جواب مشاوره

جواب مشاوره ام رو از مرکز ام-آر-آي جام جم گرفتم، بهشون نگفته بودم قضيه چيه و بيماريم چيه! حتي اسمي از دکترم هم نياورده بودم.
وقتي جواب رو دادن دستم سعي کردم با نيمچه سوادي که دارم بخونم ببينم چي نوشته. دقيقاً اشاره کرده که احتمال ام-اس خيلي بالاست… و البته با توجه به سابقه بيمار و يک سري تست ها منجمله LP ميشه نظر قطعي رو گفت جواب ريپورت زمين تا آسمون با جواب اطهري فرق ميکنه تو اين يکي کاملاً اشاره کرده که پلاکي در ناحيه گردن T1 ديده ميشه که از روبرو قابل رويت نيست و از زاويه کنار ديده ميشه با اين توضيحات حدس دکتر خودم قابل قبولتر به نظر مياد.
قرار شد عکسها رو براي بار سوم به يک متخصص MRI ديگه هم نشون بدم ببينم جواب اون به کدوم يکي از اينها نزديکتره… ولي خوب اونطوري که اون BOLD نوشته که پلاک ديده شده انگار آب يخ ريختن رو کله ام… انگار تمام حس و حال و انگيزه از بدنم رخت بربست.
واقعاً انتظار نداشتم که بهم بگن ام-اس نيست ولي خوب اينکه پلاکهاي مغز آب شن و از گردن سر دربيارن و بقول دوستي اين پلاک تو اين قسمت اونم براي ام اس خيلي نادره، برام دور از انتظار بود.
هنوز پيگير کارهام هستم ولي ديگه نه با انگيزه سابق.
رو مود جالبي نيستم اگه تند تند آپ نکردم نگرانم نباشيد.:whew



اهمال کاری

ديروز عکسهام رو دادم به مرکز ام-ار-اي جام جم که يه مشاوره روش بگذارند و دکتر راديولوژيستشون ريپورت جديد برام صادر کنه توي اين ريپورت ديگه نه اسم دکترم هست و نه نوع بيماري ذکر شده که در ابتداي کار رو نظر دکتر تاثير بگذاره.
با هرکي صحبت مي کنم ميگه تو اين همه مدت چرا تست مايع نخاع يا همونLP انجام ندادي؟
دفعه سومي بود که بستري ميشدم بيمارستان براي گرفتن کورتن که رزيدنت نورولوژي اومد پيشم و بعد کمي گفت گو در مورد بيماريم بهم گفت ببين اگه LP انجام بدي ديگه صد در صد مطمئن ميشي که ام اس داري يا نه ! تقاضاش رو بده خودم برات انجام ميدم اون موقع يک کم دو به شک بودم بخصوص که از تصور اينکه سوزن بکنند تو کمرم مو به تنم سيخ ميشد! تو همين حيث و بيص بود که بيمار رو به روي تخت من رو آماده کردند واسه تست مايع نخاع ديگه چه کولي بازي در آورد بماند که همونجا از هرچي تقاضا واسه LP بود انصراف دادم.
دکتر خودم هيچ وقت پيشنهاد اينکار رو بهم نداد و مي گفت اون مال کسايي که تو ام-ار-اي شون شک بشه واسه تشخيص ام-اس ولي مال تو کاملاً مشخصه پس احتياجي به اينکار نيست تا زد همين بار آخر و اين عکسهاي مشوک که اينبار خودم پيشنهاد دادم که ازم LP گرفته شه ولي باز دکترم مخالفت کرد و گفت احتياجي نيست.
من فکر مي کنم در مورد من يک کمي بيشتر از يک کمي اهمال کاري شده.
رفته بودم سرم کورتن رو بزنم تخت بغلي يک خانم اومده بود آمپول بزنه از حرفاش فهميدم ازدواج کرده آقا همين که خانم پرستار با آمپول اومد خانمه جيغ زد “يا امام رضا” تو رو خدا وقتي مردم واسه يه آمپول ائمه رو ميکشن وسط من حق ندارم واسه آمپول تو کمر زدن بترسم؟:thinking



مشکلي که الان پيش روم صرف نظر از تمام مشکلات ديگه نام دکتر لطفي .
