کافر همه را به کيش خود پندارد!!

دستش آش و لاش شده،تاندونهای کف دستش آسيب ديده و تحت عمل قرار گرفته:sad.
بی قرار راه ميره و درد تو تک تک اعضا صورتش مشخصه.:sick
بهش ميگم درد داريد؟Shockh
ميگه آره کلافه ام کرده.:whew
ميگم همش بخاطر اينه که زياد راه ميريد.:confused
اون: :surprise
(پيدا کنيد ربط قضيه رو به هم ديگه:teeth):laughing
پيوست: قضيه هيچ ربطی به اميد نداره و اون سالم سالمه خدا رو شکرAngellove.
************************************
1-می خوام مثل پارسال يک مدتی نوشته بچه ها رو بذارم تو وبلاگ هرکی دوست داره نوشته اش رو برای من ايميل کنه که به اسم خودش يا اگه دوست نداره به اسم مستعار بذارم تو وبلاگ.:regular
2-اين لينک هفته نامه سلامت با عنوان “سلامت در وبلاگستان
3-اينم يک خبر خوندنی که متولد ماه مهر عزيزم برام فرستاده.:love
4- اينم يک خبر خوب ديگه بخصوص برای بچه هايي که از ويلچر استفاده می کنن که ديشب از تلويزيون ديدم و امروز فريد نازنين لينکش رو برام فرستاد.:love



کافر همه را به کیش خود پندارد!!

دستش آش و لاش شده،تاندونهای کف دستش آسيب ديده و تحت عمل قرار گرفته:sad.
بی قرار راه ميره و درد تو تک تک اعضا صورتش مشخصه.:sick
بهش ميگم درد داريد؟Shockh
ميگه آره کلافه ام کرده.:whew
ميگم همش بخاطر اينه که زياد راه ميريد.:confused
اون: :surprise
(پيدا کنيد ربط قضيه رو به هم ديگه:teeth):laughing
پيوست: قضيه هيچ ربطی به اميد نداره و اون سالم سالمه خدا رو شکرAngellove.
************************************
1-می خوام مثل پارسال يک مدتی نوشته بچه ها رو بذارم تو وبلاگ هرکی دوست داره نوشته اش رو برای من ايميل کنه که به اسم خودش يا اگه دوست نداره به اسم مستعار بذارم تو وبلاگ.:regular
2-اين لينک هفته نامه سلامت با عنوان “سلامت در وبلاگستان
3-اينم يک خبر خوندنی که متولد ماه مهر عزيزم برام فرستاده.:love
4- اينم يک خبر خوب ديگه بخصوص برای بچه هايي که از ويلچر استفاده می کنن که ديشب از تلويزيون ديدم و امروز فريد نازنين لينکش رو برام فرستاد.:love



1- بطور اتفاقي سريال شنبه شب يا شايدم جمعه شب کانال يک رو ديدم، نمي دونم اصلاً سريال موضوعش چيه يا حتي اسمش چيه؟ تنها چيزي که توجه ام رو جلب کرد بد آموزي شديدي بود که تو دل موضوع نهفته بود.
خانمي رو با تاکيد نشون ميده که شوهرش مرده (اعدام شده) و بيوه است و با پسر يک کارخونه دار رو هم ريخته!!!:eyebrow و اون رو برعليه خانوادش و برادر بزرگش آنتريک ميکنه.
واقعاً دست ننه ام درد نکنه با اين عروس آوردنش، خوب به مردمي که عقلشون به چشمشون و نزده مي رقصن ياد ميدن که زن شوهر مرده يا طلاق گرفته فتنه ايي براي خودش.:waiting
2- سريال نرگس رو نميدونم مي بينيد يا نه، من بخاطر مرحومه پوپک گلدره همه قسمتهاش رو دنبال ميکنن و به دليل مازوخيسم بالا اشک مي ريزم!!:cry خلاصه ديشب نشون داد که نرگس جريان احسان( خواستگارش) رو به مامانش گفت و گفت که قبلاً احسان يک ازدواج ناموفق داشته که همچين قيافه مادر رفت تو هم که ديگه با يه من عسل هم نمي شد رفع و رجوعش کرد و به نرگس گفت بهتره بي خيال اين آدم بشي و اصلاً به دردت نمي خوره…
خوب اينم از نمونه مرد شکست خورده تو زندگي نتيجه اخلاقي اينکه چه مرد چه زن اگه يکبار تو زندگيش به هر دليل اشتباه کنه ديگه جاي گذشت واسه طرف مقابل وجود نداره و بايد سرش رو بذاره زمين بميره چون در غير اينصورت يا فاسد و خونه خراب کن ديگران ميشه يا انگل جامعه.:angry
3- ديشب خواب ديدم دوتا تبهکار دنبالم افتادن و من واسه فرار از دستشون آي ميدوم آي ميدوم…
خواب خوبي نبود همش استرس داشتم ولي نکته به شدت مثبتش اين بود که تو خواب مثل يه آهو مي دويدم:smug، اخيراً حتي تو خوابهام هم خودم رو با عصا مي ديدم و اين نکته مثبتي که دوباره ضمير ناخودآگاهم سالم و بدون مشکل جسمي قبولم کرده.



