معرفی سايت

بچه هايي که پرسيده بودن مگه با تزريق دارو حالت بهتر نشده؟ بايد خدمتشون بگم دارويي که من تزريق کردم از اول هم قرار نبود حال منو بهتر کنه بلکه می بايست از شدت حملات بيماريم کم ميکرد که اينکار رو هم انجام داد و فرصت ميده به بدنم که شروع کنه به بازسازی اونچه که از بين رفته.
وقتی نوانترون رو تزريق کردم ده روز اول حالم عالی بود ولی بعد اون شايد يک سه هفته ايي حال به شدت بدی رو تجربه کردم که دمار از روزگارم در آورد:sad البته سعی کردم چيز زيادی اينجا بروز ندم در حال حاضر حالم باز خيلی بهتر شده و دارم پله های ترقی رو آروم آروم بالا ميرم:regular.
حال اين مدتم عجيب شبيه نمودار سينوسي شده.
به بچه های درگير با ام-اس پيشنهاد ميدم حتماً اين سايت مفيد رو مطالعه کنند.



معرفی سایت

بچه هايي که پرسيده بودن مگه با تزريق دارو حالت بهتر نشده؟ بايد خدمتشون بگم دارويي که من تزريق کردم از اول هم قرار نبود حال منو بهتر کنه بلکه می بايست از شدت حملات بيماريم کم ميکرد که اينکار رو هم انجام داد و فرصت ميده به بدنم که شروع کنه به بازسازی اونچه که از بين رفته.
وقتی نوانترون رو تزريق کردم ده روز اول حالم عالی بود ولی بعد اون شايد يک سه هفته ايي حال به شدت بدی رو تجربه کردم که دمار از روزگارم در آورد:sad البته سعی کردم چيز زيادی اينجا بروز ندم در حال حاضر حالم باز خيلی بهتر شده و دارم پله های ترقی رو آروم آروم بالا ميرم:regular.
حال اين مدتم عجيب شبيه نمودار سينوسي شده.
به بچه های درگير با ام-اس پيشنهاد ميدم حتماً اين سايت مفيد رو مطالعه کنند.



تو شرکت بودم و اميد قرار بود خبر يه کاری رو بهم بده ولی حدود يک ساعتی از زمان خبر دادنش گذشته بود و حسابی کلافه شده بودم وقتی زنگ زد دلم می خواست هرچی کلفت کنايه بلدم بارش کنمShockh ولی از طرفی تو شرکت بودم و ناچار بايد عفت کلام رو حفظ ميکردم تصميم گرفتم تلگرافی حالشو بگيرم:teeth که فقط خودش بفهم و من.
من: اميد یعنی منو کردی!!!!!!!!!!Razzhbbbt(مثلاً می خواستم بگم منو رو سرويس کردی از سرويس فاکتور گرفتم شد اين جمله وحشتناک:confused)
اميد: بله؟:thinking
ديدم خيلی ناجور شد الان همکارام چی پيش خودشون فکر ميکنن اومدم به خيال خودم درستش کنم.
من: منظورم اينه که از اون کارا کردي منو.:hypnoid
اميد::rolling
ديدم ديگه حرف از خودم در نوکنم بهتره گندها داره عظيم و عظيم تر ميشه:sick
اومدم حال اونو بگيرم خودم ضايع شدم:cry.



تو شرکت بودم و اميد قرار بود خبر يه کاری رو بهم بده ولی حدود يک ساعتی از زمان خبر دادنش گذشته بود و حسابی کلافه شده بودم وقتی زنگ زد دلم می خواست هرچی کلفت کنايه بلدم بارش کنمShockh ولی از طرفی تو شرکت بودم و ناچار بايد عفت کلام رو حفظ ميکردم تصميم گرفتم تلگرافی حالشو بگيرم:teeth که فقط خودش بفهم و من.
من: اميد یعنی منو کردی!!!!!!!!!!Razzhbbbt(مثلاً می خواستم بگم منو رو سرويس کردی از سرويس فاکتور گرفتم شد اين جمله وحشتناک:confused)
اميد: بله؟:thinking
ديدم خيلی ناجور شد الان همکارام چی پيش خودشون فکر ميکنن اومدم به خيال خودم درستش کنم.
من: منظورم اينه که از اون کارا کردي منو.:hypnoid
اميد::rolling
ديدم ديگه حرف از خودم در نوکنم بهتره گندها داره عظيم و عظيم تر ميشه:sick
اومدم حال اونو بگيرم خودم ضايع شدم:cry.