وقتي مدارک رو ميذارم رو ميز دکتر و يه شرح حال مختصر ميگم و وقتي سئوال ميکنه تا حالا تحت نظر کي بودي؟ ميگم لطفي… کاملاً تغيير چهره رو به وضوح تو صورتش مي بينم Grinonttellبدون اينکه به بقيه حرفام توجه کنه نگاهي به عکس ها ميندازه و ميگه اگه استاد گفتن ام-اس پس ام-اس ميگم آقاي دکتر شما پلاک يا التهابي تو مغز مي بينيد؟ ميگه پلاک نيست ولي پلاک هميشه نشونه ام-اس نيست التهاب هم همينکار رو ميکنه يعني ميلين از بين رفته و مال شما بدجايي توي مغز. ميگم پس پلاکهاي سال 76 ديگه نيست؟ ميگه نه ولي پخش شده!!!!. ميگم نخاع چي؟ ميگه نه تو نخاع هيچي نيست…
جل الخالق، لطفي ميگه تو مغز هيچي نيست و نخاع التهاب داره و اين دقيقاً برعکسش رو ميگه فقط واسه اينکه حرف لطفي رو رد نکرده باشه و ام-اس منو تاييد کنه.
بابا من نمي گم اصلاً ام-اس نيست، هست ولي فکر کنم تو عرض اين نه سال خيلي چيزا تغيير کرده و نوع درمان من بايد جدي تر از اين حرفها گرفته شه، عجب گيري کردم از دست اين مافيا پزشکي.
خود اين دکتر هم مي گفت شما تظاهرات بالينيتون خيلي بيشتر از اون چيزي که از ديدن عکس انتظار ميره، نبايد دنبال علت اين قضيه گشت؟ فقط با به کورتن بستن بايد علت خاموش بشه؟
به کمک دوست عزيزي دنبال دکتري مي گردم که وابستگي علمي- عاطفي به لطفي نداشته باشه و فقط براساس ام-ار-اي بهم بگه چه اتفاقي افتاده يا داره مي افته. مي دونم لطفي حرف اول رو ميزنه و از لحاظ علمي هم من کاملا قبولش دارم و مخلصش هم هستم ولي نمي شه که با تعداد مريض بسيار زيادي که داره تو ديدن و تشخيص يکي زياد دقت به خرج نده؟
دوست پزشک ديگه اي ميگه عکس ها رو ببر مرکز ام-ار-اي ديگه و بخواه Report جديد بدن برات چيزي رو که دکتر راديولوژيست توي يه عکس مي بينه هيچ کدوم از دکترهاي متخصص مغز و اعصاب نمي تونن توي عکس ببينن و فقط به خوندن report بسنده ميکنن. من عکسهام رو مرکز اطهري گرفتم که جاي معتبري کسي پيشنهادي داره؟
دکتر عباسيون تو ليستم براي رفتن پيشش هست، پاکدامن رو دوست عزيزي مي تونه برام وقت بگيره ولي فکر کردم اون معروف و پر مريض عين لطفي، مي تونه دقت بيشتري روم داشته باشه؟
پيوست: احمد عزیز که در مورد امگا3 پرسيدن بهتره مطلب آخر وبلاگ گروهی ام-اس رو بخونن تا جواب سئوالشون رو بگيرن.



مشکلي که الان پيش روم صرف نظر از تمام مشکلات ديگه نام دکتر لطفي .
وقتي مدارک رو ميذارم رو ميز دکتر و يه شرح حال مختصر ميگم و وقتي سئوال ميکنه تا حالا تحت نظر کي بودي؟ ميگم لطفي… کاملاً تغيير چهره رو به وضوح تو صورتش مي بينم Grinonttellبدون اينکه به بقيه حرفام توجه کنه نگاهي به عکس ها ميندازه و ميگه اگه استاد گفتن ام-اس پس ام-اس ميگم آقاي دکتر شما پلاک يا التهابي تو مغز مي بينيد؟ ميگه پلاک نيست ولي پلاک هميشه نشونه ام-اس نيست التهاب هم همينکار رو ميکنه يعني ميلين از بين رفته و مال شما بدجايي توي مغز. ميگم پس پلاکهاي سال 76 ديگه نيست؟ ميگه نه ولي پخش شده!!!!. ميگم نخاع چي؟ ميگه نه تو نخاع هيچي نيست…
جل الخالق، لطفي ميگه تو مغز هيچي نيست و نخاع التهاب داره و اين دقيقاً برعکسش رو ميگه فقط واسه اينکه حرف لطفي رو رد نکرده باشه و ام-اس منو تاييد کنه.
