احساس رضايت از نوع درمان

پرسش: حدود يک سال و نيم پيش بيماري من تشخيص داده شده اگرچه از ان زمان تا به حال دو حمله داشته ام ولي اکثر علائم من برطرف شده و در حال حاضر کاملا خوبم. پزشک من اينترفرون برايم تجويز کرده که جلوي پيشرفت بيماري مرا بگيرد اما اين تزريقات برايم مشکل است من مي خواهم به چيزهاي ديگري در زندگي بپردازم ولي اين تزريقات مداوم بيماري مرا به يادم مياورد و مرا افسرده مي کند آيا راه ديگري غير از اين تزريقات نداريد؟
پاسخ: اين مسئله به اين بستگي دارد که شما چگونه در مورد آن فکر کنيد، شما فکر ميکنيد که تزريقات مکرر بيماري شما را به يادتان مي آورد و اين در حالي است که شما ترجيح مي دهيد به بيماري خود فکر نکنيد. اگر شما به تزريق دارو به عنوان اقدامي مهم که براي کمک به سلامت خود انتخاب کرده ايد نگاه کنيد خواهيد ديد که راحتر مي توانيد تزريقات را قبول کنيد بسياري از بيماران اين کار را کرده و موفق شده اند در نظر داشته باشيد که بعد از چند سال شما از خود خواهيد پرسيد که چه کاري براي کمک به سلامت خود انجام داده ايد؟ تعدادي از بيماران هستند که با وجود تزريق مکرر دارو بيماري شان پيشرفت کرده است اکثر اين بيماران اظهار مي کنند که علي رغم پيشرفت بيماري هنوز هم از تزريق دارو راضي هستند چرا که آنها مي دانند که هرکاري که امکان داشته براي کمک به خود و جلوگيري از پيشرفت بيماري انجام داده اند.
اين مسئله رضايت از خود به نظر من خيلي خيلي مهمه من هم احساس خوبي از تزريق يک روز در ميون آمپول به خودم نداشتم و اينکه صبح به صبح يه مشت قرص هرچند که 90% اش ويتامين و مکمله رو بعد صبحانه ام بخورم ولي حداقلش اينه که هيچ وقت احساس گناه اينکه کاري براي بدتر نشدنم انجام ندادم آزارم نميده و حتي اگه بدتر هم بشم فکر ميکنم من تلاش و مبارزه ام رو کردم.
خانمي رو ميشناختم که چهارسال سرطان بدخيم داشت طوري که دکترها مرتب به خانواده اش ياداوري ميکردن که ماکزيمم يک هفته ديگه زنده است ولي اين خانم خواست که مبارزه کنه و زنده بمونه و وقت يکهفته ايش رو به چهارسال کشوند.
در مورد بيماريتون يا هر مشکل ديگه تون مطالعه کنيد و بهترين روش کمکي به خودتون رو انتخاب کنيد از مبارزه هيچ وقت خسته نشيد که هميشه يک راه آخر باقي مونده که ازمايشش نکرديد:regular.
ويولت



احساس رضایت از نوع درمان

پرسش: حدود يک سال و نيم پيش بيماري من تشخيص داده شده اگرچه از ان زمان تا به حال دو حمله داشته ام ولي اکثر علائم من برطرف شده و در حال حاضر کاملا خوبم. پزشک من اينترفرون برايم تجويز کرده که جلوي پيشرفت بيماري مرا بگيرد اما اين تزريقات برايم مشکل است من مي خواهم به چيزهاي ديگري در زندگي بپردازم ولي اين تزريقات مداوم بيماري مرا به يادم مياورد و مرا افسرده مي کند آيا راه ديگري غير از اين تزريقات نداريد؟
پاسخ: اين مسئله به اين بستگي دارد که شما چگونه در مورد آن فکر کنيد، شما فکر ميکنيد که تزريقات مکرر بيماري شما را به يادتان مي آورد و اين در حالي است که شما ترجيح مي دهيد به بيماري خود فکر نکنيد. اگر شما به تزريق دارو به عنوان اقدامي مهم که براي کمک به سلامت خود انتخاب کرده ايد نگاه کنيد خواهيد ديد که راحتر مي توانيد تزريقات را قبول کنيد بسياري از بيماران اين کار را کرده و موفق شده اند در نظر داشته باشيد که بعد از چند سال شما از خود خواهيد پرسيد که چه کاري براي کمک به سلامت خود انجام داده ايد؟ تعدادي از بيماران هستند که با وجود تزريق مکرر دارو بيماري شان پيشرفت کرده است اکثر اين بيماران اظهار مي کنند که علي رغم پيشرفت بيماري هنوز هم از تزريق دارو راضي هستند چرا که آنها مي دانند که هرکاري که امکان داشته براي کمک به خود و جلوگيري از پيشرفت بيماري انجام داده اند.