تو خونه بنايي داشتم، وقتي کارها تموم شد مامان ليندا(دوستيم با ليندا از دوران دبستان تا حالاست) اومد خونه مون و با کمک مامان و شهريار(برادرم) اتاق و ملزومات رو تر و تميز کردن و چيدن برام خودم تقريباً دست به سياه و سفيد نزدم ولي مجبور بودم چند ساعت رو صندلي بشينم و بهشون بگم هرچي رو کجا بذارن و همينطور هيجان ناشي از اين تغيير تحولات سبب شد که خيلي خسته بشم انگار تموم اون کارها رو خودم انجام دادم نه بقيه.:whew
شب دندونهام رو مسواک کردم و چراغ رو هم خاموش کردم آمدم برم طرف تخت خواب که يکهو تعادلم رو از دست دادم و پخش زمين شدم.:sick
با نا اميدي نگاهي به اطرافم انداختم که وسيله ايي پيدا کنم براي اتکا کردن بهش و بلند شدن از جام، مبل کنار دستم بود ولي هرچي دو دو تا چهار تا کردم ديدم سبکتر از اينهاست که بتونم وزنم رو بندازم رو دسته اش و از جام بلند شم چه بسا که تو حين عمليات مبل هم چپه شه روم اگه ميخواستم از لوله رادياتور بگيرم ممکن بود پوسيده باشه و از جاش کنده شه در ضمن اينکه داغ هم بود! اگه از دستگيره در ميگرفتم ممکن بود بشکنه!!!:eyebrow تا تختخوابم که مطمئن ترين و مناسب ترين وسيله بود براي کمک گرفتن و بلند شدن هم مسافتي فاصله بود حالا که نمي تونستم رو پام وايستم چه جوري ميرفتم تا لب تخت؟ روي زانو هام خم شدم و شروع کردم به چهار دست و پا رفتن به سمت تخت خواب از درد روي دستهام که وزن بدنم رو تحمل ميکردن به خودم ميپيچيدم… بالاخره رسيدم به تخت پشتم رو دادم به تخت و دستام رو گذاشتم رو لبه تخت و خودم رو کشيدم بالا، بالا تنه ام رو تخت قرار گرفت مونده بود پاهام نيروي برام نمونده بود که پاهام رو هم بيارم رو تخت، از پاچه شلوارم گرفتم و با فشار پاهام رو گذاشتم رو تخت از اين همه تقلا تمام بدنم خيس عرق شده بود نگاهي به دستهام انداختم روي دستهام به اندازه يه سکه پنج تومني کبود و خون مرده شده بود… اوف Shockhزيرپوشم تو شلوارم قرار نگرفته بود و منم متنفرم از اينکه کمرم موقع خواب لخت بمونه خواستم کمرم رو بدم بالا و زيرپوش رو بسرانم داخل شلوار ولي رمق واسم نمونده بود با بدبختي پاهام رو اوردم پايين و از جام بلند شدم که لباسم رو مرتب کنم ولي… آخ به پهلو افتادم رو زمين آنچنان آخي از ته دلم گفتم که تموم خستگي و دردم رو با همون آخ ريختم بيرون… دوباره عمليات کشيدن خودم رو تخت انجام شد حرصم گرفته بود به خودم گفتم حتي اگه ده بار ديگه هم بخورم زمين بايد رو پاهام وايستم لباسم رو مرتب کنم بعد بخوابمRazzhbbbt دو بار ديگه هم خوردم زمين به همون وضعيت سابق ولي دفعه سوم تونستم به هدفم برسم.:eyelash
هربار که زمين مي خوردم و آخي از ته ته دلم ميگفتم و ميديدم هنوز سالمم و جاييم نشکسته غرق لذت مي شدم.:teeth



