نداره

متاسفم اگه با خوندن متنی از من اميد کسی نا اميد شد يا هرچی ديگه.
من اينجا از احساساتم مي نويسم از احساسات کاملاً عريان شايد حتی بنويسم دلم ميخواد خودم رو بکشم… احساس من تو اون لحظه يا اون روز ولی اين دليل نميشه که حتماً اينکار رو بکنم ياد گرفتم که برای حل شدن احساساتم بنويسم.
پس خواهش ميکنم احساس گناه بهم نديد و دچار خودسانسوريم نکنيد چيزی که دوسال سعی کردم دچارش نشم.



قرچ قروچ

خدا رو شکر که هنوز میتونم صدای قرچ قرچ و کوبيده شدن برف رو زير گامها بشنوم هرچند که چند قدم بيشتر نباشه.:angel
دوردونه اومده بود خونه مون و با شوق و ذوق گفت عمه جون بيا بريم تو حياط برف بازی.:hug
گفتم نميتونم عمه جون خودت بروShockh.
گفت اِ چرا؟
گفتم ممکنه بخورم زمين.:sad
گفت پس چرا پارسال اومدی باهام؟:question
گفتم پارسال حالم بهتر بود امسال نمی تونم بيام.
بعدش با خنده و شوخی حواسش رو از درخواستی که کرده بود پرت کردم ولی اين واقعيتيه که بايد بپذيرم… دارم پس ميرم.:sad



هفته پيش با اميد قرار گذاشتيم بريم سينما،”جهت فضولها بگم فيلم کارگران مشغول کارند.”:teeth
با وجوديکه سينما نزديک محل کار اميد بود ولي قرار شد بياد بالا دنبال من باهم بريم سينما، ساعت حدود دو بهم زنگ زد که مجبورم برم جلسه ممکنه زياد طول بکشه اگه اينجوري شد اشکال نداره آژانس بگيري بياي دم سينما؟ منم با اطمينان گفتم نه خودت رو نگران نکن خيالت راحت من ميام.:smug
ولي از خدا پنهون نيست از شما هم پنهان نباشه بعد قطع تلفن از اضطراب اينکه شايد مجبور شم تنها برم … بيرون روي گرفتم.:sick
اون روز هم بارون ميومد چه باروني! با خودم گفتم زنگ بزنم آژانس ماشين بياد اگه يک کم بالاتر يا پايينتر ماشين رو نگه داره چه خاکي به سرم بريزم؟:sad اون که مثل اميد با ملاحظه نيست تازه اصلا به شرايط جسمي من وارد نيست اميد تحت هر شرايطي حتي اگه ترافيک باشه و جا پارک پيدا نکنه وقتي ببينه از در اومدم بيرون دنده عقب ميگيره مياد جلو پام نگه ميداره يا اگه نتونه اينکار رو بکنه خودش از ماشين پياده ميشه کيفم رو ميگيره و کمک ميکنه تا دم ماشين برم و سوار شم اگه رفتم دم سينما درست جلوي در پياده ام نکرد چيکار کنم؟ اگه تو خيابون بخورم زمين چه خاکي به سرم بريزم؟ اونم تو اين بارون!:confused
همه اينها سبب شد که حالم بريزه بهم و با توالت قرارداد ببندم.:cry
هي اومدم به روي خودم نيارم و با اعتماد به نفس عمل کنم ديدم خودخواهي اون بنده خدا رو از چند تا خيابون فاصله ايي که با سينما داره تو اين بارون و ترافيک بکشم دم شرکت و دوباره برگردونم سر جاي اولش ولي خوب با اضطراب خودم چيکار کنم؟Shockh
گفتم الا لله يه اس- ام- اس ميزنم ببينم چي ميشه! نوشتم: ميگما بدجوري بارون مياد فکر نکنم آژانس ماشين داشته باشه بفرسته خودت بياي بهتره!!!!!!:thinking
نتيجه اين شد که خودش علي رغم تمام خستگي پا شد اومد و رفتيم سينما.:hug
تو راه کلي از اين احساسم و وابستگي شديدي که بهش پيدا کردم حرف زدم، شايد حل شه.:whew
وابستگي اصلا خوب نيست حتي اگه طرف ظرفيتش رو هم داشته باشه.:loser



