خيام اگر ز باده مستي،خوش باش!

حکمت اين همه انرژي مثبت تو دونه هاي بارون چيه؟
امروز هواي تهران مملو از انرژيه تا مي تونيد کسب کنيد.
حالم بد نيست گو اينکه پر از عوارض داروام که هر يه دونه اش براي يک هفته ناليدن بسه ولي چي کار ميشه کرد؟ با ناليدن و نق زدن مشکلي حل ميشه:whatchutalkingabout؟ کمکي از غيب ميرسه؟ فقط بايد صبر کنم تا اين روزها هم بگذره و انشالله به يک سلامت نسبي برسم.
اين سالها يادم داده که الکي غر نزنم فعلا آش کشک خاله ام خودخواسته هم نبوده پس گناه و عذاب وجداني متوجه ام نيست که باز جاي شکر داره:regular. زدن آمپولها حالم رو بهتر کرده دو شب پيش که با اميد شام بيرون بوديم از پله هاي مجتمع تجاري که بالا و پايين ميرفتم اميد کلي دلگرمي بهم داد و گفت ماشالله حالت خيلي خوبه که طبقات رو يه کله ميري بالا گفتم خوب به کمک توست گفت ميدونم ولي چند هفته پيش حتي با کمک من هم نمي تونستي بري.
يه ذره که حالم بهتر شد جاي شما خالي نباشه حقوق که گرفتم رفتم يه دل سير براي خودم خريد کردم(نا گفته نماند خيلي هاش رو اميد خريد:tounge!) وقتي چيزي رو که دوست دارم ميخرم احساس خوبي بهم دست ميده و تا مدتها با اون خريدم حال ميکنم اين مستلزم اين نيست که چيز گرون قيمت باشه، ميتونه خريد يه شامپو يا حتي يه لاک پانصد توماني باشه مهم اينه که دوستش داشته باشي:angel.
تصميم گرفتم از پنج شنبه همين هفته برم ورزش يکم خودم رو بجنبونم! باد و بودم بخوابه بيچاره اميد چه گناهي کرده اين هيکل دِفرمه که حالا هم مثل خوکچه هندي صورتم ورم کرده و لک و پيس هاي قهوه اي آوردم و عين وزغ شدم رو تحمل کنه؟ بخاطر دل اونم که شده بايد بيشتر به خودم برسم و خوشگل شم:angel!!
تعطيلات ميرم سفر خلاصه که همه جوره ميخوام خوش باشم با اين سختي دارم پول در ميارم کي از خودم بهتر براي خرج کردنش:teeth؟ بذار حالشو ببريم.
ويولت



خیام اگر ز باده مستی،خوش باش!

حکمت اين همه انرژي مثبت تو دونه هاي بارون چيه؟
امروز هواي تهران مملو از انرژيه تا مي تونيد کسب کنيد.
حالم بد نيست گو اينکه پر از عوارض داروام که هر يه دونه اش براي يک هفته ناليدن بسه ولي چي کار ميشه کرد؟ با ناليدن و نق زدن مشکلي حل ميشه:whatchutalkingabout؟ کمکي از غيب ميرسه؟ فقط بايد صبر کنم تا اين روزها هم بگذره و انشالله به يک سلامت نسبي برسم.
اين سالها يادم داده که الکي غر نزنم فعلا آش کشک خاله ام خودخواسته هم نبوده پس گناه و عذاب وجداني متوجه ام نيست که باز جاي شکر داره:regular. زدن آمپولها حالم رو بهتر کرده دو شب پيش که با اميد شام بيرون بوديم از پله هاي مجتمع تجاري که بالا و پايين ميرفتم اميد کلي دلگرمي بهم داد و گفت ماشالله حالت خيلي خوبه که طبقات رو يه کله ميري بالا گفتم خوب به کمک توست گفت ميدونم ولي چند هفته پيش حتي با کمک من هم نمي تونستي بري.
يه ذره که حالم بهتر شد جاي شما خالي نباشه حقوق که گرفتم رفتم يه دل سير براي خودم خريد کردم(نا گفته نماند خيلي هاش رو اميد خريد:tounge!) وقتي چيزي رو که دوست دارم ميخرم احساس خوبي بهم دست ميده و تا مدتها با اون خريدم حال ميکنم اين مستلزم اين نيست که چيز گرون قيمت باشه، ميتونه خريد يه شامپو يا حتي يه لاک پانصد توماني باشه مهم اينه که دوستش داشته باشي:angel.