بابا من نمي گم اصلاً ام-اس نيست، هست ولي فکر کنم تو عرض اين نه سال خيلي چيزا تغيير کرده و نوع درمان من بايد جدي تر از اين حرفها گرفته شه، عجب گيري کردم از دست اين مافيا پزشکي.
خود اين دکتر هم مي گفت شما تظاهرات بالينيتون خيلي بيشتر از اون چيزي که از ديدن عکس انتظار ميره، نبايد دنبال علت اين قضيه گشت؟ فقط با به کورتن بستن بايد علت خاموش بشه؟
به کمک دوست عزيزي دنبال دکتري مي گردم که وابستگي علمي- عاطفي به لطفي نداشته باشه و فقط براساس ام-ار-اي بهم بگه چه اتفاقي افتاده يا داره مي افته. مي دونم لطفي حرف اول رو ميزنه و از لحاظ علمي هم من کاملا قبولش دارم و مخلصش هم هستم ولي نمي شه که با تعداد مريض بسيار زيادي که داره تو ديدن و تشخيص يکي زياد دقت به خرج نده؟
دوست پزشک ديگه اي ميگه عکس ها رو ببر مرکز ام-ار-اي ديگه و بخواه Report جديد بدن برات چيزي رو که دکتر راديولوژيست توي يه عکس مي بينه هيچ کدوم از دکترهاي متخصص مغز و اعصاب نمي تونن توي عکس ببينن و فقط به خوندن report بسنده ميکنن. من عکسهام رو مرکز اطهري گرفتم که جاي معتبري کسي پيشنهادي داره؟
دکتر عباسيون تو ليستم براي رفتن پيشش هست، پاکدامن رو دوست عزيزي مي تونه برام وقت بگيره ولي فکر کردم اون معروف و پر مريض عين لطفي، مي تونه دقت بيشتري روم داشته باشه؟
پيوست: احمد عزیز که در مورد امگا3 پرسيدن بهتره مطلب آخر وبلاگ گروهی ام-اس رو بخونن تا جواب سئوالشون رو بگيرن.



ديروز خونه يکي از دوستهام دعوت بودم که طبقه سوم يک ساختمون قديمي بود. با توجه به حال بدي که اينروزها دارم و حتي توان اينکه کمي پام رو بلند کنم که از فرش بتونم ردش کنم رو ندارم تصميم گرفتم نرم چون سه طبقه براي شرايط فعلي من شوخي نبود.
به دوستهام گفتم من نميام منو معاف کنيد که کلي مخالفت از طرف اونها شد و گفتن مگه چيه؟ يه کاريش مي کنيم، ميگذاريمت رو صندلي دو سه نفري اينور اونورش رو مي گيريم ميبريمت بالا، به اين بهانه حق نداري بياي. به اميد هم گفتم که نميرم ولي اون هم مخالفت کرد و گفت خودم ميام دنبالت ميبرمت.
ساعت 11 صبح دم خونه دوستم بود، هنوز هيچکدوم از بچه هاي ديگه نيومده بودند که اميدي به کمکشون براي بالا رفتن داشته باشم.
اميد منو دم در پياده کردو رفت ماشين رو پارک کنه، وقتي داشت ميومد به سمتم ديدم موذيانه داره مي خنده پرسيدم چي شده؟ گفت هيچي دارم فکر مي کنم چقدر کمرم درد ميکنه!!!.