اين مسئله رضايت از خود به نظر من خيلي خيلي مهمه من هم احساس خوبي از تزريق يک روز در ميون آمپول به خودم نداشتم و اينکه صبح به صبح يه مشت قرص هرچند که 90% اش ويتامين و مکمله رو بعد صبحانه ام بخورم ولي حداقلش اينه که هيچ وقت احساس گناه اينکه کاري براي بدتر نشدنم انجام ندادم آزارم نميده و حتي اگه بدتر هم بشم فکر ميکنم من تلاش و مبارزه ام رو کردم.
خانمي رو ميشناختم که چهارسال سرطان بدخيم داشت طوري که دکترها مرتب به خانواده اش ياداوري ميکردن که ماکزيمم يک هفته ديگه زنده است ولي اين خانم خواست که مبارزه کنه و زنده بمونه و وقت يکهفته ايش رو به چهارسال کشوند.
در مورد بيماريتون يا هر مشکل ديگه تون مطالعه کنيد و بهترين روش کمکي به خودتون رو انتخاب کنيد از مبارزه هيچ وقت خسته نشيد که هميشه يک راه آخر باقي مونده که ازمايشش نکرديد:regular.
ويولت



دو هفته پيش رفتم دکتر همونطور که قبلا گفتم حالم خيلي بد بود و روزي يکبار رو ديگه زمين ميخوردم رو پام جايه سالمي از کبودي باقي نمونده بود باضافه سرگيجه و حالت تهوع شديد خودم ميفهميدم تو حمله هستم ولي خوب دکتر هم بايد تاييد ميکرد پس رفتم مطب.
تا وقتي نوبتم بشه تو اطاق انتظار نشستم و گرم صحبت با خانمه هايي که اونجا بودن که خانم منشي رو کرد بهم و گفت ببين ويولت جان مثل اينکه خيلي بحثت گل انداخته ميخواي بقيه رو قبل تو بفرستم تو چون ديگه نوبت تواه مثل فنر از جام پريدم گفتم نه بابا ميرم يه وقت اينکار رو نکنيا.
وارد مطب که شدم به دکتر گفتم آقاي دکتر حمله دارم گفت چطور اين فکر رو ميکني؟ گفتم راه به راه ميخورم زمين تو شرکتم تا جايي که ديوار باشه راه ميرم سرگيجه و تهوع داره خلم ميکنه گفت پاشو راه برو پاشدم چند قدم غيغاژ واسش راه رفتم گفت آره راست ميگي حمله است(توجه کنيد که اين نهايت معاينه دکترمه!) بايد پالس شي گفتم فعلا وقت پالس شدن ندارم چون رييسم داره ميره خارج کشور من نمي تونم يک هفته کار رو تعطيل کنم( بنازم وجدان کاري رو:tounge!) گفت پس ميگي چيکارت کنم بايد کورتن بزني گفتم به نظر من آمپول تتراکوساکتيد بهم بديد که حالم رو يکم بهتر کنه که لااقل بتونم چند قدم راه برم دي يا بهمن ميخوابم بيمارستان در ضمن بتافرونم رو هم نميزنم با فرياد پرسيد چرا؟ گفتم چون حالم رو بدتر ميکنه تازه ميخوام حامله شم بهم گفتن ازيک سال قبلش نبايد بزني(دروغي که توتيا يادم داد براي عدم استفاده آمپول بگم که مقبول بيفته) گفت کي اين حرف رو زده ماکزيمم يک ماه قبلش ميتوني قطعش کني تازه خيليا يکي دوماه بعدش فهميدن حامله اند و آمپول رو قطع کردن و هيچ مشکلي پيش نيومده اصلا ببينم من دکترم يا تو؟ هرچي دلت ميخواد واسه خودت تجويز ميکني ميگم پالس شو ميگي نمي شم آمپول ضعيف ميزنم ميگم چرا سرخود بتافرونت رو قطع کردي ميگي اينطوري حالم بهتره گفتم بله من جسارت نمي کنم شما دکتري ولي من به حال خودم و اينکه چي بهم بيشتر ميسازه بعد هشت سال وارد ترم:angel.
