پاچه خاری!

دوردونه(دختر برادرم، شش ساله شه) اومده بود خونه مون که مامان شروع کرد به ابراز احساسات کردن براش.
مامان: الهي قربون دختر گلم برم، خوشگلم، ملوسکم، دلم برات يه عالمه تنگ شده بود…:hug
دوردونه: مامان بزرگ پاچه خاري مي کني؟!!!!!!:eyebrow
اظهار نظري نمي کنم “تو خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل”.:thinking



زندگی هنری!

بازم ادامه اون شب بارونی!چقدر اتفاق افتاد ها:teeth
اميد بازم از ماشين پياده شد چيزی بخره ولی اينبار بدون کاپشن من:wink وقتی سوار شد و خواست ماشين رو راه بندازه.
من: نه الان نريم يکم صبر کن.
اميد: واسه چی صبر کنيم؟ خدا شلنگ آب و باز کرده زودتر برسيم خونه بهتره.
من: نه حس امشب همون حسيه که سکانسش رو نوشتم. می خوام حس بگيرم.:eyelash
اميد: ای بابا حالا وايستيم تو اين بارون که تو حس بگيریShockhعجب گيری افتاديم ها، هی ميگن زندگی زناشويي هنرمندا دووم نداره واسه همينه ديگه بی ربط نمی گن.:nottalking يه شب که مجبور شی واسه حس گرفتن خانم زير بارون بمونی فرداش ميبری محضر طلاقش ميدی.:waiting
من::laughing



ادامه مطلب پايين.
بارون شر شر ميزد رو شيشه ماشين از داروخانه چيزي لازم داشتم اميد مي خواست پياده شه و بره بخره.
من: بيا اين کاپشن منو بپوش خيس نشي.
اميد::confused
من: فکر نکن گول ميخورم دستت بگيري بري نپوشي، همين الان بايد جلو من بپوشي که خيالم راحت شه يالله.:loser
تلاش مذبوحانه اميد براي پوشيدن کاپشن، تصور کنيد کاپشن يه آدم 160 سانتي چسبيده به هيکل يه آدم 183 سانتي!!! تنگ با آستين هاي کوتاه!:hypnoid
من: آهان خوبه.:smug
اميد: چي چي و خوبه! هم تنگه هم کوتاه!:whew با اين برم بيرون همه فکر ميکنن کاپشن دختر کوچيکم رو پوشيدم، يه پولي هم ميذارن کف دستم.Shockh
من: بي خيال کي تو رو تو اين بارون نيگا ميکنه.کلاهش رو هم بذار سرت خيس نشي.:kiss
اميد: چتر دارما!:thinking
من: داري؟ :eyebrowخوب زودتر بگو اينقدر از خودم ابتکار بخرج ندم.:nottalking
پيوست:امروز رسماً عصام رو جمع کردم گذاشتم تو کيفم.درسته که با ترس و لرز بخاطر نبود عصا قدم برميدارم ولی تمرين خوبيه برای بالا بردن اعتماد به نفسم.:smug



بارون سيل آسا به سقف ماشين برخورد ميکرد.
صداي گرم قميشي از راديو پخش تو فضاي بسته و گرم ماشين پيچيد.
… من از صداي گريه تو به غربت بارون رسيدم… تو چشات باغ بارون زده ديدم….
چشمام رو بستم و خودم رو سپردم به هجوم خاطرات تلخ و شيرين.
چشم تو همرنگ يه باغ……
اشک تو چشمام لب پر ميزد.:sad
از يه درد کهنه لبريز..
ديگه مقاومت بي فايده بود اشکام به خودشون اجازه دادن سرک بکشن رو گونه هام.
اميد: گريه مي کني؟ چرا؟
دگمه ضبط رو زد که خاموش شه.
با اعتراض دوباره ضبط رو روشن کردم.
من:اِ خاموش نکن دارم حال ميکنم.:loser
اميد: حال مي کني؟؟؟؟:surprise من که فقط دارم اشکات رو مي بينم. آهان فهميدم حال کردن از نوع مازوخيسميشه نه؟:thinking
پيوست: از ناخوشی هام گفتم از خوشيم هم بگم:teeth،امروز صبح حدود ده تا پله رو بدون اينکه از ديوار يا نرده پله کمک بگيرم رفتم بالاSmugapplause



