کيفی می ده!

موهام تا زير شونه هام بود جديدن هم يه مش کرم روش زده بودم که به تعريف ديگران خيلی بهم ميومد:love بعد تزريق نواترون(شيمی درمانی)، رو ريزشش حساس شده بودم بخصوص وقتی می ديدم هروقت دست لای موهام ميکنم دسته است که می آد پايين :sick يا هروقت می رم حموم و بعدش رو چاهک حموم رو تميز می کنم يه مشت پر مو جمع می کنم:nailbiting وقتی پيش مامان يا اميد تعريف می کردم می گفتن موهات بلند يه تارش مساوی با سه چهار تا تار موی معمولی واسه همين به چشمت مياد.منم با دلگرمی اين حرفا و پررويي خودم همچنان موهام رو بلند نگه داشتم.:smug
وقتی قرار شد روغن مالی کنم کسی که دستور اينکار رو بهم داده بود بهم گفت راستی بايد موهاتون رو کوتاه کوتاه کنيد چون مانع رسيدن روغن به کف سرتون ميشه! منم عين اين ضعيفه بدبخت ها که هيچ قدرت تصميم گيری واسه خودشون ندارن و به قولی هرچه آقاشون ميگه است:nottalking، نگاه استفهام آميزی به اميد انداختم که يعنی چيکار کنم؟:eyebrow اونم با اقتدار گفت وقتی لازمه کوتاهش کن.:smug
خلاصه کلام و صغری کبری چيدن، رفتم موهام رو کوتاه کوتاه کردم بقول اميد شدم لنگه اون.:wink
حالا حموم ميرم يه حالی ميکنم نه به حموم زايمون های قبل سه سوت کارام تموم ميشه و چند دونه مويي که روی محافظ چاهک حموم با بی تفاوتی جمع می کنم و ميريزم سطل آشغال.:teeth
يک خاطره: شهروز(برادرم) تازه از آرايشگاه برگشته بود خونه، نشسته بود جلوی تلويزيون و با موهاش بازی ميکرد که يهو يه تار موی بلند رو از لابلای موهاش کشيد بيرون.:hypnoid
شهروز: مامان يعنی آقاهه يادش رفته اين موم رو کوتاه کنه؟:surprise
مامان::rolling کی گفته اين موی تواه؟مال ويولته!:wink
شهروز:پس تو فرق سر من چيکار می کنه؟:eyebrow



کیفی می ده!

موهام تا زير شونه هام بود جديدن هم يه مش کرم روش زده بودم که به تعريف ديگران خيلی بهم ميومد:love بعد تزريق نواترون(شيمی درمانی)، رو ريزشش حساس شده بودم بخصوص وقتی می ديدم هروقت دست لای موهام ميکنم دسته است که می آد پايين :sick يا هروقت می رم حموم و بعدش رو چاهک حموم رو تميز می کنم يه مشت پر مو جمع می کنم:nailbiting وقتی پيش مامان يا اميد تعريف می کردم می گفتن موهات بلند يه تارش مساوی با سه چهار تا تار موی معمولی واسه همين به چشمت مياد.منم با دلگرمی اين حرفا و پررويي خودم همچنان موهام رو بلند نگه داشتم.:smug
وقتی قرار شد روغن مالی کنم کسی که دستور اينکار رو بهم داده بود بهم گفت راستی بايد موهاتون رو کوتاه کوتاه کنيد چون مانع رسيدن روغن به کف سرتون ميشه! منم عين اين ضعيفه بدبخت ها که هيچ قدرت تصميم گيری واسه خودشون ندارن و به قولی هرچه آقاشون ميگه است:nottalking، نگاه استفهام آميزی به اميد انداختم که يعنی چيکار کنم؟:eyebrow اونم با اقتدار گفت وقتی لازمه کوتاهش کن.:smug
خلاصه کلام و صغری کبری چيدن، رفتم موهام رو کوتاه کوتاه کردم بقول اميد شدم لنگه اون.:wink
حالا حموم ميرم يه حالی ميکنم نه به حموم زايمون های قبل سه سوت کارام تموم ميشه و چند دونه مويي که روی محافظ چاهک حموم با بی تفاوتی جمع می کنم و ميريزم سطل آشغال.:teeth
يک خاطره: شهروز(برادرم) تازه از آرايشگاه برگشته بود خونه، نشسته بود جلوی تلويزيون و با موهاش بازی ميکرد که يهو يه تار موی بلند رو از لابلای موهاش کشيد بيرون.:hypnoid
شهروز: مامان يعنی آقاهه يادش رفته اين موم رو کوتاه کنه؟:surprise
مامان::rolling کی گفته اين موی تواه؟مال ويولته!:wink
شهروز:پس تو فرق سر من چيکار می کنه؟:eyebrow