خلاصه که هموني رو نوشت که خودم خواستم و بعدش خواهش کرد براي مشاوره برم که رضايت بدم دوباره بتافرون شروع کنم:regular.
حالا سه تا آمپول از هفت تا آمپول رو زدم حالم يه نمه بهتره حداقلش اينه که زمين نمي خورم با اميد هم که راه ميرم ميگه خيلي بهتري ولي اين تهوع داره ديونه ام ميکنه به اضافه اينکه ورم دارم ميارم و ژاپني شدم بدن درد حسابي دارم مفاصلم داره از هم وا ميره و پوست کمرم و لپام و گردنم از شدت درد و کشيده شدن بدجور بي تابم ميکنه فکر کنم درست حالت آدمهاي معتادي رو داشته باشم که بهشون مواد نرسيده! البته اين کورتن اين عوارض خفن رو داره با بچه هاي ديگه هم که صحبت کردم همينو ميگن اگه حمله با اين رد شه که عمرا بتافرون شروع کنم لااقل به خودم ثابت ميشه که از همه واسه خودم دکتر ترم نه:shades؟
پيوست: خنده دار قضيه اين بود که وقتي از مطب اومدم بيرون مامانم گفت خوب واسه خودت حساب کتاب ميکني که عروسي کني و بعدشم حامله شي:whatchutalkingabout!!! گفتم بابا دروغ گفتم دکتر چيزي بهم نگه شمام ساده اي ها.
ويولت



دو هفته پيش رفتم دکتر همونطور که قبلا گفتم حالم خيلي بد بود و روزي يکبار رو ديگه زمين ميخوردم رو پام جايه سالمي از کبودي باقي نمونده بود باضافه سرگيجه و حالت تهوع شديد خودم ميفهميدم تو حمله هستم ولي خوب دکتر هم بايد تاييد ميکرد پس رفتم مطب.
تا وقتي نوبتم بشه تو اطاق انتظار نشستم و گرم صحبت با خانمه هايي که اونجا بودن که خانم منشي رو کرد بهم و گفت ببين ويولت جان مثل اينکه خيلي بحثت گل انداخته ميخواي بقيه رو قبل تو بفرستم تو چون ديگه نوبت تواه مثل فنر از جام پريدم گفتم نه بابا ميرم يه وقت اينکار رو نکنيا.