مدتها بود حالي به اين خوبي و عالي تجربه نکرده بودم.:hug
پر از انرژي و احساس هاي مثبتم، تا اونجا که توانم اجازه ميده سعي مي کنم کارهايي که مدتها انجام دادنشون برام محال و جزو خاطراتم بود رو انجام بدم.
پنج يا شش سالي بود که ديگه يک آهنگ رو نمي تونستم از اول تا آخرش برقصم تو ماههاي اخير هم که حتي واسه همراهي کردن هم واستادن و دستي تو هوا تکون دادن برام سخت و ناممکن شده بود چون از پشت تعادلم رو از دست ميدادم و معلق ميشدم سمت چپ بدنم اينقدر سفت و اسپاسم دار بود که به سختي مي تونستم انتظار همراهي ازش داشته باشم ولي ديشب با پخش آهنگ افشين از جام بلند شدم و شروع به رقصيدن کردم و در کمال تعجب تا پايان آهنگ دوام آوردم.
مامان اينروزا کارش شده اسفند دود کردن، مي شينم بلند ميشم اسفند دور سرم ميگرده.:love
حالت آدمهايي رو دارم که بهشون گفتن مثلاً يک هفته وقت زندگي کردن داري و بعد جونت رو ميگيريم تند تند و به سرعت دنبال انجام دادن کارهاي عقب افتاده ام مي خوام حداکثر استفاده رو از حال خوب و سرپا بودنم ببرم و کارهايي رو که تا اين زمان از ديگران خواهش ميکردم برام انجام بدن، خودم انجامشون بدم.
احساس آدمي رو داشتم که بدون هيچ تجهيزاتي پرتش کردن قعر دريا، رفتم پايين و پايين تر به مرز خفگي رسيدم حتي دماغم به شن کف دريا هم کشيده شد:sick ولي درست تو لحظه ايي که ديگه نفسم ياري نمي کرد و داشتم خفه ميشدم يه کمک يه دست نامرئي از يقه ام گرفت کشيد بالا، اومدم رو سطح آب و به هوا رسيدم به اکسيژن خالص يه نفس عميق کشيدم ريه هام رو پر کردم، آماده ام آماده ام اگه باز بکشتم پايين.:shades



مدتها بود حالي به اين خوبي و عالي تجربه نکرده بودم.:hug
پر از انرژي و احساس هاي مثبتم، تا اونجا که توانم اجازه ميده سعي مي کنم کارهايي که مدتها انجام دادنشون برام محال و جزو خاطراتم بود رو انجام بدم.
پنج يا شش سالي بود که ديگه يک آهنگ رو نمي تونستم از اول تا آخرش برقصم تو ماههاي اخير هم که حتي واسه همراهي کردن هم واستادن و دستي تو هوا تکون دادن برام سخت و ناممکن شده بود چون از پشت تعادلم رو از دست ميدادم و معلق ميشدم سمت چپ بدنم اينقدر سفت و اسپاسم دار بود که به سختي مي تونستم انتظار همراهي ازش داشته باشم ولي ديشب با پخش آهنگ افشين از جام بلند شدم و شروع به رقصيدن کردم و در کمال تعجب تا پايان آهنگ دوام آوردم.
مامان اينروزا کارش شده اسفند دود کردن، مي شينم بلند ميشم اسفند دور سرم ميگرده.:love
حالت آدمهايي رو دارم که بهشون گفتن مثلاً يک هفته وقت زندگي کردن داري و بعد جونت رو ميگيريم تند تند و به سرعت دنبال انجام دادن کارهاي عقب افتاده ام مي خوام حداکثر استفاده رو از حال خوب و سرپا بودنم ببرم و کارهايي رو که تا اين زمان از ديگران خواهش ميکردم برام انجام بدن، خودم انجامشون بدم.
احساس آدمي رو داشتم که بدون هيچ تجهيزاتي پرتش کردن قعر دريا، رفتم پايين و پايين تر به مرز خفگي رسيدم حتي دماغم به شن کف دريا هم کشيده شد:sick ولي درست تو لحظه ايي که ديگه نفسم ياري نمي کرد و داشتم خفه ميشدم يه کمک يه دست نامرئي از يقه ام گرفت کشيد بالا، اومدم رو سطح آب و به هوا رسيدم به اکسيژن خالص يه نفس عميق کشيدم ريه هام رو پر کردم، آماده ام آماده ام اگه باز بکشتم پايين.:shades



