– خانمي ساكن انگليس بوده و سالي يكبار براي سركشي به املاك و دارايي هاش مي اومده ايران و هربار هم يك گارگر افغاني آشنا!!! رو خبر ميكرده براي تميز كردن خونه اش؛ بار آخري كه مردك مياد اونجا چشمش به يك گاوصندوق مي افته و طمع برش ميداره ولي خانم زودتر از موقعي كه مردك نيت شيطانيش رو عملي كنه برميگرده اونم كشيك خونه رو ميكشه براي سال بعد كه خانم دوباره بياد ايران و اينبار به بهانه نظافت يه دوست كثيفتر از خودش رو هم ميبره و در لحظه مناسب كار رو تموم ميكنن و خانم بيچاره رو ميكشن ولي هركاري ميكنن نمي تونن گاو صندوق رو باز كنن و با چند تا تيكه طلا و صد هزار تومان پول نقد محل رو ترك ميكنن …
– مردك؛ دختري رو هم با خودش همدست كرده و بعنوان زن و شوهري كه جوياي خريد خونه هستن ميرن به آدرس آگهي هايي كه تو روزنامه براي فروش خونه تبليغ شده و خانمهاي تنهايي رو كه ساختمون رو بهشون نشون ميدن رو شناسايي ميكردن و در نوبت بعدي بازديد و يا شايدم همون اول مي كشتند به طمع سرقت از سه فقره قتل هم شايد يك چيزي نزديك به يك ميليون تومن گيرشون اومده باشه …
اينها سه تا خبر از انبوه خبرهايي كه تو صفحه حوادث روزنامه ها هر روز نوشته ميشه.
– مامان؛ امسال يكي رو خبر كن بياد كمكت؛ من كه نمي تونم واسه خودت هم سخته… نه نمي خوام … آخه چرا؟… كارگر بيارم كه واسه همين چندر غازی هم كه داريم سرمون رو ببره بذاره رو سينه مون.
– مامان؛ مگه نمي خواي اين مبلهات رو ردكني بره. خوب هر روز اين ماشينها داد ميزنن واسه خريد لوازم خونه يكيشون رو بگو بياد قيمت بذاره اگه مناسب بود ردش كن بره … نه قربونت بندازمش دور شرف داره به اينكه بياد تو چاقو بزنتمون!.
اينها حقيقت جامعه كنوني مونه … واقعا كجا داريم ميرم؟… كجاست اون اعتماد و صفا و صميميت … داره چه بلايي سرمون مياد؟ … آخر زمون به نظرت همين الان نيست؟Grinontknow
پيوست:ممنون ميشم اگه كسي يك وكيل خوب ميشناسه براي مهاجرت به استراليا به من معرفي كنه.قبلاً تشكر مي كنم:love