دو سال پيش در چنين روزي افتان و خيزان سوار ماشين اميد شدم!.:teeth
وقتي شروع به ارزيابي محيط و راننده اتومبيلي که سوار شده بودم کردم حتي يک در صد هم احتمال نمي دادم دو سال لذت بخش و لحظه هاي پر از شادي و هيجان مثبت رو باهاش طي کنم.
وقتي براي بار دوم ديدمش و به صحبت هاش که طنيني بس محجوبانه و آروم داشت گوش دادم وقتي نگاهي به تيپ و سر و وضعش انداختم که انگار زمان براش تو دهه 60 متوقف شده بود و تداعی کننده همون پسر دبيرستانيهای اون زمان با فرق کج و ته ريش تنکي بر صورت و شلوار پارچه ايي به پا بود، به خودم گفتم آخه من به اين آدم چي بگم؟Shockh هيچ حرف مشترکي براي شروع صحبت و ادامه دادن اون پيدا نمي کردم.:confused
حالا همون آدم شده محرم اسرار زندگي من و گوش شنوايي که تلخترين احساس هاي قلبي منو به جون ميشنوه:hug و وقتي تو اوج ناراحتي جسمي و روحي هستم با چشماني نمناک ميگه ” از ته دلم دعا ميکنم خدا اين بيماري رو از تن تو خارج کنه و به من بده که کمتر زجر بکشي.”:embaressed
دوستت دارم اميدم و خدا را به خاطر اين هديه که در شش بهمن به من عطا کرد شاکرم.:love:angel



