مبارکه :دی

امروز سومين سالگرد اشنايي من و اميده.:love
هرچی در اين مورد بخوامبنويسم فکر کنم سالهای پيش گفته باشم.پس لطفاً به آرشيو رجوع شود.:smug
نمی دونم اين ارتباط بی نظير تا کی ادامه پيدا می کنه؟ يک روز ديگه … يک هفته ديگه … يک سال ديگه … و يا حتی …
چه ميدونم والله؟…Grinontknow
ولی چيزی که مهمه در حال حاضر خيلی باهاش حال می کنم و حاضر نيستم با هيچ کس و هيچ چيز ديگه عوضش کنم.:hug
انشالله خدا بخاطر اين انسان بودنش و ديد انسانيش به افراد هرچی خواسته نيک در اختيارش بگذارد.Kisslove



به مدوسا

مدوساي نازنينم براي تو مي نويسم…
خوندن نوشته ات کلي دلم رو بدرد آورد ياد کاشکي هاي خودم افتاد ياد … شايد يه روزي، هاي خودم …سعی کردم وقتی بغض گلوم رو رها کرد برات بنويسم که شايد کمی موثر باشه :love… مي فهمم صرف نظر کردن از هر وسيله ايي که کلي مورد علاقه بوده در گذشته … چه درديه … چه مرگيه …
عزيزم بايد استقامت کني … حداقل تا زماني که تصميم داري زندگي کني … ما هنوز زنده اييم ، فقط نوع زندگي کردنمون عوض شده … بايد نوع علائقت رو عوض کني … اين شانسيه که شايد هرکسي نداشته باشه … خيلي عزيز بودي که شانس دوباره زندگي کردن بهت داده شده … تصور کن دوباره عين يک بچه نو پا بايد توانايي هاي جديدت رو کشف کني … اگه با اين شرايط تونستي به مفهوم واقعي زندگي کني هنر کردي … عزيزم طول زندگيت مهم نيست سعي کن هر روز عريض ترش کني … مهم نيست که ديگه نمي توني اسکي کني … خوشحال باش که خيلي ها هرچند سالم هم لذت انجام اينکار رو هيچ وقت نچشيدن … من اگه نمي تونم ديگه ساز بزنم عوضش هنر نوشتن رو تو خودم کشف کردم که اگه اين لعنتي گلوم رو نچسبيده بود هيچ وقت اين موهبت خدايي رو کشف نمي کردم … نگاه کن منم لحظات بدي رو مي گذرونم و گذروندم … خنده داره وقتی با 34 سال سن دو قدم مونده به توالت چون انگشتات زير پات جمع شدن و مانع قدم برداشتنت ميشن می بينی که ای وای شلوارت خيس شده Shockh ولی از اون طرف اين لذت رو هيچکی غير من و تو درک نميکنه که بعد پنج ساعت تحمل سختی زياد :sick وقتی به توالت ميرسی با افتخار ميای بيرون و سرت رو بالا ميگیری و با لبخند ميگی تونستم خودم رو نگه دارم :smug … خنده داره نه ؟ عين يه بچه پنج ساله … واسه همينه که جوون مونديم چون از ابتدا دوباره شروع کرديم :regular…با هربار زمين خوردن هاي هاي نشستم و گريه کردم … چون زمين خوردن واسه امثال من هميشه يه هشدار در جهت بد شدن حال و از دست دادن بيشتر توانايي ها… ولي وقتي خوب به حال خودم گريستم سعي کردم نکته خنده داري توش ببينم و کشف کنم که خيلي هم بهم سخت نگذره و نه خودم رو ناراحت کنم و نه اطرافيانم رو.
ولي چيکار ميشه کرد، اينم قسمت من و تو بوده از اين زندگي … پس به هيچ عنوان اجازه نده قسمت زندگيت سياه باشه!. … :love
پيوست: به ويولت عزيز، قربونت برم مگه شک داشتي تو نامرد بودنم؟:wink