– يك پدر و دختر كه با هم زندگي ميكردن دو تا نقاش ميارن تو خونه براي رنگ آميزي در و ديوار بعد چند روز اين دو تا نامرد به طمع پول ميزنن بابا رو مي كشن و وقتي دختره ميرسه خونه اون رو هم ميكشن چيزي كه از سرقت گيرشون مياد چيزي در حدود چهار صد هزار تومان …
– خانمي ساكن انگليس بوده و سالي يكبار براي سركشي به املاك و دارايي هاش مي اومده ايران و هربار هم يك گارگر افغاني آشنا!!! رو خبر ميكرده براي تميز كردن خونه اش؛ بار آخري كه مردك مياد اونجا چشمش به يك گاوصندوق مي افته و طمع برش ميداره ولي خانم زودتر از موقعي كه مردك نيت شيطانيش رو عملي كنه برميگرده اونم كشيك خونه رو ميكشه براي سال بعد كه خانم دوباره بياد ايران و اينبار به بهانه نظافت يه دوست كثيفتر از خودش رو هم ميبره و در لحظه مناسب كار رو تموم ميكنن و خانم بيچاره رو ميكشن ولي هركاري ميكنن نمي تونن گاو صندوق رو باز كنن و با چند تا تيكه طلا و صد هزار تومان پول نقد محل رو ترك ميكنن …
– مردك؛ دختري رو هم با خودش همدست كرده و بعنوان زن و شوهري كه جوياي خريد خونه هستن ميرن به آدرس آگهي هايي كه تو روزنامه براي فروش خونه تبليغ شده و خانمهاي تنهايي رو كه ساختمون رو بهشون نشون ميدن رو شناسايي ميكردن و در نوبت بعدي بازديد و يا شايدم همون اول مي كشتند به طمع سرقت از سه فقره قتل هم شايد يك چيزي نزديك به يك ميليون تومن گيرشون اومده باشه …
اينها سه تا خبر از انبوه خبرهايي كه تو صفحه حوادث روزنامه ها هر روز نوشته ميشه.
– مامان؛ امسال يكي رو خبر كن بياد كمكت؛ من كه نمي تونم واسه خودت هم سخته… نه نمي خوام … آخه چرا؟… كارگر بيارم كه واسه همين چندر غازی هم كه داريم سرمون رو ببره بذاره رو سينه مون.
– مامان؛ مگه نمي خواي اين مبلهات رو ردكني بره. خوب هر روز اين ماشينها داد ميزنن واسه خريد لوازم خونه يكيشون رو بگو بياد قيمت بذاره اگه مناسب بود ردش كن بره … نه قربونت بندازمش دور شرف داره به اينكه بياد تو چاقو بزنتمون!.
اينها حقيقت جامعه كنوني مونه … واقعا كجا داريم ميرم؟… كجاست اون اعتماد و صفا و صميميت … داره چه بلايي سرمون مياد؟ … آخر زمون به نظرت همين الان نيست؟Grinontknow
پيوست:ممنون ميشم اگه كسي يك وكيل خوب ميشناسه براي مهاجرت به استراليا به من معرفي كنه.قبلاً تشكر مي كنم:love



دوردونه يه دفترچه تلفن داره که تلفن همه ماها رو توش يادداشت کرده .از تلفنهاي ثابت بگير تا موبايل هرکدوممون، ديگه از دستش به هيچ عنوان نميشه فرار کرد هرجا زنگ بزنه و کسي برنداره سريع تلفن بعدي رو ميگيره.
چند وقت پيش توالت بودم ديدم تلفن خونه داره زنگ ميزنه بعد چند لحظه قطع شد و تلفن ثابت من زنگ خورد که اونم پس از چند لحظه قطع و موبايلم رو گرفت با خودم گفتم هرکي هست کار داره باهام ! اومدم بيرون روي LCD موبايل رو نگاه کردم ديدم دوردونه خانم بوده!!!:silly
مامان چند وقت پيش موبايل خريده بود. وقتي داشت با دوردونه حرف ميزد بهش گفت شماره منم ياداشت کن گفت باشه دفترچه تلفنم يه صفحه داره براي خانواده؛شماره مامان و بابام رو اونجا نوشتم. يه صفحه داره براي دوستام كه شماره تلفن دوستام و بازمبابام رو اونجا نوشتم!:thinkingيه صفحه هم دارم براي فک و فاميل !!!!! اونجا شماره شما رو يادداشت مي کنم.:shades
بي ربط به نوشته: من هرعکسي بذارم خودم گرفتمش مگر اينکه اعلام کنم عکاسش من نيستم.:smug
پیوست:
من می خوام یه پرینتر رنگی با اسکنر و کپی بخرم که قیمتش حدود 100هزار تومن باشه. ضمنا چون ممکنه با فواصل طولانی پرینت بگیرم , هد جوهر افشانش زود خشک نشه…لطفااگر مارک و مدل مناسبی سراغ دارین من رو راهنمایی کنین:eyelash
پيوست2:
فرنوش عزيز با آيدا تماس بگير اون مي تونه راهنماييت كنه.



دوستاني كه ميگن چرا من كم مي نويسم… بابا من كه كارخونه توليد نوشته ندارم:smug… تازه تو اين ايام خونه تكوني معمولا كامپيوتر من رو هواست:hypnoid
يه چيز ديگه من عيد تهران نيستم اگه مي خوايد واسه اون ايام مطلب داشته باشيد براي خوندن الان نوشته هاتون رو برام ايميل بزنيد كه تو اون ايام بذارمشون.:regular