يکي دوتا پله اول رو خودم سعي کردم به هر جون کندني شده برم بالا ولي ديگه جونم داشت در ميومد چون ساختمون قديمي بود طول هر پله شايد يک برابر و نيم يک پله معمولي ساختون بود واسه همين مجبور بودم با دست زانو راست رو خم کنم و باز با دست بکشمش رو پله بالايي و با صاف کردن زانو راست پاي چپ کشيده شه بالا و بذارمش رو پله و خوب اين پُروسه سختي بود و تا مي خواستم برسم بالا علاوه بر پا از کمر هم ساقط مي شدم که اميد گفت روتو بکن طرف من کيف و عصات رو بده رکسانا بياره بالا، دوتا پله از اون بالاتر بودم شونه اش رو گذاشت رو شکمم و انداخت منو رو شونه اش، نصف تنه ام افتاده بود پشتش و نصفه ديگه جلو عين اينکه بخواي يه فرش لوله شده رو حمل کني :hypnoid… و از پله ها رفت بالا از ترس سرنگون شدن چشمام رو بسته بودم و فقط صعود به پله هاي بالاتر رو احساس مي کردم…
بعد مهموني هم اومد دنبالم و به همين وضعيت برگشتم پايين.
وقتي سوار ماشين شديم پرسيد
– خوش گذشت؟
– اره خيلي عالي بود… اينقدر خنديديم. مرسي که منو بردي.
– جاييکه بهت خوش ميگذره حتي اگه يه برج 100 طبقه بدون آسانسور بود نگو نميام، نگران نباش خودم ميبرمت بالا.
Kisslove



وقتي کامنت صبا رو خوندم تنم لرزيد. من تو اين نه سال مريضي به جرات هفت سالش رو تحت نظر مستقيم دکتر لطفي بودم تو عرض اين هفت سال نه يکبار تست بينايي دادم و نه تست شنوايي و نه حتي يک معاينه کوچک و پيش پا افتاده.
قبل از اينکه بيام تحت نظر ايشون دکترم دکتر سيکارودي بود که با وجوديکه سالهاي خوب از لحاظ جسمي رو پيش ايشون بودم ولي هربار که ويزيت مي شدم تست قدرت دست و پا تست هاي معمولي چشم و معاينه قدرت لامسه تو اندمهاي مختلف رو از من بعمل مياوردن و يکبار هم نوار مغز ازم برداشتن که نمي دونم حالا به درد مي خورد يا نه؟ ولي دکتر لطفي تنها معاينه ايي که تو اين چند سال از من بعمل آورد اين بود که يکبار بگه چشمات رو ببند و بايست !!!!
فکر نمي کنم اين نشونه حاذقي يک پزشک باشه که هيچ شرح حال و معاينه ايي از يک بيمار نداشته باشه و هر سه ماه براساس تعريف خود بيمار قضاوت کنه که پيشرفت بيماري چطور بوده، ميشه که اينطور باشه؟:question
خوب شايد به اين دلايل هم هست که به همه اين چند سال شک کردم و ترجيح ميدم توسط پزشک ديگه ايي هم ويزيت بشم.( صبا جان خوشحال ميشم مشخصات اون دکتري رو که گفتي برام ايميل بزني)
از وقتي کامنت T رو خوندم همش احساس مي کنم گردنم حسش طبيعي نيست و با احتياط اين ور اونورش ميکنم ( عجب آدم تلقين پذيريم ها) فکر مي کنم همچين بيراه هم نيست من تو امسال دوبار حالم بد شد و هردوبار هم بعد چند جلسه فيزيوتراپي بود، شايد واقعا به گردنم فشار مياد و نخاع رو ملتهب ميکنه!
سيروس ميگه حتما بايد به پزشکت بگي که در طول روز حال يکساني نداري و مثلاً روزها بهتر از شبهايي يا برعکس، اين خيلي نکته مهمي.
ديشب بعد از مدتها حالم بهتر بود و احساس مي کردم پاهام و کمرم سبکتره و يک مسافت 3 يا 4 متري رو با تمرکز رو قدمهام مي تونستم بدون اينکه دست به ديوار يا عصا داشته باشم گام بردارم.
دکتر برام کورتن نوشته ولي هنوز تزريق نکردم مي خوام بدون اينکه نشونه ها خاموش شده باشن پيش دکتر ديگه برم و معاينه بشم و شرح حال بگم.