وارد مطب که شدم به دکتر گفتم آقاي دکتر حمله دارم گفت چطور اين فکر رو ميکني؟ گفتم راه به راه ميخورم زمين تو شرکتم تا جايي که ديوار باشه راه ميرم سرگيجه و تهوع داره خلم ميکنه گفت پاشو راه برو پاشدم چند قدم غيغاژ واسش راه رفتم گفت آره راست ميگي حمله است(توجه کنيد که اين نهايت معاينه دکترمه!) بايد پالس شي گفتم فعلا وقت پالس شدن ندارم چون رييسم داره ميره خارج کشور من نمي تونم يک هفته کار رو تعطيل کنم( بنازم وجدان کاري رو:tounge!) گفت پس ميگي چيکارت کنم بايد کورتن بزني گفتم به نظر من آمپول تتراکوساکتيد بهم بديد که حالم رو يکم بهتر کنه که لااقل بتونم چند قدم راه برم دي يا بهمن ميخوابم بيمارستان در ضمن بتافرونم رو هم نميزنم با فرياد پرسيد چرا؟ گفتم چون حالم رو بدتر ميکنه تازه ميخوام حامله شم بهم گفتن ازيک سال قبلش نبايد بزني(دروغي که توتيا يادم داد براي عدم استفاده آمپول بگم که مقبول بيفته) گفت کي اين حرف رو زده ماکزيمم يک ماه قبلش ميتوني قطعش کني تازه خيليا يکي دوماه بعدش فهميدن حامله اند و آمپول رو قطع کردن و هيچ مشکلي پيش نيومده اصلا ببينم من دکترم يا تو؟ هرچي دلت ميخواد واسه خودت تجويز ميکني ميگم پالس شو ميگي نمي شم آمپول ضعيف ميزنم ميگم چرا سرخود بتافرونت رو قطع کردي ميگي اينطوري حالم بهتره گفتم بله من جسارت نمي کنم شما دکتري ولي من به حال خودم و اينکه چي بهم بيشتر ميسازه بعد هشت سال وارد ترم:angel.
خلاصه که هموني رو نوشت که خودم خواستم و بعدش خواهش کرد براي مشاوره برم که رضايت بدم دوباره بتافرون شروع کنم:regular.
حالا سه تا آمپول از هفت تا آمپول رو زدم حالم يه نمه بهتره حداقلش اينه که زمين نمي خورم با اميد هم که راه ميرم ميگه خيلي بهتري ولي اين تهوع داره ديونه ام ميکنه به اضافه اينکه ورم دارم ميارم و ژاپني شدم بدن درد حسابي دارم مفاصلم داره از هم وا ميره و پوست کمرم و لپام و گردنم از شدت درد و کشيده شدن بدجور بي تابم ميکنه فکر کنم درست حالت آدمهاي معتادي رو داشته باشم که بهشون مواد نرسيده! البته اين کورتن اين عوارض خفن رو داره با بچه هاي ديگه هم که صحبت کردم همينو ميگن اگه حمله با اين رد شه که عمرا بتافرون شروع کنم لااقل به خودم ثابت ميشه که از همه واسه خودم دکتر ترم نه:shades؟
پيوست: خنده دار قضيه اين بود که وقتي از مطب اومدم بيرون مامانم گفت خوب واسه خودت حساب کتاب ميکني که عروسي کني و بعدشم حامله شي:whatchutalkingabout!!! گفتم بابا دروغ گفتم دکتر چيزي بهم نگه شمام ساده اي ها.
ويولت



صبح وقتي داشتم آماده ميشدم بيام سرکار، شلوارم رو پوشيدم و اومدم جوراب بپوشم يه لنگه اش دم دستم بود پاکردم هرچي دنبال لنگه ديگه اش گشتم پيدا نشد زير تخت، لاي روتختي و زير بالش نخيرنبودکه نبود ديرمم شده بود ازخيرش گذشتم و يه جفت ديگه برداشتم پوشيدم و اومدم سرکار.
آخرهاي وقت اداري بود بلند شدم رفتم تو اتاق رييسم کاري انجام دادم و برگشتم. نشسته بودم پاي کامپيوترم که رييس از اتاق اومد بيرون دم در اتاقش يه مکثي کرد و پرسيد: اين لنگه جوراب مال کيه؟
از زير چشم نگاهي انداختم و چشام شد قد نعلبکي بله خودش بود لنگه جوراب گمشده خودم. حالا چيکار کنم خجالت آوره برم بگم ماله منه نمي گن خانم جان جورابتو از پات در اوردي؟ حالا هم که در اوردي انداختيش وسط شرکت؟ نمي دونم اين لنگه جوراب لعنتي کجا قايم شده بود؟ تو پاچه شلوارم بوده؟ اگه آره چرا از صبح که اينقدر بلند و کوتاه شدم در نيومده کجا گير کرده بود؟ که حالا عدل گذاشته جلو رييسم بيفته بيرون!!! تف تو روح هرچي جوراب مردم آزاره.