اين پست رو قبلاً فريد گذاشته بود ولی به علت مشکلات سايت حذف شده بود بدليل درخواست مکرر بينندگان:teeth مجدداً تکرار ميشه.:smug با کامنت هايي که داشته.
جمعه حدود ساعت 3 بعد از ظهر بود رو تخت دراز كشيده بودم كه يه چرتي بزنم كم كم داشت چشمام گرم ميشد كه خواهرم گوشيو آورد گفت با تو كار دارن گفتم كيه گفت نمي دونم تو خواب و بيداري گوشي رو گرفتم
من :سلام:yawn
يه بنده خدا:سلام فريد جان خوبي؟
من: خيلي ممنون:waiting
بنده خدا: من اميد هستم:teeth
من :surprise: به به آقا اميد :sickحالتون خوبه؟
اميد: خيلي ممنون.. آقا فريد من و ويولت الان طرفاي شما هستيم ويولت مي خواست اگه اشكالي نداره بياد شما رو ببينه
من يه دفه چرتم پاره شد:surprise مثل كارتون تام و جري ديديد كه يه دفه چشماشو باز مي كنه مثل فنر از جا مي پره منم دقيقا همونجوري از جا پريدم:surprise يكمي شك كردم:thinking به خودم گفتم كه اگه با ويولت اومده پس چرا خود ويولت حرف نزد:thinking چون شب قبلش هم كه با ويولت صحبت مي كردم كرج خونه ي داييش اينا بود و گفت فردا بعد از ظهر ميرم خونه خودمون بعد پيش خودم گفتم اي واي فريد بدبخت شدي:nailbiting انقدر به اين اميد گير دادي سر به سرش گذاشتي تا آخر شماره رو پيدا كرد حالا مي خواد آدرس و پيدا كنه بياد ترتيبتو بده:nailbiting تو فكر بودم كه چي جواب بدم كه خودش گفت
اميد: اگه با من امري نداريد گوشي رو ميدم به ويولت .(جون خودت که اينقدر تحويلت گرفته باشه:silly،ويلی)
من: خواهش ميكنمTeethsmug
بعد خداحافظي كرديم و بعد از چند لحظه ……..
ويولت: سلام فريد
من: سلام چطوري؟:hug
ويولت: خوبم تو خوبي؟
من: مرسي منم خوبم
ويولت: ببين فريد ما الان خيابون … هستيم مي خواستيم اگه اشكالي نداره بيايم ببينيمت
من: اشكالي كه نداره ولي وقت قبلي داريد يا نه:smug
ويولت: لوس نكن خودتو:laughing
من: چرا ديروز بهم نگفتي كه مي خواين بياين مگه نگفتم هر وقت خواستي بياي يه روز قبلش بهم خبر بده:nottalking
ويولت: من نميدونستم يهويي شد امروز اميد اومد دنبالم گفت بريم بيرون منم گفتم تا اينجا اومديم بريم فريد رو هم ببينيم اگه آمادگيشو داري ميام دم در ميبينيمت و زود ميرم اگه كرت كثيف هستي و آمادگي نداري كه اصرار نمي كنم
من: حالا چرا دم در؟؟؟:thinking
ويولت: اميد نمياد تو منم امروز خوردم زمين پام درد مي كنه نمي تونم بيام تو ميام جلوي در مي بينمت و ميرم
من: باز اين اميد زدت زمين تازه نمياد كه نياد چه بهتر:nottalking دم در ميشينه تو ماشين تو مياي تو:laughing
ويولت::laughing نه اميد نزده زمين تو خونه خوردم زمين اميد هم يه …..برات فرستاد
من:surprise: اي اميد بي ادب مگه مامانت بهت ادب ياد نده:laughing منو باش پيش خودم ميگفتم اين اميد خيلي بچه مثبته اين كه از همه ي ما وضعش خرابتره :laughing
ويولت::laughing خوب حالا چي كار كنيم بيايم يا نه
من: ويولت من خودم خيلي دوست دارم ببينمتون:love ولي الان وضعم و اوضام روبراه نيست اگه باشه براي هفته ي بعد خيلي بهتره:wink
ويولت: باشه اگه وضع و اوضات روبراه نيست اصرار نميكنم باشه براي يه روز ديگه كه منم پام يكمي بهتر بشه
من: مرسي:hug ولي ايندفه كه خواستيد بيايد حتما يه روز قبلش بهم خبر بده و اگر هم اومديد حتما بايد بيايد تو
ويولت: باشه حالا آدرست رو بده:smug
من: تو كه گفتي باشه هفته ي بعد ميام :thinking
ويولت: خوب آدرس و بگو الان كه نميام فقط مي خوام ياد بگيرمGrinevil
من: بدون وقت قبلي اومدي آدرس هم ميخواي من ميدونم ديگه الان به تو آدرس بدم 5 دقيقه ديگه دم دري:laughing
ويولت : از دست توShockh باشه دفه ي بعد كه اومدم زنگ مي زنم آدرس و ميگيرم خوب مزاحمت نميشم مراقب خودت باش:kiss
من: مرسي تو هم همينطور:love به اميد هم سلام برسون:sick
ويولت: مگه الان با خودش حرف نزدي:surprise
من:اهان چرا چرا اصلا حواسم نبود بازم سوتي در وكردم:laughing
ويولت: :rolling
خيابوني كه ويولت و اميد اونجا بودن و با من تماس گرفتن با خونه ي ما كمتر از5 دقيقه راه بود از يه طرف خيلي دلم ميخواست ببينمشون از طرفي هم سر و وضعم اصلا مناسب نبود از شما چه پنهون منم اونروز 3-4 روزي بود حموم نرفته بودم :surpriseو به قول ويولت حسابي كرت كثيف بودم خلاصه گفتم بزار ايندفه رو بپيچونمشون كه دفه ي بعد كه خواستن بيان يادشون باشه قبلش خبر بده و هم اينكه يه كلاسي در كرده باشم Smugsmug