راه رفتن سخته … خيلي سخت.:whew



مطمئن نیستم می خواستم اینو بنویسم یا نه؟ جرقه اش رو نوشته فرهود و خاطره اش زد تو پست” آخه واسه چی” و خوشحالیش از اینکه دیگه این مسائل کمتروجود داره.
منم پُرم از این خاطرات الان خنده دار و در گذشته وحشتناک و عذاب آور که فعلاً قصد اشاره بهشون و ندارم، چیزی که برام جالبه اتفاقی که دیروز افتاد.
بهتر از هرکس دیگه می دونی که این چند وقت حال روحی درست و حسابی نداشتم از قدیم هم اگه پنج شنبه بعد از ظهر رو می خواستم تنها تو خونه بمونم حالم گرفته می شد و به قول معروف دپرس می شدم واسه همین هم بعدازظهر امید اومد دنبالم که ببرتم بیرون یه دوری بزنم و هوایی عوض کنم، رفتیم به سمت جاده کن و سولقون که مناظر طبیعیش بیشتره و به پیشنهاد من کنار جاده توقف کردیم جاییکه من بتونم منظره رودخونه رو بدون احتیاج به پیاده شدن از ماشین نگاه کنم . چند دقیقه در سکوت به صدای رودخونه گوش سپردم و ریه هام رو از فضای پاک پر کردم بعدش دوربین رو درآوردم و دادم دست امید که عکسهایی که اخیراً گرفتم رو نگاه کنه خودم هم سرم رو بردم نزدیکتر که بتونم LCD دوربین رو ببینم و روی عکسها توضیحات مبسوط !! رو بدم.:teeth
مشغول دیدن عکسها بودیم که یه پیکان سفید با دوتا سرنشین ریش و پشمی با بیسیم در دست کنارمون توقف کرد و از امید خواستن که پیاده شه.Shockh
شروع کردن به سئوال جوابهای معمول این موقع ها، هم خنده ام گرفته بود و این حرکتشون پرتابم کرده بود به حداقل 15 سال پیش هم حرصم گرفته بود که چه راحت توهین میشه به شعور و شخصیت آدم اونم تو این سن و سال عاقله مند!!!!!!!!.:atwitsend
وقتی امید در پشت رو باز کرد که کارتش رو از جیب کتش در بیاره عصای من که به در تکیه داشت پرت شد بیرون !!!!!( احتمالاً حساب کار دستشون اومد!) .
خوب با دیدن کارت امید ترجیح دادن که یه معذرت خواهی کنن و برن، وقتی امید سوار ماشین شد شروع کردم به سربه سر گذاشتنش
– می خواستی بهش بگی من اگه 20 سالگی داماد شده بودم الان باید بچه ام رو می گرفتین نه منو!.Grinancing
– اونا که عصای منو دیدن، می خواستی بگی من مددکارم خانم مددجو رو آوردم بیرون یه هوایی بخوره.:silly
– می خواستی بگی من با این قیافه جامعه حزب الله پسندم میخوره اومده باشم دختربازی؟ نه بابا این خانم ژیگولو رو دستگیر کردم دارم میرم مرکز تحویلش بدم!.:smug
– دوتامون سرمون رو کرده بودیم تو دوربین حتماً فکر کرده یا داریم مواد مصرف می کنیم یا یه خلاف سنگین تر!.Grinevil
– فکر نکن کارت تو محکمه پسند بودا نه خیرم عصای منو دیدن حساب کار دستشون اومد که اگه منو بذارن تو ماشین تا مقر تو سری میخورن.:whistling
.
.
.
خلاصه که این مسخره بازیهای جامعه ما همچنان ادامه دارد.
پيوست: پست ديروز رو برداشتم، چون فکر کردم اگه آدم بخواد راه بره جواب آدمهای احمق و معلوم الحال رو بده که دیگه به کار و زندگی خودش نمی رسه.:sick
چند تا دکتر ديگه تو رزرو هستند که عکسها رو ببرم نشونشون بدم ببينم چی ميگن.:regular