تصميم گرفتم از پنج شنبه همين هفته برم ورزش يکم خودم رو بجنبونم! باد و بودم بخوابه بيچاره اميد چه گناهي کرده اين هيکل دِفرمه که حالا هم مثل خوکچه هندي صورتم ورم کرده و لک و پيس هاي قهوه اي آوردم و عين وزغ شدم رو تحمل کنه؟ بخاطر دل اونم که شده بايد بيشتر به خودم برسم و خوشگل شم:angel!!
تعطيلات ميرم سفر خلاصه که همه جوره ميخوام خوش باشم با اين سختي دارم پول در ميارم کي از خودم بهتر براي خرج کردنش:teeth؟ بذار حالشو ببريم.
ويولت



کساني که تي تيش هستند متن امروز منو نخونند که پر ازکِرت کثافته بعدش به بي کلاسي متهم نشم از قبلش هشداردادم معذرت هم ميخوام ولي چي کار کنم واقعيت زندگيه ديگه:embaressed!.
اونروز بخاطر مصرف کورتن ها و پريود و همينطور عصبي بودن خودم معده درد و به همراه اون نفخ شديد داشتم طوريکه با عرض معذرت با هر کلمه حرف يه آروغ گنده ميزدم:confused!يا باد معده ام ول ميشد:sad!!!!آروغ ها هم از اين آروغهاي معمولي نبود که هر کدومش که ميامد انگار سرپوش چاه فاضلاب رو برداشتن:cry!!!!حالا با اين حال خراب با اميد هم قرار داشتم هرچي قرص هم مصرف کرده بودم انگار نه انگار بود پيش خودم گفتم واقعيت رو راحت بهش بگم بهتره هم خودم معذب نمي شم هم خودش با بو و بَرنگي که راه انداختم پي به قضيه نميبره:tounge!!!!
وقتي مشکل رو بهش گفتم بعد از کلي که از خنده ريسه رفت و ديگه چطوري گو*و؟Shockmg صدام کرد گفت بابا مسئله اي نيست واسه هرکي ممکنه پيش بياد اصلا خودت رو معذب نکن ولش بده بره:teeth !!!
شام قرار بود بريم بيرون بهش گفتم من که سر دلم پره و نمي تونم شام بخورم واسه من نوشابه با يه پرس سيب زميني بگير که فقط همراهيت کنم. گارسون وقتي سفارشمون رو آورد با يه نگاهي عجيب براندازمون کرد به اميد گفتم وا اين چرا اينطوري نگاه ميکنه؟ اميد گفت تو کف منه:shades!! که چه جزبه اي دارم واسه خودم شام سفارش دادم براي تو يه نوشابه:teeth.
يه يکربعي که نشستيم ديدم از گاز معده دارم ميترکم
من: من ميرم توالت ولي تو هم بيا پشت در توالت رِنگ بگير و دست اسپانيولي بزن صدا نياد بيرون من راحت کارم رو بکنم:wink.
اميد: نه بابا ديوارهاي توالتش کلفته فکر نکنم مشکلي پيش بياد بعدشم آروم آروم ولش بدهGrinevil!!!
من: نه آخه سوزني نيست که مثل توپ ميترکه:whatchutalkingabout!!!! آبروريزي ميشه.
از من به شما نصيحت حتي تو شرايط دشوار که گاز و گو* داره خفه تون ميکنه دست از دَدَر بازي برنداريد که اونم عالمي داره واسه خودش:teeth.
ويولت



ديروز به شدت سرم از لحاظ کاري شلوغ بود يه فرم سي صفحه ايي حسابداري رو بايد تحويل ميدادم و خيلي بايد حواسم رو جمع ميکردم که غلط نداشته باشه گو اينکه سر فرمهاي قبلي وقتي طرف مربوطه فرمها رو گرفت و بررسي کرد به رييسم گفت بهتون تبريک ميگم حتي يک غلط هم نداشتين.
شب قبلش پنجمين آمپول رو زده بودم و از روز قبل تزريق مثل اين معتاد ها بدن دردم شروع شده بود که فهميدم موقع تزريق رسيده بعد تزريق هم معده درد و کشش اعصابم داشت هلاکم ميکرد ديگه سگ صفر قلي بايد خودش رو از دست من قايم ميکرد چون روش حسابي سفيد شده بود:whatchutalkingabout!!!.
