دزد عروسکها

خبر رو تا حالا حتما شنيديد ” صدام اعدام شد.”
ديروز ساعت هشت صبح با تلفن اميد فهميدم که اعدامش کردن. هيچ حس خاصي نداشتم نه خوشحالي نه عصبانيت.
با اعدام افراد بطور صرف مخالف نيستم يعني نمي گم بايد بهش فرصت داد تا جبران کنه بعضي ها واقعا مستحق اعدامن مثلا همون بيجه نامرد، اون قرار بود چي و جبران کنه؟
ولي اعدام … اون واسه آدمي مثل صدام … راستش رو بخواهيد کم بود خيلي کم.
ياد شبهايي مي افتادم که تو تاريکي شب به سقف زل ميزدم وگوش مي سپردم به صداي انفجارهاي دور و نزديک و صداي پدافندها در حاليکه قلبم تو سينه ميزد با خودم مي گفتم يعني اينبار نوبت ماست؟ يعني ممکن با چند ثانيه دير و زود فشار دادن يه دگمه قرعه مرگ به نام ما زده بشه؟ بعد با همون ذهن کوچيکم خودم رو دلداري ميدادم که اگه اينطور هم بشه اشکال نداره همه با هميم و با هم مي ميريم… ولي امان از وقتي که اين حمله وسط روز انجام ميشد و من مثلاً مدرسه بودم يا يکي از اعضا خانواده خونه نبود … اون وقت غم عالم به دلم بود که اگه بميريم يا بميره بازمانده خواهيم داشت.
يادم نميره زماني رو که شايعه شد هواپيما ها عروسکهايي رو تو سطح شهر پخش ميکنن که شيميايي و اگه بچه ايي بهش دست بزنه در جا شيميايي ميشه…
اون موقع دور حياط ما که خيلي هم بزرگ بود پر از گلدونهايي عبايي بود، مادرم در حاليکه اجازه خروج از خونه بهمون نمي داد و چوب بلندي دستش بود وجب به وجب حياط و پشت گلدونها رو گشت مبادا که عروسک سمّي جايي در کمين بچه هاش باشه.
سال دوم دبيرستان سه ماه آخر رو شمال رفتم مدرسه با سرويس از متل قو مي رفتيم چالوس هم دوران تازه و جالبي بود و هم بخاطر بي تکليفي افتضاح.
محله مادر بزرگم اينا شهيد خيز بود تو هر کوي و برزنش که نگاه ميکردي يه اعلاميه به در خونه ايي چسبيده بود. هربار که مي رفتم خونه مادربزرگم باهاش راه مي افتادم خونه تازه شهيدي … هيچ وقت اون مناظر يادم نميره … اون ضجه ها … اون پلاکي که بازمانده شهيد بود و تو دست بازماندگانش تو فضا و نورخورشيد مي درخشيد.
راستي اعدام براش بس بود؟ … براي مردي که دزد دوران خوش کودکي و نوجواني خيلي از ماها بود؟ Grinontknow