اينقدر قشنگ اين اتفاق رو شرعی کردمش که خودم حظش را بردم:smug
داخلي.شرکت.شب
مونا در حال بستن در شرکت خداحافظي بلند خطاب به شخص داخل شرکت گفته و در را ميبندد در حاليکه زير لب آهنگي را زمزمه ميکند به سمت آسانسور حرکت کرده و دگمه آسانسور را فشار ميدهد صفحه نمايشگر ظاهرا خاموش است مونا چند بار ديگر دگمه را فشار ميدهد ولي اتفاقي نمي افتد زير لب ناسزايي مي دهد و به سمت شرکت بر مي گردد کليد انداخته و وارد مي شود تلفن را برداشته و شماره ميگيرد.
مونا :آقاي ناظمي سلام، اعتمادي هستم… آسانسور خرابه؟
مونا :تا کي طول ميکشه؟
اميد کيف به دست از اتاق خودش خارج مي شود مکثي کرده و به مکالمه مونا گوش ميدهد.
مونا :اي بابا… اين که نشد… مني که ازپله نمي تونم استفاده کنم تکليفم چيه؟
با عصبانيت گوشي را قطع ميکند.
اميد :قضيه چيه؟
مونا :طبق معمول آسانسور ايراد داره دارن تعميرش ميکنن.
اميد :کي درست ميشه؟
مونا :ميگه حداقل دو ساعت کار داره
اينجا اگه آدم يه ربع ديرتر از ساعت معمول از شرکت خارج بشه مجبوره يه تاوان دو سه ساعته پرداخت کنه.
اميد :حالا مي خوايد چيکار کنيد؟
مونا :جز انتظار چاره ديگه ايي هم دارم؟ حالا بگم ده طبقه رو يواش يواش برم پايين هفت تايه بقيه رو يقيقاً ميميرم!!!
اميد :نميشه که دوساعت تنها بشينيد تو شرکت. تازه معلوم هم نيست بعد دوساعت درست ميشه يا نه!
مونا Frownبا استهزا، معلومه از موقعيت پيش اومده و اين گرفتاري خيلي تو حرص است ) چطوره زنگ بزنم آتش نشاني بياد با نردبون بيارنم پايين؟ يا نه چطوره يه سبد بياريد بشينم توش و مش قربون بدتم پايين؟
اميد Frownبا خنده) راست ميگي اين ايده سبد خيلي خوبه ولي حالا که سبد نداريم بايد يه فکر ديگه بکنيم.
مونا Frownبا جبهه) آقاي اميد اين مشکل منه. آسانسور هم فکر نمي کرد يکي تو اين ساختمون باشه که پاي 17 طبقه پايين رفتن نداشته باشه وگرنه اينقدر دم به ساعت خودشو لوس نميکرد.
اميد Frownبا صداي بلند) مش قربون يه صندلي محکم دسته دار بيار اينجا.
صداي حرکت چرخ هاي صندلي
مونا Frownشگفت زده) مي خوايد چيکار کنيد؟
مش قربون Frownهمراه با صندلي) بفرماييد آقا.
اميد Frownآمرانه) بشين .
مونا :بشينم؟ که چي بشه؟
اميد :بشين رو صندلي. من و مش قربون دو سر صندلي رو ميگيريم ميبريمت پايين.
مونا :نه… بده خجالت مي کشم.
اميد :چي چي رو بده ؟از رو صندلي نشستن خجالت مي کشي؟
مونا :نه اينکه من بشينم و شما سر صندلي رو بگيريد…
اميد :فعلا زمان مناسبي براي اين تعارفات نيست رسيديم پايين کرايه باربري رو ازتون ميگيرم.!!!!!!
مش قربون صندلي را به کنار پله ها برده اميد در شرکت را قفل کرده و به مونا و مش قربون ملحق مي شود. مونا با اضطراب برروي صندلي مي نشيند.
اميد :اگه مي ترسيد چشماتون رو ببنديد فقط کيف منم تا پايين بذاريد رو زانوتون.
اميد :مش قربون کدوم طرف راحتتري؟ همون طرف رو بگير.
گروه به راه مي افتد در حاليکه مونا نفس در سينه حبس کرده با د ستي جلو چشمانش را گرفته و با دست ديگر کيف اميد را به آغوش مي فشارد!
اميد :مش قربون صندلي رو بذار پايين يه نفس بگيريم.
در پاگردي مونا و صندلي را پايين ميگذارند و پس از اندکي استراحت مجدد به راه مي افتند.
خارجي.خيابان.شب
مونا :واقعا نميدونم با چه زبوني ازتون تشکر کنم.
اميد Frownبا لبخند) احتياجي به تشکر نيست بعداً هزينه باربري رو ازتون ميگيرم.
مونا Frownبا خنده) با کمال ميل پرداخت ميکنم.