ديدم به روي خودم نيارم آبرومندانه تره. اهالي شرکت جمع شدن واسه شناسايي جوراب بي زبون من! هرکي يه چيزي ميگفت من لام تا کام حرف نزدم و مثلا سرم رو به کارم گرم کردم انگار نه انگار که دارن درمورد يه جوراب ناشناس وسط شرکت بحث ميکنن آخرين اظهار نظر اين بود که جوراب بچه گونه است و به اونها تعلق نداره تنها شانسي که آوردم اين بود که يکي از همکارهام زودتر رفته بود و يه بچه هفت ساله داشت و گناه افتاد گردن اون که جوراب تو جيبش بوده دست کرده چيزي در بياره جوراب من افتاده بيرون! بعدش رفتن يه انبر اوردن و جوراب بينوا رو انداختن تو سطل زباله!!!
تمام اين عمليات رو زير چشمي داشتم نگاه ميکردم و مترصد يه فرصت مناسب بودم که برم سر سطل برش دارم آخه جوراب نو ومارک دار و گرونيه نمي شد به همين راحتي ازش گذشت!(منم که اسکروچ) بعد قرني يه جوراب گرون خريده بودم تو يه فرصت که کسي اون حوالي نبود به بهونه دستشويي رفتن رفتم سر سطل آشغال و جوراب نازنين دَدَريم رو برداشتم.
پيوست1: خوبه کثيف نبود و بو نمي داد وگرنه فرض مال بچه بودن هم افراض نمي شد!!!.
پيوست2: مجبورم تا يه مدت نپوشمش که از خاطر ها بره.
پيوست3: حالا صبح که همکارم بياد و قضيه رو بهش بگن و بره سر سطل واسه شناسايي جوراب و ببينه جا تره و بچه نيست چي؟
پيوست4: آقاي رييس و اميد عزيزم ميدونم الان ميگين چه شلخته است اين دختره ولي به خدا اين جوراب سربهوا ! نمي دونم کدوم گوري خودشو پنهان کرده بود و فقط ميخواست آبرو من ببره بي صاحاب مونده!!!.
پيوست5: يه خاطره ديگه هم در همين رابطه دارم شايد بعدا تعريف کردم.
پیوست6: این کامنت رو که دیروز توسط روابط عمومی انجمن ام-اس توی کامنت دونی گذاشته بودن اینجا میارم تا همه بخونن و از همینجا از مسئول محترم روابط عمومی انجمن هم که این وبلاگ رو برای اطلاع رسانی به بیماران عزیز به رسمیت شناختن و قابل دونستن تشکر می کنم:
سلام
به اطلاع شما و تمام دوستان ام اس ميرساند که انجمن ام اس ايران سميناری تحت عنوان تازه های بيماری ام اس به زبان ساده با حضور اساتید محترم ( آقايان دکتر لطفی دکتر صحراييان دکتر پاکدامن دکتر شاه بيگی و دکتر تقا) در روز پنج شنبه ۲۱ آبان ماه ۸۳ از ساعت ۹ تا ۱۲ در سالن کنفرانس مرکز ام آر آی دکتر اطهری واقع در خيابان شهيد مطهری روبروی بيمارستان جم کوچه حجت پلاکهای ۶ و ۸ برگزار ميگردد تمامی بيمارن محترم رابه شرکت در اين سمينار دعوت مينماييم



يکی از دوستای نازم تو ايران ام-اس اين ايميل رو برام فرستاده چون خيلي با نمک بود اينجا ميذارمش،:teeth
18دليل محكم براي اينكه به مرد بودن خود افتخار كنيد:
1- هميشه از نام خانوادگي شما استفاده مي‌شود.