با وجدانت تنها باش

تنها چيزي که سبب شد اين چند خط رو بنويسم، يادآوري اين نکته به خيلي ها به خصوص اين خانم عزيز و خوانندگان فهميم و دّر افشانشونه … که خيلي هم بشکن و بالا بنداز راه نندازيد و به سلامتيتون غرّه نباشيد.
اين امانتي که خدا پيشتون گذاشته و هر لحظه اراده کنه ازتون پس ميگيره.
اگه توهين به شخص من بود امکان نداشت ديگه حتی يک لحظه هم وقت بذارم جواب اين به ظاهر آدم دوپا رو بدم.:nottalking
اگه تصوير کوچيک و ناخواناست علي رغم ميل باطني و با معذرت از فريد نازنينم اينجا بازنويسيش مي کنم:
Download file
نويسنده: سحر
شنبه 9 دي1385 ساعت: 12:18
اون فريد شله هم نوکر بي جيره مواجبشه اونه که موش ميدوننه و نظرا رو دسکاري ميکنه و پدرسوختگي در مياره اونم هر جوري هست حقشه
نويسنده: سحر
شنبه 9 دي1385 ساعت: 12:19
ميشه عکس خودتم بذاري
نويسنده: نيوشا
شنبه 9 دي1385 ساعت: 12:40
به سحر !
باشه گلم يک عکس خودمو هم مي گذارم ! امروز ساعت 6 بيا ببين !
واقعاً متاسفم براي اون نويسنده وبلاگ که حتي اگه خواننده احمقي داره با حذف کامنت زشت و استهزا کننده اش به بازي زشت و کثيفش ادامه ميده خوشحال باش خانم … بجای جوابگويي و يا حذف کامنتی که به ديگری توهين کرده برو عکست رو بذار حالشو ببريد…:eyebrow
همين فريد به تعبير شما شل :angry يا منی که خدا خرش رو شناخت شاخش نداد:goon يا بدون همسر و فرزند:hypnoid يا چه می دونم …( هرکی رو بگم به تفسير شما چپ و چوله است:smug) لياقت غيرت و شرفمون خيلی خيلی بيشتر از شماهايي است که به خودتون اجازه ميديد به ديگران توهين کنيد و کمترين کارتون اينه که با شخصيت کاملاً مجازی بدون اينکه آدرس درست از خودتون بجا بگذاريد، کامنت زشت و توهين آميز بذاريد. خيلی شجاعيد نه؟ يه کف مرتب نثارتون:applause:goon
ما فکر مي کنيم اگه کيبورد جلو دستمون قرار گرفت يا قلم به دستمون سپردن ديگه هيچ مسئوليتي در قبال جامعه و افکار پوسيده اون نداريم و تخت گاز مي تونيم افکار زشتمون رو اشاعه بديم. بقبلونيم که بيماري نتيجه عمل زشتمون تو دنياست و حق بيماره اگه هرچي ميکشه و اين امکان براي خودمون صفره. اشاعه بديم که از دست دادن عضو و سلامتي تو حادثه فقط و فقط محصول عملمونه و امکان نداره براي من کار درست!!!! هيچ وقت پيش بياد.
واقعاً به چي فکر ميکني؟ فکر ميکني کي هستي؟ آشيلش هم با اون همه کبکه و دبدبه پاشنه ايي داشت که کله اش کنه.
خانم عزيز فاصله بين سلامتي و کسالت و حتي زمينگير شدن به اندازه يه سر خوردن رو پله و دچار ضايعه نخاع شدن بيشتر نيست.
خيلي خوشحالي که سالمي، بچه و همسر سالم داري نه؟ فکر مي کني همه اين مواهب امکان پس گرفتنش وجود نداره؟ که به خودت اجازه ميدي ديگران رو مسخره کني و با الفاظ زشت بناميشون؟
خوشحالم که اگه بدن سالمي ندارم خدا روح سالمي بهم داده که هر لحظه از موفقيتهام لذت ببرم و ببينم اين افراد به ظاهر سالم !!!!!!!!!!! چه غبطه ايي به من و موقعيتم و دوستان دور و برم ميخورن.
بازم ميگم متاسفم براي خودت و خوانندگانت و متاسفم که افکار منفي رو به طرف خودت و خانواده ات جذب کردي، منتظرعواقب فکر پليدت باش.
کامنت دوني بازه اگه يه جو وجدان داريد که هيچي در غير اينصورت با نويسنده و گرداننده چونين وبلاگ وزينی (که منم بهش لينک ندادم و همه مشکلات از اينجا ظاهراً ناشی شد:heehee) هم کلام بشيد وهرچقدر دلتون مي خواد دري وري نثار روح من بکنيد باشد که مقبول درگاه حق گردد آمين. Razzraying



بعد از يه آمپول و سرم، مي چسبيد که يه ناهار توپِ شکم پرکن بخوري.
هوا بس ناجوانمردانه سرد بود، ماشين گرم و بيرون سردِ سرد.
– کجا بريم براي ناهار؟
– جاي خاصي مد نظرم نيست در ضمن اصلاً حوصله گشتن تو خيابونها رو ندارم فقط مي خوام خودم رو برسونم به توالت، هوا هم خيلي سرده ها.
– بريم …؟
– نه اونجا کلي پله داره اصلاً حس اونجا رفتن رو ندارم… اِ ببين يه رستوران کوچولو… بريم همين جا.
– اينجا !!!! مطمئني؟
– آره همين جا بريم… هيچي نداشته باشه توالت که داره…
– البته اسمش آذربايجان اگه غذاهاش هم آذربايجاني باشه خيلي خوبه.
وارد رستوران شديم البته اگه بشه اسمش رو رستوران گذاشت از بس که فسقلي بود، دکوراسيونش بدجوري تو ذوق ميزد طوريکه حيفم اومد عکس نگيرم حداقل واسه يادگاري که خوب بود! دوربين رو در آوردم و عکس گرفتم … خودتون قضاوت کنيد … :question
lamp.jpg
bolandgou.jpg
در قرمزه در توالته.:heehee
nama.jpg
azarbayjan.jpg
ولي غذاش … هرچي از خوشمزگي و تردي کباباش بگم کم گفتم … Grinroolingاگه هم گوشت خر بود خوب خري بوده… :smug
ghaza1.jpg
Grinrooling
ghaza2.jpg
ghaza3.jpg
از خوردن آخرين دونه هاي برنج معلومه که چقدر غذاش عالي بود.
bade ghaza.jpg
وقتي بيرون اومديم برفي گرفته بود که نگو و نپرس، بعضي از عکساش رو قبلاً ديديد.
barf.jpg
******************************************
پيوست: به اون شخصي که دو روزه اينجا رو شلوغ کرده و با آي پي يکسان ولي با اسامي مختلف از قبيل نوشين، نيوشا، باران و ناشناس و … مياد کامنت هاي دري وري ميزاره و قصد داره جو رو متشنج کنه، هشدار ميدم اگه بخواد بيشتر از اين به کارش ادامه بده و به من و يا ديگران توهين کنه برخوردي رو که لياقت شخصيتشه باهاش انجام ميدم.
واسه روشن شدن اذهان عمومي بگم که قضيه يه لينک دادن ساده نبوده و مسائل پشت پرده ديگه ايي در کاره وگرنه منم اينقدر ساده انديش نيستم که بخاطر يه درخواست لينک ساده يهو اينقدر برآشفته بشم.
نظرات غير مرتبط با عکسها حذف ميشه.:whistling