اينقدر قشنگ اين اتفاق رو شرعی کردمش که خودم حظش را بردم:smug
داخلي.شرکت.شب
مونا در حال بستن در شرکت خداحافظي بلند خطاب به شخص داخل شرکت گفته و در را ميبندد در حاليکه زير لب آهنگي را زمزمه ميکند به سمت آسانسور حرکت کرده و دگمه آسانسور را فشار ميدهد صفحه نمايشگر ظاهرا خاموش است مونا چند بار ديگر دگمه را فشار ميدهد ولي اتفاقي نمي افتد زير لب ناسزايي مي دهد و به سمت شرکت بر مي گردد کليد انداخته و وارد مي شود تلفن را برداشته و شماره ميگيرد.
مونا :آقاي ناظمي سلام، اعتمادي هستم… آسانسور خرابه؟
مونا :تا کي طول ميکشه؟
اميد کيف به دست از اتاق خودش خارج مي شود مکثي کرده و به مکالمه مونا گوش ميدهد.
مونا :اي بابا… اين که نشد… مني که ازپله نمي تونم استفاده کنم تکليفم چيه؟
با عصبانيت گوشي را قطع ميکند.
اميد :قضيه چيه؟
مونا :طبق معمول آسانسور ايراد داره دارن تعميرش ميکنن.
اميد :کي درست ميشه؟
مونا :ميگه حداقل دو ساعت کار داره
اينجا اگه آدم يه ربع ديرتر از ساعت معمول از شرکت خارج بشه مجبوره يه تاوان دو سه ساعته پرداخت کنه.
اميد :حالا مي خوايد چيکار کنيد؟
مونا :جز انتظار چاره ديگه ايي هم دارم؟ حالا بگم ده طبقه رو يواش يواش برم پايين هفت تايه بقيه رو يقيقاً ميميرم!!!
اميد :نميشه که دوساعت تنها بشينيد تو شرکت. تازه معلوم هم نيست بعد دوساعت درست ميشه يا نه!
مونا Frownبا استهزا، معلومه از موقعيت پيش اومده و اين گرفتاري خيلي تو حرص است ) چطوره زنگ بزنم آتش نشاني بياد با نردبون بيارنم پايين؟ يا نه چطوره يه سبد بياريد بشينم توش و مش قربون بدتم پايين؟
اميد Frownبا خنده) راست ميگي اين ايده سبد خيلي خوبه ولي حالا که سبد نداريم بايد يه فکر ديگه بکنيم.
مونا Frownبا جبهه) آقاي اميد اين مشکل منه. آسانسور هم فکر نمي کرد يکي تو اين ساختمون باشه که پاي 17 طبقه پايين رفتن نداشته باشه وگرنه اينقدر دم به ساعت خودشو لوس نميکرد.
اميد Frownبا صداي بلند) مش قربون يه صندلي محکم دسته دار بيار اينجا.
صداي حرکت چرخ هاي صندلي
مونا Frownشگفت زده) مي خوايد چيکار کنيد؟
مش قربون Frownهمراه با صندلي) بفرماييد آقا.
اميد Frownآمرانه) بشين .
مونا :بشينم؟ که چي بشه؟
اميد :بشين رو صندلي. من و مش قربون دو سر صندلي رو ميگيريم ميبريمت پايين.
مونا :نه… بده خجالت مي کشم.
اميد :چي چي رو بده ؟از رو صندلي نشستن خجالت مي کشي؟
مونا :نه اينکه من بشينم و شما سر صندلي رو بگيريد…
اميد :فعلا زمان مناسبي براي اين تعارفات نيست رسيديم پايين کرايه باربري رو ازتون ميگيرم.!!!!!!
مش قربون صندلي را به کنار پله ها برده اميد در شرکت را قفل کرده و به مونا و مش قربون ملحق مي شود. مونا با اضطراب برروي صندلي مي نشيند.
اميد :اگه مي ترسيد چشماتون رو ببنديد فقط کيف منم تا پايين بذاريد رو زانوتون.
اميد :مش قربون کدوم طرف راحتتري؟ همون طرف رو بگير.
گروه به راه مي افتد در حاليکه مونا نفس در سينه حبس کرده با د ستي جلو چشمانش را گرفته و با دست ديگر کيف اميد را به آغوش مي فشارد!
اميد :مش قربون صندلي رو بذار پايين يه نفس بگيريم.
در پاگردي مونا و صندلي را پايين ميگذارند و پس از اندکي استراحت مجدد به راه مي افتند.
خارجي.خيابان.شب
مونا :واقعا نميدونم با چه زبوني ازتون تشکر کنم.
اميد Frownبا لبخند) احتياجي به تشکر نيست بعداً هزينه باربري رو ازتون ميگيرم.
مونا Frownبا خنده) با کمال ميل پرداخت ميکنم.



اين خبر رو ديروز تو خبرگزاری مهر نوشتن و مهرنوش عزيز بهم خبر داد.منم به حساب کادو تولد اميد گذاشتم که اون بهم داده:teeth.
به اميد روزی که درمان بيماری های صعب العلاجی:angel همچون ام-اس پيدا شه.