ديروز پيش دکتر لطفي بودم.
– آقاي دکتر لازمه اکو انجام بدم؟
– به قاعده اش جواب مثبته ولي واسه يه دختر جووني مثل تو!!!! نه.
( با خودم گفتم اي بابا اين هم که گول قيافه جوونتر از سن من خورد.:smug)
– دکتر جان ديگه کم کم داره 35 سالم ميشه … سني واسه خودش … همچين هام جوون نيستم.:silly
– وقتي صورت جوونه يعني دل و روح هم جوونه و با سن شناسنامه ايي مطابقت نداره … پس نگران نباش اکو نمي خواي .:kiss
– ممنون چون تو شرايط فعليم هر کار اضافه برام مرگ انجامش.Shockh
– آخه يه پلاک ريز و اين همه مشکلات ؟!!!! بدبختي اينجاست که درست زدي تو خال و پلاکت بدترين جاي ممکنه واقع شده ! من بايد تو رو خوب کنم هم بخاطر خودت که خيلي دوستت دارم هم بخاطر ( اشاره به اميد) اين موجود نازنين. :hug
در حاشيه: وقتي سوار ماشين شدم هنوز روسريم رو رو سرم چفت و جور نکرده بودم که اميد به سرعت راه افتاد به سمت خيابون اصلي.
– بابا يواشتر هنوز روسريم رو سر نکردم.:surprise
زير چشم نگاهي بهم انداخت.
– مي ترسم وقتت دير بشه و نرسيم به موقع … تازه اين روسري قرمز!!! رو دهه اول محرم سرت هم نکردي ، نکردي.:waiting
– اِ راست ميگيا اصلاً حواسم نبود ده اول محرمه اولين روسري دم دستم رو برداشتم… تازه اينو درست کنم … لباس زير مانتوم هم قرمزه!!! يقه اش اومده بيرون … غلط نکنم امشب کتک رو خوردم.:confused



– دوست داري واسه کادوت چي برات بخرم؟ چي بيشتر لازم داري؟:eyelash
– چيزي نمي خوام …:embaressed
– … :atwitsend( اين سه نقطه نشونه همون از من اصرار و از اون انکار که ديگه ننوشتمش)
– حالا که اينقدر اصرار داري ميگم … مي خواستم يه جفت کفش بخرم واسه خودم.
– باشه پس الان با هم ميريم مي خريم.
پس از گذشت چند دقيقه
– وايستا وايستا!!!
– چرا؟
– کفش … اوناهاش … وايستا برم واست از اونجا کفش بخرم برات!!!Grinancing
نگاهي به سمت مورد اشاره من انداخت
:surprise
kafsh.jpg
:waiting
– اوهوکي!!! واسه خودت ميري از MR.PEACH و مشابهاتش کفش مي خري اونوقت کفش منو اونم تازه به عنوان کادو رو مي خواي از گوشه خيابون بخري.Razzhbbbt
– پيوست: اميد از همه بچه هايي که تولدش رو محبت کردن و تبريک گفتن تشکر کرد. :love