تو خونه بنايي داشتم، وقتي کارها تموم شد مامان ليندا(دوستيم با ليندا از دوران دبستان تا حالاست) اومد خونه مون و با کمک مامان و شهريار(برادرم) اتاق و ملزومات رو تر و تميز کردن و چيدن برام خودم تقريباً دست به سياه و سفيد نزدم ولي مجبور بودم چند ساعت رو صندلي بشينم و بهشون بگم هرچي رو کجا بذارن و همينطور هيجان ناشي از اين تغيير تحولات سبب شد که خيلي خسته بشم انگار تموم اون کارها رو خودم انجام دادم نه بقيه.:whew
شب دندونهام رو مسواک کردم و چراغ رو هم خاموش کردم آمدم برم طرف تخت خواب که يکهو تعادلم رو از دست دادم و پخش زمين شدم.:sick
با نا اميدي نگاهي به اطرافم انداختم که وسيله ايي پيدا کنم براي اتکا کردن بهش و بلند شدن از جام، مبل کنار دستم بود ولي هرچي دو دو تا چهار تا کردم ديدم سبکتر از اينهاست که بتونم وزنم رو بندازم رو دسته اش و از جام بلند شم چه بسا که تو حين عمليات مبل هم چپه شه روم اگه ميخواستم از لوله رادياتور بگيرم ممکن بود پوسيده باشه و از جاش کنده شه در ضمن اينکه داغ هم بود! اگه از دستگيره در ميگرفتم ممکن بود بشکنه!!!:eyebrow تا تختخوابم که مطمئن ترين و مناسب ترين وسيله بود براي کمک گرفتن و بلند شدن هم مسافتي فاصله بود حالا که نمي تونستم رو پام وايستم چه جوري ميرفتم تا لب تخت؟ روي زانو هام خم شدم و شروع کردم به چهار دست و پا رفتن به سمت تخت خواب از درد روي دستهام که وزن بدنم رو تحمل ميکردن به خودم ميپيچيدم… بالاخره رسيدم به تخت پشتم رو دادم به تخت و دستام رو گذاشتم رو لبه تخت و خودم رو کشيدم بالا، بالا تنه ام رو تخت قرار گرفت مونده بود پاهام نيروي برام نمونده بود که پاهام رو هم بيارم رو تخت، از پاچه شلوارم گرفتم و با فشار پاهام رو گذاشتم رو تخت از اين همه تقلا تمام بدنم خيس عرق شده بود نگاهي به دستهام انداختم روي دستهام به اندازه يه سکه پنج تومني کبود و خون مرده شده بود… اوف Shockhزيرپوشم تو شلوارم قرار نگرفته بود و منم متنفرم از اينکه کمرم موقع خواب لخت بمونه خواستم کمرم رو بدم بالا و زيرپوش رو بسرانم داخل شلوار ولي رمق واسم نمونده بود با بدبختي پاهام رو اوردم پايين و از جام بلند شدم که لباسم رو مرتب کنم ولي… آخ به پهلو افتادم رو زمين آنچنان آخي از ته دلم گفتم که تموم خستگي و دردم رو با همون آخ ريختم بيرون… دوباره عمليات کشيدن خودم رو تخت انجام شد حرصم گرفته بود به خودم گفتم حتي اگه ده بار ديگه هم بخورم زمين بايد رو پاهام وايستم لباسم رو مرتب کنم بعد بخوابمRazzhbbbt دو بار ديگه هم خوردم زمين به همون وضعيت سابق ولي دفعه سوم تونستم به هدفم برسم.:eyelash
هربار که زمين مي خوردم و آخي از ته ته دلم ميگفتم و ميديدم هنوز سالمم و جاييم نشکسته غرق لذت مي شدم.:teeth