صبح اميد بينوا بهم تلفن کرد گفتم امروز اصلا بهم زنگ نزن چون خيلي کار دارم و سرم شلوغه وقت نمي کنم جواب تلفنت رو بدم اونم بي هيچ حرف اضافه گفت باشه.
عصر زمان خونه رفتن اميد تلفن کرد گفت بيام دنبالت؟با عصبانيت گفتم نخير لازم نکرده تو که ميدوني اين روزها حالم خوب نيست لازم بود ماشين رو بدي همکارت؟ گفت آخه دلم ميخواد ببينمت دلم برات تنگ شده با بغض ادامه دادم تنگ شده که شده ميگم از خونه بيان دنبالم حوصله ندارم با خط يازده به خاطر تو برم خونه تازه مال من هم که خط 10 نه 11 ديگه فقط ميخوام به خودم و راحتيم فکر کنم چرا بخاطر تو به خودم سختي بدم اصلا مگه کي هستي؟ منم گشتم تو پيامبر ها جرجيس رو پيدا کردم واسه دوستي:angry!!!!(توجه کنيد وقتي تو مود قاط زدنم ديگه هيچي حاليم نيست ديگه چرا آب تو تلمبه است و چرا گوشکوب قلمبه است و…)
اميد هيچي نمي گفت و فقط گوش ميداد بعدش گفت خوب اين خيلي خوبه عزيزم که به فکر خودتي چون منم فقط به فکر تو و راحتي توام اين خيلي حس قشنگي که تو دنيا دونفر باشن که به يه نفر فکر کنن.
همين جمله اش سبب شد خفه خون بگيرم و بيشتر از اون غر نزنم:regular.
اينم بگم ها اميد جزوآقايون با سياستِ وخوب کار خودش رو ميکنه و با زبون ريختن رفع و رجوعش ميکنه مثلا ديشب زنگ زده قبل خواب و باز من عصباني بودم و به زمين و زمان گير دادم دو دقيقه که گذشت و هرچي تلاش از نوع خودش البته که به دل من نميشينه کرد و من آروم نشدم گفت بهتره بخوابي امروز خيلي خسته شدي منم با عصبانيت اينکه تلاش بيشتري نکرده گوشي رو کوبيدم رو تلفن. يه ده دقيقه بعدش پشيمون شدم با خودم گفتم گناه داره با اعصاب ناراحت بخوابه بذار بهش زنگ بزنم از دلش در بيارم وقتي شماره اش رو گرفتم ديدم موبايلش رو خاموش کرده و تخت گرفته خوابيدهShockmg!!!! اونوقت منو بگو نگران آقا بودم اصلا فکر نکرده اين دختره شايد خوابش نبره امشب هم که اعصابش ناراحته من دردسترسش باشم شايد بهم احتياج پيدا کنه واسه اينکه از تيرس ترکش خشم من خودش رو دور نگه داره و خوابش ناقص نشه تلفن رو خاموش کرده خوابيده آخه قسم حضرت عباس رو باور کنم يا دم خروس رو:embaressed؟
ويولت



با تلاش هاي پي در پي کميته علمي انجمن ام-اس و همکاري مرکز تحقيقات ايمونولوژي دانشگاه تهران و مرکز پيوند مغز استخوان بيمارستان شريعتي، پيوند سلولهاي ريشه اي مغز استخوان روي 4 بيمار مبتلا به ام اس انجام شده است.
لازم به ذکر است که اين کار براي اولين بار در ايران انجام شده . نتايج اين روش درماني و اثرات آن نيازمند پيگيري يکساله بيماران مي باشد که به محض مشخص شدن در اختيار شما قرار ميگيرد.
بيمارانيکه مايل به شرکت در اين طرح تحقيقاتي مي باشند در صورت واجد شرايط بودن مي توانند به انجمن ام اس مراجعه نمايند.
شرايط انجام پيوند سلولهاي ريشه اي:
1- بيمار قادر به حرکت حداقل به ميزان 200 متر بدون استفاده از کمک يا وسايل ديگر باشد.
2- بيماري در طي يکسال گذشته رو به پيشرفت باشد.
3- به داروهاي معمول در بيماري ام اس مثل اينترفرون بتا، گلو کوکورتيکوئيدها، داروهاي سرکوب کننده ايمني،IVIG و… پاسخ ندهند.