روز زن و روز مادر بر تمام خانمها و مادران خوب مملکتم مبارک باشه.Kisslove



اين گفتگو بين دوردونه( دختر برادرم که هشت ساله شه) و مادرش رد و بدل شده.:silly
دوردونه: مامان اينقدر حرف نامتعارف نزن.!!!!!:loser
مامان: نامتعارف؟ اصلاً مي دوني نامتعارف يعني چي؟ :thinkingکه بکارش مي بري.
دوردونه: بله نامتعارف يعني متفرقه.:smug
مامان: اونوقت متفرقه يعني چي؟:eyebrow
دوردونه: يعني بيهوده.:shades
ويولت: بچه بعد کلي گردوندن لقمه دور سر و بکار بردن کلمات قلمبه سلمبه گنده تر از دهنش رسيد به اصل مطلبي که مي خواست بگه.:teeth



تو جمعي با آقايي ملاقات کردم که مطالعه و تحقيق روي نيروهاي ماورا الطبيعه و روح انسانها داشت.
با هم شروع به صحبت کرديم و من از مشکلات جسميم بهش گفتم بعد از شنيدن حرفهاي من اجازه خواست که کمي روي هاله وجوديم کار کنه با کمال ميل قبول کردم.
صاف رو صندلي با چشمان بسته نشستم در حاليکه کف دستهام رو به سقف بود بعد از گذشت چند دقيقه گفت چشمات رو باز کن و گفت:
– شما ام –اس نداري!
– چي؟ چي ميگيد؟ يعني نه سال خودم و گول زدم و ادا در آوردم.
– شما ام- اس نداري هاله ات هاله آدمي نيست که ام اس داره به احتمال خيلي قوي يه مشکل روحي در گذشته برات پيش اومده و روحت رو آزرده و مريض کرده و روح به اين صورت عکس العمل نشون داده و کم کم جسم هم متاثر شده بايد سعي کني اون مشکل رو ريشه يابي کني و حلش کني، بازم با اطمينان بهت ميگم تو ام اس نداري…
از اونروز خيلي فکر کردم و شايد بتونم بگم اون مشکل رو هم پيدا کردم و سعي کردم از زير خاکستر بکشمش بيرون و زخم قديميش رو التيام بدم جالبه که هرچي بيشتر بهش مي پردازم و اهميت ميدم بهش حالم بهتر و بهتر ميشه نمونه اش اينکه دوستم مهمون داشت زنگ زد به من و خواست که برم خونه شون و همراهيشون کنم بعد 9 ساعت کاري خسته اومده بودم خونه پاشدم رفتم حموم و بعد شروع کردم به حاضر شدن و رفتم مهموني… تو هر شرايط ديگه بود امکان نداشت جون دوباره از خونه بيرون اومدن رو داشته باشم.
نمي گم حرف اون آقا حجّت، ولي سبب شد به خيلي چيزها فکر کنم و دوباره خودم و احساساتم رو بريزم رو دُري…
اعتراف مي کنم که از شنيدن اينکه ام اس ندارم ترس برم داشته،9 سال عادت کني با بيماريت زندگي کني تموم شرايط زندگيت رو بر اساس بودن اون تغيير بدي هر روز و هر لحظه بهت يادآوري بشه که يک چيز غير عادي تو زندگيت وجود داره که بايد بپذيريش بعد يهو بهت بگن نه همش کشک بود برو زندگي عاديت رو بکن!!! … چه جوري؟ بخدا ديگه يادم رفته چه جوري ميشه بدون ام اس زندگي کرد همونجور که حتي ديگه عادي راه رفتن هم يادم رفته.
اعتراف ميکنم که ام- اس ام رو دوست دارم خيلي چيزها بهم ياد داد نقاب خيلي چهره ها رو برام برداشت يادم داد که آدم عادي نباشم خودم رو تو روزمرگي هام غرق نکنم بدونم که فقط واسه خور و خواب به اين دنيا نيومدم ميتونم مفيدتر از اين حرفا باشم… توقع ام رو از خود وجوديم بالا برد… تحملم رو خيلي زياد کرد… دغدغه هاي زندگيم رو تعالي بخشيد، خيلي مواقع خيلي اذيتم هم کرده ولي به واقع بد و وحشتناک نبوده حتي ميشه گفت دوست ناخونده خوبي بوده.