نميدونم اثرگرما بود يا حقيقي و ملموس بودن خوابم که از خواب پريدم.:hypnoid
ساعت رو نگاه کردم 3 نصفه شب بود! گيج گيج تلفن رو برداشتم و شماره اش رو گرفتم.
– سلام عزيزم طوري شده؟
– نه هيچي . يه خوابي ديدم در موردت دلم خواست تازه تازه برات تعريف کنم … خواب ديدم با همديگه رفتيم مغازه ايکات … همون ايکاتي که سر چهار راه پارک وي … تو ماشين رو پارک کردي و من نشستم تو ماشين تا تو بري خريدت رو بکني … خيلي دير شده بود طوريکه خيابون خلوت خلوت بود ديگه کم کم داشتم نگران ميشدم … از ماشين پياده شدم و به سختي خودم رو رسوندم جلوي ويترين … تو مغازه رو يه نگاه انداختم، معلوم بود که تو اتاق پروي… دوباره برگشتم اومدم تو ماشين نشستم … بعد چند دقيقه تو اومدي با کاور کت و شلوار تو دستت بهم نشونش دادي… يه دست کت و شلوار خيلي شيک سورمه ايي رنگ بود با دوتا کاپشن پاييزه و يک باروني بلند سورمه ايي که روي کت و شلوار بودند … يه ياد داشت به يقه کت سنجاق شده بود با اين مضمون ” پايين شلوار کوتاه شود و بعد اصلاح به آدرس خيابان… فرستاده شده و اگر کسي منزل نبود به درب بغل مجتمع آقاي قطب الدين سراج!!!! تحويل داده شده و مبلغ 000/330 تومان دريافت شود”… مخم با خوندن مبلغ سوت کشيد … برگشتم گفتم: اميد من 000/120 تومنش رو به عنوان کادو تولد ميدم بقيه اش پاي خودته.:silly
– عزيزم تو که داشتي خواب ميديدي، واقعيت که نبود… نميشد کمي سياست به خرج ميدادي و مي گفتي همه پولش رو تو حساب کردي:hug، به جايي بر مي خورد؟Thinkingwhistling
– نخيرم من تو خوابم حاضر نيستم خالي ببندم Grinonttell… همون 000/120 هزار تومن، گفته باشم نري لباس گرون بخري به حساب من.:nottalking
خلاصه که عزيز جان! اين که جان عزيزت شوخي بود! :goon برو هرچي مي خواي بخر و تولد فردات هم هزار بار مبارک باشه.
اينم عکس لو رفته اميد.:cry
omid.jpg
:loveKisslove
********************************************
لازمه در مورد عکس يه توضيح کوچولو بدم:teeth
ديروز با اميد کرج بودم، که يهو چشمم افتاد به اين تابلو که روی ديوار نصب شده بود و سالن آرايش مردونه بود:wink به اميد گفتم وايستا يه عکس بگيرم وقتی مشغول شدم يه پسر جوونی عين همينی که رو تابلوه:hypnoid اومد جلو گفت خانم ميشه بپرسم از چی داريد عکس می گيريد و برای چی؟Razzhbbbt گفتم آخه اسم اين آقا هم اميده و تابلو شما با اين اسم برام جالب بود محض يادگاری دارم عکس ميگيرم…
ولی به قولی اين کجا و آن کجا:goon اين بود قضيه عکس الصاقی ما که با ناشيگری با کمک فتو شاپ پيرايش مردان و گريم دامادش رو حذف کردم.
سر اين عکاسي هام کتک نخورم خيليه.:nailbiting



يادتونه در مورد برنامه عبور شيشه ايي و حضور گرجستانی و ناتموم موندن برنامه نوشته بودم؟ حالا دوست عزيزی لطف کرده و اون تيکه مورد دار برنامه :wink رو برام ايميل زده.
واسه ثبت در تاريخ ميذارمش اينجا.:teeth
Download file
بچه هايي که سئوال در مورد ثبت وبلاگها و ساماندهی اونا داشتن می تونن کامنت پاييز رو در همين ارتباط بخونن.
پيوست: لينک به کامنت دليل بر تاييد يا تکذيب موارد مطرح شده نيست.:smug
من خودم هم چيزی رو ثبت نکردم.Grinevil



صداي دينگ دينگ بهم گفت که يه اس ام اس دارم. تو شرايط سختي بودم واسه نگاه کردن به صفحه موبايل و خوندن اس ام اس ولي کنجکاوي فراتر از اين حرفا بود … با هر بدبختي بود موبايل رو در آوردمShockh و نگاهي به صفحه اش انداختم … از طرف اميد بود … ديگه نمي شد نخوندش …Grinancing
ببخشيد مزاحم شدم :embaressed، از جلوي گل فروشي رد ميشدم ديدم قشنگترين گلش نيست …
اينجا بايد صفحه رو مي بردم پايينتر، با خودم گفتم از اين پيغامهاي عشقولانه است و اميد خواسته يه حالي به داده باشه داشت گل از گلم مي شکفت …:smug
نگران شدم ، گفتم SMS بزنم بگم…
بايد مي رفتم پايينتر… بازم اين شکلي بودم :eyelash
گوسفند چرا خورديش؟
من::sick
و بعدش :rolling