لازم به ذکر است که با توجه به امکانات فراهم شده براي انجمن اين روش درماني در تعداد معدودي از بيماران بصورت رايگان قابل انجام مي باشد.
اينم قابل توجه خانمهاي باردار يا کساني که ميخوان باردار بشن (ويولت)
در پي تحقيقاتي که در سراسر دنيا در جهت کشف علت بيماري ام اس انجام ميشود بحث کايمرسيم نيز مطرح مي باشد. امروزه ديده شده است که در حين بارداري ژنهاي جنين از منشا پدري ممکن است با ژنهاي مادر تلفيق شوند و اين امر سبب بروز برخي بيماري ها شود. با توجه به اينکه بيماري ام اس در خانم ها بيشتر ديده مي شود کميته علمي انجمن ام اس ايران در يک طرح تحقيقاتي و با همکاري مرکز ايمونولوژي دانشگاه تهران اقدام به بررسي اثر کايمرسيم در خانم هاي مبتلا به ام اس نموده است.
بدين منظور از خانم هايي که واجد فرزند پسر هستند در صورت تمايل به شرکت در اين طرح تحقيقاتي تقاضا ميشود تا به انجمن مراجعه نمايند لازم به ذکر است که داشتن فرزند پسر تنها براي رديابي کروموزومY در سلول هاي مادر مي باشد.
اميد است که با تحقيقات گسترده اي که در سراسر دنيا انجام ميشود علت اين بيماري و درمان قطعي آن مشخص شود.
برگرفته از مجله پيام ام اس شماره 3 صفحه 6 به قلم خانم دکتر فرناز هوشمند
آدرس انجمن:خ انقلاب-خ وصال-پلاک58-انجمن ام اس ايران فاکس:6499514 تلفن:8-6951187 و9-6953907 Email:info@irmss.org

همه اينها رو نوشتم جهت اطلاع کساني که به مجله دسترسي ندارند و مي خوان آخرين اطلاعات رو داشته باشن تو بحث پيوند سلولهاي ريشه اي من شامل شرايطش ميشم ولي از دستکاري شدن نخاعم ميترسم و احساس ميکنم آمادگيش رو ندارم يکبار که بيمارستان خوابيده بودم کشت يارم شدن که آب نخاع ازم بگيرن براي تشخيص قطعي ام اس بهشون گفتم بابا جون شما ميخواين با اينکار ثابت کنيد من ام اس دارم؟ من بدون اينکار ميگم آره بابا دارم بالا بريد پايين بيايد نميذارم آب نخاع ازم بگيريدShockmg.
رو تخت که خوابيده بود مريض بغليم رو آب نخاع ازش گرفتن واي نمي دونيد چه صحنه وحشتناکي از نظر من بود بايد مثل گربه کمر رو خم کني و به پهلو بخوابي يعني پاهات صاف نباشه بعد يه سوزن خيلي باريک رو ميکنن انتها کمرت تا اونجايي که من يادمه و اشتباه نکنم از سوزنه قطره قطره مايع نخاع ميومد تو سرنگ(اگه اشتباه گفتم ببخشيد زياد دلِ دقيق شدن نداشتم:confused) حالا حساب کنيد آدم يکذره خودش رو بجنبونه و يه وقت نخاعش مسئله دار شه اونوقت خربيار باقالي بارکن:cry.
در مورد فرزند ذکور تا اين مقاله رو خوندم ياد دوستاي نازم دنيز و گيتا افتادم پيگيري کنيد بد نيست.
در ضمن من آدرس و ايميل و شماره انجمن را دادم پس هر سئوال ديگه اي مونده خواهشن با خودشون مطرح کنيد نوشته من فقط جنبه اطلاع رساني داشت و کمک ديگه اي ازم بر نمياد.
بچه هاي ديگه هم اگه همکاري کنن و لينک بدن به اين مطلب من خيلي ممنون ميشم به يک نفر هم کمک شه خودش يک آدم سالم اضافه شده به جامعه است.