اينم يکي ديگه از سوتي هاي عظيمم:
دوستم سرکار بهم زنگ زد و از چند و چون ماساژ ازم پرسيد منم مي خواستم طبق معمول جوري حرف نزنم که دور و بري هام متوجه شن دارم در مورد چي حرف ميزنم:smug حرفهاي خودم رو پر رنگ ميکنم که متوجه سوتي و عمق فاجعه بشيد!!!.Shockh
اون: بعد ماساژ ميري حموم؟
من: نه بايد روم بمونه.
اون: يعني چي؟ پس روغن رو چيکار ميکني؟
من: هيچی مجبورم تا صبح باهاش بخوابم!!!!:thinking بعدش صبح ميرم حموم.
:nailbiting
پيوست:از کليه بچه ها بابت دعای خيرشون متشکرم:love بخصوص دوستی که شماره انرژی درمانی رو دادن و دوست عزيز ديگه ايي که يوگا رو پيشنهاد دادن. فقط به اين دوست عزيزم بگم من برخلاف زن دايي شما از صحبت کردن در مورد مشکلم ناراحت نمی شم وگرنه که اين وبلاگ رو راه نمی انداختم نمی دونم کار من درسته يا کار زن دايي شم؟!:question
مجبورم صبح برم حموم چون من اگه دَدَر نرم و مثل بچه آدم يک راست برم خونه 6:30 يا 7 خونه ام يک ساعت ماساژ طول ميکشه و روغن حداقل سه ساعت بايد رو بدنم بمونه 10 شب هم که پادشاه اول رو خواب ديدم:eyebrow پس ديگه وقتی نمی مونه که شب برم حموم.:smug



چند روزيه که خانمي مياد خونه و تمام بدنم رو از فرق سر تا نوک پا با روغن به مدت يک ساعت ماساژ ميده .
تو اين ايامي که ميام سرکار يکم سختمه چون بعد اينکه ميرسم خونه هنوز خستگي در کرده و نکرده بايد اماده شم واسه ماساژ بعدشم همونطور چرب و چيلي بخوابم!!!(چون روغن طبي و بايد حداقل سه ساعت رو بدنم بمونه) صبح کله سحر پاشم برم حموم و بعدش موهام رو خشک کنم و سشوار بکشم. بچه هايي که مشکل من رو دارند مي دونند اين حموم رفتن چه کار عظيم و سختيه واسه ما و چه انرژي ازمون گرفته ميشه.:hypnoid
گفتند ماساژ سبب ميشه خون بيشتري تو ماهيچه هام در جريان بيفته و شايد عمل راه رفتنم رو راحتتر کنه فعلاً که معجزه ايي به وقوع نپيوسته.:confused
هفته پيش رفتم پيش دکترم و حالتهايي رو که بهم دست داده بود براش گفتم اون هم اعتقاد داشت که حمله نبوده و جاي نگراني نيست طبق معمول از همه چيز راضي بود و گفت بهتره نوبت بعدي شيمي درمانيت(نواترون) رو بندازيم براي ارديبهشت اگه سروقت خودش مي خواستم انجام بدم اين هفته نوبت تزريق دوم بود ولي دکتر معتقده چون تو اين فاصله ديگه حمله نداشتم، عاليه و چون در کل هشت نوبت بيشتر نميشه از اين دارو استفاده کرد بهتره فاصله بين تزريق ها رو بيشتر کنيم تا حداکثر استفاده رو بتونيم ببريم.