2- مدت زمان مكالمه‌ي تلفني شما حداكثر30 ثانيه است.
3- براي يك مسافرت يك هفته اي تنها يك ساك كوچك دستي نياز داريد.
4- در تمام شيشه هاي مربا و ترشي را خودتان باز مي‌كنيد.
5- دوستان شما توجهي به كاهش يا افزايش وزن شما ندارند.
6- جنسيت شما در موقع مصاحبه‌ي استخدام مطرح نيست.
7- لازم نيست كيفي پر از لوازم بي استفاده را همه جا به دنبالتان بكشيد.
8- ظرف مدت 10دقيقه مي‌توانيد حمام كنيد و براي رفتن به مهماني آماده شويد.
9- همكارانتان نمي‌توانند اشك شما را در بياورند.
10- اگر در 34 سالگي هنوز مجرديد، احدي به شما ايراد نمي‌گيرد.
11- رنگ اجزاء صورت شما در هر صورت طبيعي است.
12- با يك دسته گل مي‌توانيد بسياري از مشكلات احتمالي را حل كنيد.
13- وقتي مهمان به خانه‌ي شما مي‌آيد لازم نيست اتاق را مرتب كنيد.
14- بدون هديه مي‌توانيد به ديدن تمام اقوام و دوستانتان برويد.
15- مي‌توانيد آرزوي هر پست ومقامي را داشته باشيد.
16- حداقل بيست راه براي بازكردن در هر بطري نوشابه‌ي داخلي يا خارجي بلد هستيد.
17- ضرورتي ندارد روز تولد دوستانتان را به خاطر داشته باشيد.
18- … و بالاخره روزي يك پيرمرد موفق خواهيد شد.
و حالا 28 دليل بسيار محكم براي اينكه به زن بودن خود افتخار كنيد:
1- نام هر گل و زيبايي در طبيعت است را روي شما مي‌گذارند.
2- هنگامي كه رنگ پريده يا بيمار هستيد با كمي وسايل آرايش مي‌توانيد خود را زيباتر كنيد و هيچ كس هم از شما ايرادنمي‌گيرد( كاري كه بسياري از آقايان مد روز يواشكي انجام مي‌دهند).
3- تمام شاعران ايران زمين در وصف گل روي شما هزاران شعر گفته و خط و خال و چشم و ابروي شما را ستوده اند.
4- مجبور نيستيد سر كار برويد و پول يك ماه كار و تلاشتان را برنج و گوشت و نخود و لوبيا بخريد.
5- به راحتي و با اعتماد به نفس هر وقت كه لازم بود گريه مي كنيد و غم و غصه هايتان را در دل جمع نمي كنيد تا سكته كنيد.
6- عمرتان بسيار طولاني است.
7- آنقدر حرف براي گفتن داريد كه هرگز كم نمي‌آوريد.
8- هميشه يك عالمه دوست و رفيق ناب داريد و كمتر گرفتار رفيق ناباب مي شويد.
9- هرگز در حمام خود را گربه شور نمي كنيد.
10- بزرگ شده ايد و كمتر براي طرفداري از تيم قرمز و آبي يا اين حزب و آن حزب جلز و ولز كرده و كركري مي خوانيد.
11- ريش و سبيل نداريد كه موقع آب خوردن قبل از خودتان سبيلتان آب بنوشد.(قابل توجه سيبيلوها):wink
12- عشق و هنر ابداع شماست.
13- هميشه جوان تر از سنتان هستيد و هيچ كس نمي داند شما چند ساله ايد.
14- از سن 9سالگي به بلوغ عقلي و جسمي مي‌رسيد و حالاحالاها بايدبدوند تا به پاي شما برسند!.
15- بهشت زير پاي شماست.
16- اگر موهايتان مرتب نبود يا وقت براي مرتب كردنشان نداشتيد، با سركردن يك روسري قضيه حل است.