ويولت



يکي از کارهاي خارق العاده اين ايام البته واسه من که قدم از قدم نميتونستم بر دارم اين بود:
پنج شنبه بابا اومد خونه و خيلي راحت بدون اينکه به خودش زحمت بده که اين هويجان مقيم منزل چند روز زودتر بايد بدونن گفت من شنبه وقت بيمارستان دارم که برم چشمم رو عمل کنم حالا بماند که مامان واسه روز شنبه بچه برادرم رو گفته بود بياد خونه ما که مامانش نذارتش مهدکودک و وقتش آزاد باشه واسه امتحاني که داشت يعني مجبور نشه بره دنبالش چون خونه شون به ما هم دوره نميشد که مامان بره اونجا بچه رو بياره بلبشويي بود منم گفتم چون از قبل خبر نداشتم نميتونم مرخصي بگيرم بچه بمونه پيش من. خلاصه قرار شد مامان اين دوردونه خانم ما رو(يه دختر پنج ساله ست) هم با خودش ببره بيمارستان.
صبح باز يه تعارف کردم که من بمونم دوردونه رو نگه دارم که مقبول نيفتاد واز خدا خواسته رفتم.
صبح ساعت يازده مامان زنگ زد بهم که تو بيمارستان نميذارن بچه رو با خودم اينور اونور ببرم بابات هم ساعت يک عمل داره منم فقط همراشم حالا چي کار کنم؟ گفتم ميخواين من بيام بيمارستان بچه رو نگه دارم شما بري؟ گفت نه اينجا پله اش زياده تو اذيت ميشي زنگ بزن برادرت مرخصي بگيره بياد اينو ببره خونه مواظبش باشه. زنگ زدم به برادرم گفتم تو ميتوني دوردونه رو ببري خونه تا عصري که من ميام؟ گفت نه کار دارم. هرچي حساب کتاب کردم ديدم نمي تونم بيارمش شرکت هم خسته ميشه هم اگه جيشش بگيره که حتما ميگيره بلند و کوتاه کردنش رو توالت فرنگي واسه اين موقع من سخته، گفتم خيلي خوب بيا منو بردار ميام خونه نگهش ميدارم:embaressed.
حوالي يک اومد دنبالم ورسيديم خونه با اون حال نزار اول رفتم طبقه خودم لباس عوض کردم بعد برگشتم خونه مامان اينها غذا گذاشتم گرم شه و ظرفهاي از صبح مونده رو شستم و شربت آبليمو درست کردم واسه ناهارتو اين مدت هم وروره جادو هي حرف ميزدو مخ منو ميخورد وقتي غذاش رو ريختم گفتم بموني و بميري بايد تا ته غذات رو بخوريGrinevil!! هي غر زد و ناله کرد که نمي تونه ولي رو تهديد من اثري نذاشت تازه عمه نازنينش روز روزش حال نداره چه برسه تو دوران حمله و قاط زدنش باشه:confused!!! ناهارم رو که تموم کردم گفتم من ميرم دراز بکشم ناهارت رو که خوردي بيا پيش من، همچين چشام گرم شده بود که ديدم يکي سوزناک ميناله: عمه جون:whatchutalkingabout!!!(کش دار بخونيد) به سرعت از جام بلند شدم هم چشمام مست خواب بود هم پاهام ياري نمي کرد ديدم صدا از تو توالته خدا خودش بخير بگذرونه همينطور که تاتي تاتي و دست به ديوار ميرفتم ديدم عمه جوناش ديگه به جيغ هاي سوزناک تبديل شده حداکثر سرعت رو به پاهام دادم پيش خودم گفتم اگه سوسک تو توالت باشه چه خاکي به سرم بريزمShockmg؟!! وارد توالت که شدم ديدم اونچه رو که نبايد ميديدم خانم شکمش کار افتاده بود اساسي و بلند شده بود واستاده بود واسه همين کل توالت رو يه صفاي مشتي داده بود!!يه عمه نصفه نيمه که سهله سه تا عمه سالم لازم بود واسه تميز کردن اونجا.
قيافه من ديدن داشت پيش خودم گفتم اينم از استراحت نطلبيده ات:sad! با بغض بهم گفت هي ميگم نمي خورم ميگي بموني و بميري بايد بخوري ديدي چي شد؟ نتونستم خودم رو کنترل کنم:cry! ديدم هرچي بخوام بگم کار که درست نميشه لبخندي بهش زدم و گفتم اشکال نداره واسه همه پيش مياد حالا چرا واستادي؟ خوبه لباسات کثيف نشده! ببين چه بو و برنگي راه انداخته پدر سوخته:confused(يه ماچش کردم) مجبوريم با هم ديگه تميزش کنيم.
دوردونه که ديد عصباني نيستم از اضطرابش کم شد نشست و من تميزش کردم و تا وقتي توالت رو شستم از جاش جم نخورد پاهام رو آب کشيدم و رفتيم باهم دراز بکشيم.