پس فردا تولد فريد و اگه اشتباه نکنم 25 سال ميشه.
پسر نازنيني که نزديک يک سال با وجوديکه تا حالا همديگر رو نديديم و فقط صداي هم و از پاي تلفن شنيديم بي هيچ چشمداشت يا پا از گليم درازتر کنوني!!!! بهم کمک کرده و هميشه باري از مسئوليتهايي که ناخواسته براي خودم ميتراشم برداشته.
فريد گلم تولدت مبارک و هميشه همينطور خوش و سرزنده باشي.Kisshug
pic3.jpg
روز زن بر تمام زنان خوب دنيا مبارک.:love



پس فردا تولد فريد و اگه اشتباه نکنم 25 سال ميشه.
پسر نازنيني که نزديک يک سال با وجوديکه تا حالا همديگر رو نديديم و فقط صداي هم و از پاي تلفن شنيديم بي هيچ چشمداشت يا پا از گليم درازتر کنوني!!!! بهم کمک کرده و هميشه باري از مسئوليتهايي که ناخواسته براي خودم ميتراشم برداشته.
فريد گلم تولدت مبارک و هميشه همينطور خوش و سرزنده باشي.Kisshug
pic3.jpg
روز زن بر تمام زنان خوب دنيا مبارک.:love



شنبه وقتی اومدم سرکار از همون ابتدا احساس کردم حالم به نسبت روزهای گذشته زياد خوب نيست. مشغول بکار شدم تا حوالی ظهر که احساس کردم نشونه های بيماری کم کم داره پر رنگ و پرنگتر ميشه.:nailbiting
درست نمی تونستم صحبت کنم زبونم شل شده بود و کلمات رو درست نمی تونستم ادا کنم دقيقاً مثل آدمی که سکته کرده باشه، وقتی می خواستم گوشی تلفن رو با دست چپم بلند کنم گوشی از دستم مي افتاد:hypnoid . فهميدم يه بلايي داره سرم مياد، رييسم که وضعم رو ديد گفت زنگ بزنيد بيان دنبالتون زودتر بريد خونه استراحت کنيد.
زنگ زدم برادرم که مامان هم باهاش بود اومدن دنبالم و در حاليکه قدم از قدم نمی تونستم بردارم زير بغلم رو گرفتن و بردن پايين و با احتياط سوار ماشينم کردن پشتی صندلی رو به حالت خوابيده درآوردم و دراز کشيدم.:whew
تو راه اميد بهم تلفن کرد با کلمات جويده جويده وضعيت رو بهش توضيح دادم و گفتم ديگه زنگ نزن چون می خوام برم خونه بخوابم وقتی بيدار شدم خودم بهت زنگ ميزنم.:loser
از ساعت سه بعدازظهر تا شب خوابيدم وقتی بيدار شدم ديدم حالم بهتره ولی ترجيح دادم فرداش رو هم استراحت کنم چون ظاهراً شير خفته درونم(ام-اس) می خواست بيدارشه.
فرداش هم مامان و هم اميد گفتن ديگه اينکار رو با ما نکن از ترس قالب تهی کرديم. اميد سر کلاس بوده استاد همش می گفته آقای… مطمئنيد حالتون خوبه؟ حواستون تو کلاس نيست.:eyebrow
از مامان پرسيدم واسه چی ترسيدين؟ گفت: گفتم نکنه اين حالت بهت بمونه تا حالا اينجوری نديده بودمت نگران بودم که چه بلايي داره سرت مياد؟:sad
بدبختی ها يکبار هم بخوام بروم بيارم چه حال نزاری دارم بقيه پس می افتن.:nottalking
تمام علائم بعد چند ساعت استراحت کردن برطرف شد پس حمله نبوده،حمله زمانيه که تشدید نشانه های بيماری یا ايجاد نشانه های جديد نزديک به 72 ساعت تو بدن پايدار باشه اونوقت می تونيم بگيم حمله دست داده.
پيوست:اينم بخونيد.