چهارشنبه هفته گذشته که بازي پرتغال و فرانسه بود، حدود ساعت 9:30 اومدم خونه و ديدم برق نداريم از برادرم پرسيدم برقها کي رفته؟ گفت حدود يک ساعت و نيم ميشه گفتم پس خيلي وقته تا شروع بازي مياد(اينجا بازی ساعت 10:30 شروع ميشه).
نيم ساعت ديگه هم گذشت ولي از اومدن برق خبري نشد، ديگه کم کم به دلشوره افتادم که نکنه بازي شروع شه و ما برق نداشته باشيم بخصوص که سر برد و باخت پرتغال با اميد شرط بسته بودم و دلم نمي خواست بازي رو از دست بدم.
قبض برق رو پيدا کردم و زنگ زدم به شماره ايي که روش براي پيگيري نقص و خرابي برق نوشته شده بود.
– الو سلام آقا، برق منطقه ما حدود دو ساعت که قطع شده.
– سلام. آدرستون چيه؟
– ….
– بله قبلاً هم کسان ديگه اطلاع دادن همکارها در صدد رفع مشکل هستند.
– آخه مي دونيد چيه امشب بازي.:thinking
– بله خانم ميدونم ولي چون تعداد خاموشي ها زياد بوده ممکنه يک کم طول بکشه.
– آقا تو رو خدا شما پيگيري کنيد زودتر وصل شه من شرط بستم سر اين بازي حتماً بايد ببينم چي ميشه!:confused
– :laughing
– شما طرفدار کدوم تيم هستيد؟:teeth
– جفتشون خوبن ولي خوب فرانسه تجربه اش بيشتره .
– نگيد آقا خدا نکنه:loser، من سر برد پرتغال شرط بستم بايد اونا برنده شن.
– بخاطر شرط شما هم شده انشالله پرتغال برنده ميشه و فرانسه نارنگي!!!!:tounge
– سر بازي ايران و پرتغال قرار بود ما اونا رو نارنگي کنيم ولي متاسفانه اوني که نارنگي شد فوتبال ما بود!!!:silly
– :laughing پس به اميد برد پرتغال.
– بله به شرطي که برق ما بياد و من بفهمم چي ميشه! پس پيگيري مي کنيد؟:eyelash
– بله خيالتون راحت باشه به مسابقه تون مي رسيد.:smug
.
.
.
بعد گذشت ده يا يک ربع برق هامون اومد و دعاي خير من بدرقه مسئول خوش صحبت و خوش اخلاق منطقه برقمون شد.:angel
پيوست: ولي وقتي داشتم با آقاهه خوش و بش ميکردم همش ياد اون قسمت سريال “من يک مستاجرم” افتاده بودم که نيره جواب تلفنهاي رو ميداد که واسه سفارش غذا زنگ ميزدن و باهاشون گرم مي گرفت که چند وقته ازدواج کردي؟ بچه داري يا نه؟ شوهرت متولد چه ماهي؟ و اخلاق متولدين اين ماه چنين و چنان است… و اصلاً موضوع اصلي که سفارش غذا بود فراموش ميشد.:tounge