باز چشام گرم شده بود که گفت: عمه جون؟
من: بله؟
دوردونه: چشاي بابا بزرگ نمي بينه ها:angel!
من: چطور؟
اون: آخه لاک منو ببين، آبيه، ميگه سبزه!!!!!!!!!! بايد عمل ميکرد:regular.
ديدم اين بخوابش نيست شروع کردم پشتش رو با ناخونم خاروندن و با موهاش ور رفتن هي کش و قوس اومد زير دستم و از خوشي خُرخُر کردن تا ديدم نفس هاش مرتب شد و خوابش برد.
اگه فکر کردين بعدش منم تونستم بخوابم و استراحت کنم سخت در اشتباهيد تازه اولش بود.
پيوست: امروز صبح باز لنگه جورابم گم شده هرچي شلوارم رو هم تکوندم از جايي نيفتاد بيرون مترصد اينم ببينم امروز کجا ميخواد آبرو بري کنه مشکل اينجاست که چون پوست پام حس کاملي نداره اگه جايي گير کرده باشه نمي فهمم کجاست دعا کنيد ديگه وسط شرکت نزنه بيرون.
ويولت



ديشب رفتم چهارمين آمپول از هفت تا آمپولم رو زدم صبح که چشمام رو باز کردم و هوشيار شدم اولين جمله اي که با خودم زمزمه کردم اين بود: “خدارا شکر درد ندارم.”
بعد شروع تزريق ها حال عموميم از لحاظ راه رفتن کمي بهتره يعني حداقل سر دو قدم سکندري يا زمين نمي خورم ولي چه بگم از بقيه حالتهام آنچنان بدن درد و پوست دردي دارم که نگو يعني حتي اشاره هم نميشه بهم کرد وقتي دوش ميگيرم و ضربات آب رو پوست بدنم ميخوره دلم ميخواد فرياد بزنم. تمام مدت مثل منگها فقط خيره ميشم بدون اينکه تفکري پشت اون نگاه باشه همش حالت تهاجمي دارم کافيه کسي بيشتر از کوپنش(نه حتي بيشتر هم نه) بخواد باهام حرف بزنه آنچنان ميذارم تو کاسه اش که خودش کيف کنه حتي واسه نوشتن هم هي بايد مکث کنم تا بتونم افکارم رو جمع و جور کنم.
پوست کمرم انچنان خشک و دچار اسپاسم ميشه که ديگه حسش نمي کنم درست حالت آدمي رو دارم که از زير سينه بالا تنه اش روبريدن و گذاشتن رو طاقچه و فقط پاهاش رو اون پايين نگاه ميکنه بدون اينکه بتونه فرماني بهشون بده و پل ارتباطي بنام کمر بين اين دو قسمت وجود داشته باشهShockmg!
حالا تو اين هيري ويري پريود شدن منم شده قوز بالاقوز. وقتشه ولي به خاطر تزريق کورتن ها خونريزي انجام نميشه درد تخمدانها و نفخ و معده درد حاصل از عدم پريود و مصرف کورتن به خدام ميرسونه.
خلاصه چي بگم براتون؟ ميدونم کاري از دست کسي بر نمياد جز گذشت زمان، که اونم بخواي نخواي داره ميگذره و اين بدترين زمانهاي منو که تا حالا داشتم با خودش ميبره بايد استقامت کنم و بي خود مثل اين بچه لوسها غر نزنم الحمدلله که با اين شرايط کارم رو تعطيل نکردم حتي مرخصي استعلاجي هم نگرفتم ميدونم توقع ام از خودم خيلي بالاست ولي تا حالا از پسش بر اومدم از اين به بعد هم ميتونم حالا بعدا تعريف ميکنم تو همين شرايط اسفناک چه کارهاي خارج برنامه اي انجام دادم که خودم چهارچشمي موندم.!
پيوست: اين نوع کورتني که من دارم ميزنم با وجودي که ميل پاييني داره ولي به شدت عوارض گند و مزخرفي داره که حتي بعضي ها با تزريق اول و دوم نميتونن تحمل کنن و عطاش رو به لقاش ميبخشن.
تو اينروزا خيلي توقع نداشته باشين براتون کامنت بگذارم يا تند تند جواب ايميل هاتون رو بدم حوصله خودم رو داشته باشم خيلي هنر کردم:regular.
ويولت