17- هميشه در كيفتان آينه داريد و موقعي كه در سلف سرويس دانشگاه قورمه سبزي مي‌خوريد يك دانه لوبيا لابه لاي سبيلتان جا خوش نمي كند.(بازم قابل توجه…):tounge
18- هميشه تميز ونظيف و خوشبو هستيد.:regular
19- به وزنتان اهميت مي دهيد و شكمتان جلوتر از خودتان وارد اتاق نمي شود.
20- هميشه مقداري پول براي روز مبادا داريد كه جز خودتان هيچ كس از جاي آن خبر ندارد.
21- مجبور نيستيد از اين خانه به آن خانه برويد و خواستگاري كنيد، مثل خانمها در خانه مي‌نشينيد تا ديگران با كلي منت و خواهش و التماس و گل و هديه!!! از شما اجازه ي حضور بگيرند.
22- مي‌توانيد موهايتان را بلند يا كوتاه كنيد و هر نوع لباسي كه دوست داشتيد بپوشيد از شلوار تا دامن… و هرنوع كفشي را بپسنديد به پا كنيد از اسپرت تا پاشنه سه سانتي و بالاتر.
23-مجبورنيستيدبارهاي سنگين را جابه جا كنيد يا تن به مشاغل سخت و پايين بدهيد چراكه شما يك خانم هستيد!.
24-حق تقدم با شماست.
25-مرد از دامن شما به معراج مي رود.
26-هرگز از فرط خشم نعره نمي كشيد و از فرط حسادت كبود نشده و خون راه نمي اندازيد.
27-نيم بيشتر صندلي هاي دانشگاه ها را شما تصاحب كرده ايد.
28-ضعيف كش نيستيد و دق و دلي رئيس اداره تان را در خانه خالي نمي كنيد.
… و اگر خوب فكر كنيد مي بينيد كه صدها دليل محكم ديگر وجود دارد كه شما به زن بودن خود افتخار كنيد.
ويولت:خوشتون اومد؟:teeth



يکی از دوستای نازم تو ايران ام-اس اين ايميل رو برام فرستاده چون خيلي با نمک بود اينجا ميذارمش،:teeth
18دليل محكم براي اينكه به مرد بودن خود افتخار كنيد:
1- هميشه از نام خانوادگي شما استفاده مي‌شود.
2- مدت زمان مكالمه‌ي تلفني شما حداكثر30 ثانيه است.
3- براي يك مسافرت يك هفته اي تنها يك ساك كوچك دستي نياز داريد.
4- در تمام شيشه هاي مربا و ترشي را خودتان باز مي‌كنيد.
5- دوستان شما توجهي به كاهش يا افزايش وزن شما ندارند.
6- جنسيت شما در موقع مصاحبه‌ي استخدام مطرح نيست.
7- لازم نيست كيفي پر از لوازم بي استفاده را همه جا به دنبالتان بكشيد.
8- ظرف مدت 10دقيقه مي‌توانيد حمام كنيد و براي رفتن به مهماني آماده شويد.
9- همكارانتان نمي‌توانند اشك شما را در بياورند.
10- اگر در 34 سالگي هنوز مجرديد، احدي به شما ايراد نمي‌گيرد.
11- رنگ اجزاء صورت شما در هر صورت طبيعي است.
12- با يك دسته گل مي‌توانيد بسياري از مشكلات احتمالي را حل كنيد.
13- وقتي مهمان به خانه‌ي شما مي‌آيد لازم نيست اتاق را مرتب كنيد.
14- بدون هديه مي‌توانيد به ديدن تمام اقوام و دوستانتان برويد.
15- مي‌توانيد آرزوي هر پست ومقامي را داشته باشيد.
16- حداقل بيست راه براي بازكردن در هر بطري نوشابه‌ي داخلي يا خارجي بلد هستيد.
17- ضرورتي ندارد روز تولد دوستانتان را به خاطر داشته باشيد.
18- … و بالاخره روزي يك پيرمرد موفق خواهيد شد.
و حالا 28 دليل بسيار محكم براي اينكه به زن بودن خود افتخار كنيد:
1- نام هر گل و زيبايي در طبيعت است را روي شما مي‌گذارند.