اينبار برخلاف دفعه قبل ، نيم ساعت از شروع بارش برف نگذشته بود که ستاد برف روبی شروع به پاک سازی معابر کرد و با وجود بارش شديد برف هيچ مشکل خاصی تو عبور و مرور اتومبيل ها ايجاد نشد:regular اينم نمونه کاملاً روشن:teeth
خوش بحال مسيحی ها چه برفی در شروع سال نوشون داشتن.:hug
Picture 043.jpg
عکسها رو اکثراً هنگام حرکت ماشين گرفتم پس اگه عالی نيستد ببخشيد :embaressed.
Picture 041.jpg
Picture 042.jpg
Picture 075.jpg
اينام اينطوری خودشون رو تو اين سرما و برف گرم می کنن.:thinking
Picture 076.jpg
به من چه که آقاهه خواست تو عکس باشه.:nottalking
Picture 077.jpg
Picture 0321.jpg
Picture 078.jpg
اينم يه باقالی گرم تو يک روز برفی سرد.:love
baghali.jpg
پيوست: راستی برخلاف رسم اين وبلاگ کامنت دونی پست قبل بازه واسه خالی کردن عقد های تلنبار شده بعضی ها، شايد که منم در این صواب سهیم شم و از ناراحتی روحی اين افراد اندکی کاسته و عقده گشايي شه.:goon



اينبار برخلاف دفعه قبل ، نيم ساعت از شروع بارش برف نگذشته بود که ستاد برف روبی شروع به پاک سازی معابر کرد و با وجود بارش شديد برف هيچ مشکل خاصی تو عبور و مرور اتومبيل ها ايجاد نشد:regular اينم نمونه کاملاً روشن:teeth
خوش بحال مسيحی ها چه برفی در شروع سال نوشون داشتن.:hug
Picture 043.jpg
عکسها رو اکثراً هنگام حرکت ماشين گرفتم پس اگه عالی نيستد ببخشيد :embaressed.
Picture 041.jpg
Picture 042.jpg
Picture 075.jpg
اينام اينطوری خودشون رو تو اين سرما و برف گرم می کنن.:thinking
Picture 076.jpg
به من چه که آقاهه خواست تو عکس باشه.:nottalking
Picture 077.jpg
Picture 0321.jpg
Picture 078.jpg
اينم يه باقالی گرم تو يک روز برفی سرد.:love
baghali.jpg
پيوست: راستی برخلاف رسم اين وبلاگ کامنت دونی پست قبل بازه واسه خالی کردن عقد های تلنبار شده بعضی ها، شايد که منم در این صواب سهیم شم و از ناراحتی روحی اين افراد اندکی کاسته و عقده گشايي شه.:goon



بازم يک اس ام اس قشنگ و شايد جمع بندي معقول از يلدا و متعلقات آن:
يلدا به ما آموخت…
يادمان باشد که زندگي آنقدر کوتاه است که يک دقيقه بيشتر با هم بودن را بايد جشن گرفت. :hug
و به بچه هاي نويسنده وبلاگ دوباره يادآوري کرد که چقدر وجودشون و نوشته هاشون براي ديگران مهم و با ارزش هست که حتي به بهانه يلدا، ازشون خواسته ميشه باز هم به عالم مجازي برگردنند و دل دوستانشون رو شاد کنند. :love:wink
***********************
ياد درگذشتگان بم گرامی، خدايشان بيامرزاد.Razzraying



بازم يک اس ام اس قشنگ و شايد جمع بندي معقول از يلدا و متعلقات آن:
يلدا به ما آموخت…
يادمان باشد که زندگي آنقدر کوتاه است که يک دقيقه بيشتر با هم بودن را بايد جشن گرفت. :hug
و به بچه هاي نويسنده وبلاگ دوباره يادآوري کرد که چقدر وجودشون و نوشته هاشون براي ديگران مهم و با ارزش هست که حتي به بهانه يلدا، ازشون خواسته ميشه باز هم به عالم مجازي برگردنند و دل دوستانشون رو شاد کنند. :love:wink
***********************
ياد درگذشتگان بم گرامی، خدايشان بيامرزاد.Razzraying