تو جمعي با آقايي ملاقات کردم که مطالعه و تحقيق روي نيروهاي ماورا الطبيعه و روح انسانها داشت.
با هم شروع به صحبت کرديم و من از مشکلات جسميم بهش گفتم بعد از شنيدن حرفهاي من اجازه خواست که کمي روي هاله وجوديم کار کنه با کمال ميل قبول کردم.
صاف رو صندلي با چشمان بسته نشستم در حاليکه کف دستهام رو به سقف بود بعد از گذشت چند دقيقه گفت چشمات رو باز کن و گفت:
– شما ام –اس نداري!
– چي؟ چي ميگيد؟ يعني نه سال خودم و گول زدم و ادا در آوردم.
– شما ام- اس نداري هاله ات هاله آدمي نيست که ام اس داره به احتمال خيلي قوي يه مشکل روحي در گذشته برات پيش اومده و روحت رو آزرده و مريض کرده و روح به اين صورت عکس العمل نشون داده و کم کم جسم هم متاثر شده بايد سعي کني اون مشکل رو ريشه يابي کني و حلش کني، بازم با اطمينان بهت ميگم تو ام اس نداري…
از اونروز خيلي فکر کردم و شايد بتونم بگم اون مشکل رو هم پيدا کردم و سعي کردم از زير خاکستر بکشمش بيرون و زخم قديميش رو التيام بدم جالبه که هرچي بيشتر بهش مي پردازم و اهميت ميدم بهش حالم بهتر و بهتر ميشه نمونه اش اينکه دوستم مهمون داشت زنگ زد به من و خواست که برم خونه شون و همراهيشون کنم بعد 9 ساعت کاري خسته اومده بودم خونه پاشدم رفتم حموم و بعد شروع کردم به حاضر شدن و رفتم مهموني… تو هر شرايط ديگه بود امکان نداشت جون دوباره از خونه بيرون اومدن رو داشته باشم.
نمي گم حرف اون آقا حجّت، ولي سبب شد به خيلي چيزها فکر کنم و دوباره خودم و احساساتم رو بريزم رو دُري…
اعتراف مي کنم که از شنيدن اينکه ام اس ندارم ترس برم داشته،9 سال عادت کني با بيماريت زندگي کني تموم شرايط زندگيت رو بر اساس بودن اون تغيير بدي هر روز و هر لحظه بهت يادآوري بشه که يک چيز غير عادي تو زندگيت وجود داره که بايد بپذيريش بعد يهو بهت بگن نه همش کشک بود برو زندگي عاديت رو بکن!!! … چه جوري؟ بخدا ديگه يادم رفته چه جوري ميشه بدون ام اس زندگي کرد همونجور که حتي ديگه عادي راه رفتن هم يادم رفته.
اعتراف ميکنم که ام- اس ام رو دوست دارم خيلي چيزها بهم ياد داد نقاب خيلي چهره ها رو برام برداشت يادم داد که آدم عادي نباشم خودم رو تو روزمرگي هام غرق نکنم بدونم که فقط واسه خور و خواب به اين دنيا نيومدم ميتونم مفيدتر از اين حرفا باشم… توقع ام رو از خود وجوديم بالا برد… تحملم رو خيلي زياد کرد… دغدغه هاي زندگيم رو تعالي بخشيد، خيلي مواقع خيلي اذيتم هم کرده ولي به واقع بد و وحشتناک نبوده حتي ميشه گفت دوست ناخونده خوبي بوده.