2- هنگامي كه رنگ پريده يا بيمار هستيد با كمي وسايل آرايش مي‌توانيد خود را زيباتر كنيد و هيچ كس هم از شما ايرادنمي‌گيرد( كاري كه بسياري از آقايان مد روز يواشكي انجام مي‌دهند).
3- تمام شاعران ايران زمين در وصف گل روي شما هزاران شعر گفته و خط و خال و چشم و ابروي شما را ستوده اند.
4- مجبور نيستيد سر كار برويد و پول يك ماه كار و تلاشتان را برنج و گوشت و نخود و لوبيا بخريد.
5- به راحتي و با اعتماد به نفس هر وقت كه لازم بود گريه مي كنيد و غم و غصه هايتان را در دل جمع نمي كنيد تا سكته كنيد.
6- عمرتان بسيار طولاني است.
7- آنقدر حرف براي گفتن داريد كه هرگز كم نمي‌آوريد.
8- هميشه يك عالمه دوست و رفيق ناب داريد و كمتر گرفتار رفيق ناباب مي شويد.
9- هرگز در حمام خود را گربه شور نمي كنيد.
10- بزرگ شده ايد و كمتر براي طرفداري از تيم قرمز و آبي يا اين حزب و آن حزب جلز و ولز كرده و كركري مي خوانيد.
11- ريش و سبيل نداريد كه موقع آب خوردن قبل از خودتان سبيلتان آب بنوشد.(قابل توجه سيبيلوها):wink
12- عشق و هنر ابداع شماست.
13- هميشه جوان تر از سنتان هستيد و هيچ كس نمي داند شما چند ساله ايد.
14- از سن 9سالگي به بلوغ عقلي و جسمي مي‌رسيد و حالاحالاها بايدبدوند تا به پاي شما برسند!.
15- بهشت زير پاي شماست.
16- اگر موهايتان مرتب نبود يا وقت براي مرتب كردنشان نداشتيد، با سركردن يك روسري قضيه حل است.
17- هميشه در كيفتان آينه داريد و موقعي كه در سلف سرويس دانشگاه قورمه سبزي مي‌خوريد يك دانه لوبيا لابه لاي سبيلتان جا خوش نمي كند.(بازم قابل توجه…):tounge
18- هميشه تميز ونظيف و خوشبو هستيد.:regular
19- به وزنتان اهميت مي دهيد و شكمتان جلوتر از خودتان وارد اتاق نمي شود.
20- هميشه مقداري پول براي روز مبادا داريد كه جز خودتان هيچ كس از جاي آن خبر ندارد.
21- مجبور نيستيد از اين خانه به آن خانه برويد و خواستگاري كنيد، مثل خانمها در خانه مي‌نشينيد تا ديگران با كلي منت و خواهش و التماس و گل و هديه!!! از شما اجازه ي حضور بگيرند.
22- مي‌توانيد موهايتان را بلند يا كوتاه كنيد و هر نوع لباسي كه دوست داشتيد بپوشيد از شلوار تا دامن… و هرنوع كفشي را بپسنديد به پا كنيد از اسپرت تا پاشنه سه سانتي و بالاتر.
23-مجبورنيستيدبارهاي سنگين را جابه جا كنيد يا تن به مشاغل سخت و پايين بدهيد چراكه شما يك خانم هستيد!.
24-حق تقدم با شماست.
25-مرد از دامن شما به معراج مي رود.
26-هرگز از فرط خشم نعره نمي كشيد و از فرط حسادت كبود نشده و خون راه نمي اندازيد.
27-نيم بيشتر صندلي هاي دانشگاه ها را شما تصاحب كرده ايد.
28-ضعيف كش نيستيد و دق و دلي رئيس اداره تان را در خانه خالي نمي كنيد.
… و اگر خوب فكر كنيد مي بينيد كه صدها دليل محكم ديگر وجود دارد كه شما به زن بودن خود افتخار كنيد.
ويولت:خوشتون اومد؟:teeth