توضيحات ضروري2

امروز خيلي خوشحالم چون يک دوست بسيار عزيز که خودش هم درگير ام-اس برام کامنت گذاشته و سايت خيلي کامل و مفيدي داره تويه اون همه چيز در مورد ام-اس و راههاي درمان يا پيشگيري نوشته شده کساني که مايل يا کنجکاو هستند بيشتر در مورد اين بيماري بدونند مي توانند بروند اينجا : همه چيز در مورد ام-اس من خودم همينطور که قبلا گفتم مجبورم با فيلتر شکن ببينمش،اگه باز آدرس را اشتباه نوشتم خواهش ميکنم مطلعم کنيد که درستش کنم.
دوست عزيزي بنام شاهين پيغام گذاشتن و تاکيد فراوان داشتن به ورزش کردن،کاملا با شما موافقم چون عضلات ضعيف ميشه بهترين ورزشي که من پيشنهاد ميکنم يوگا ست که کمترين خستگي و بيشترين تاثير را داره،ورزش کردن خيلي خوبه ولي اگه قرار باشه خسته کنه يا دماي بدن را خيلي بالا ببره ضررش از نفعش بيشتره ورزش خيلي خوب ديگه شناست من يک زماني خيلي خوب شنايه کرال مي رفتم الان هر موقع فرصت کنم باز شنا ميکنم يادمه اولين باري که بعد از اين مريضي رفتم استخر (حدودا 3يا4 سالي ميگذشت) وقتي وارد آب شدم پاهام مثل چوب خشک شده بود يکي از دوستهام باهام بود اون طفلکي وقتي ديد وضع اينطوريه جلويه من ايستاد و من همينطور که دستهام را به کناره استخر گرفته بودم و روي آب شناور بودم ،پاهام رو تو سينم جمع ميکرد و باز ميکرد تا کم کم اسپاسم باز شد و تونستم کمي پا دوچرخه بزنم ولي از جلسات بعد تنها مي رفتم استخر و تويه عميق کرال شنا ميکردم يک روزهاي هم رويم را زياد ميکردم و طول ميرفتم(آقا جان بدون در جريان گذاشتن غريق نجات اينکار را نکنيد غرق مي شيد يک وقت ،از من گفتن بودن :tounge ) وقتي ميرويد استخر از سونا و جکوزي حتي الامکان استفاده نکنيد چون بخاطر گرماش ممکنه نشانه هايه بيماري فعال بشه اگه از من ميشنويد و طاقتش را داريد تا مي تونيد تويه حوضچه آب سردي که مال بعد از سوناست بمونيد اولش ممکنه يکم سردتون بشه ولي با تحرک و پا دوچرخه زدن خودتون را گرم کنيد وقتي از آب آمديد بيرون به مفهوم واقعي روحتون تازه ست:teeth.
آدرس ايميل از من خواسته بوديد اگه تويه مطلب توضيحات ضروري را نگاه کنيد پيداش ميکنيد.
هيلا جان من متولد ماه شهريور هستم ،مشکل حله؟:wink
عزيز دوردونه جان من تو پستهايه قبلي توضيح دادم ام-اس چيه ولي اگه بيشتر مي خواي بدوني برو به آدرسي که در بالا گفتم.
چيزي که بارها اينجا توضيح دادم و ميبينم لازمه بازم بگم اينه که قصد من از نوشتن اين مطالب جمع کردن ويزيتور يا خداي نکرده جلب ترحم نيست فقط و فقط تشريح احساسات آدميه که در اوج توانايي و مقبوليت نا خواسته دچار يکسري نا توانايي ها شده و داره تلاش ميکنه واسه بر گشتن و ادامه دادن به زندگي بروش معمول طوري که همه روزگار ميگذرونند همونطور که زيتون عزيزم اشاره کرده اين نبايد الزاما يک بيماري باشه ممکنه با يک تصادف تمام آمال و ارزشهايه آدم بهم بريزه پس جاي زانوي غم به بغل گرفتن بايد از وقتي که بنام زندگي در اختيارمون حداکثر استفاده را ببريم و روش زندگي کردنمون را عوض کنيم و يادمون نره زمان براي هيچکس توقف نميکنه يا به عبارتي زمان دگمه برگشت نداره(دزديده شده از تبليغ سوني:wink ) .
به قول سهراب سپهري عزيزم:چشمها را بايد شست
جور ديگر بايد ديد
هر آدم کم توان يا حتي نا توان ويژگيهايه منحصر بفردي در خودش داره،سعي کنيد اونها را کشف کنيد نه نا توانيهاش را .اونها را خودش و بقيه مي دونند پس شاهکار نکرديد.:whatchutalkingabout
ويولت



توضیحات ضروری2

امروز خيلي خوشحالم چون يک دوست بسيار عزيز که خودش هم درگير ام-اس برام کامنت گذاشته و سايت خيلي کامل و مفيدي داره تويه اون همه چيز در مورد ام-اس و راههاي درمان يا پيشگيري نوشته شده کساني که مايل يا کنجکاو هستند بيشتر در مورد اين بيماري بدونند مي توانند بروند اينجا : همه چيز در مورد ام-اس من خودم همينطور که قبلا گفتم مجبورم با فيلتر شکن ببينمش،اگه باز آدرس را اشتباه نوشتم خواهش ميکنم مطلعم کنيد که درستش کنم.
دوست عزيزي بنام شاهين پيغام گذاشتن و تاکيد فراوان داشتن به ورزش کردن،کاملا با شما موافقم چون عضلات ضعيف ميشه بهترين ورزشي که من پيشنهاد ميکنم يوگا ست که کمترين خستگي و بيشترين تاثير را داره،ورزش کردن خيلي خوبه ولي اگه قرار باشه خسته کنه يا دماي بدن را خيلي بالا ببره ضررش از نفعش بيشتره ورزش خيلي خوب ديگه شناست من يک زماني خيلي خوب شنايه کرال مي رفتم الان هر موقع فرصت کنم باز شنا ميکنم يادمه اولين باري که بعد از اين مريضي رفتم استخر (حدودا 3يا4 سالي ميگذشت) وقتي وارد آب شدم پاهام مثل چوب خشک شده بود يکي از دوستهام باهام بود اون طفلکي وقتي ديد وضع اينطوريه جلويه من ايستاد و من همينطور که دستهام را به کناره استخر گرفته بودم و روي آب شناور بودم ،پاهام رو تو سينم جمع ميکرد و باز ميکرد تا کم کم اسپاسم باز شد و تونستم کمي پا دوچرخه بزنم ولي از جلسات بعد تنها مي رفتم استخر و تويه عميق کرال شنا ميکردم يک روزهاي هم رويم را زياد ميکردم و طول ميرفتم(آقا جان بدون در جريان گذاشتن غريق نجات اينکار را نکنيد غرق مي شيد يک وقت ،از من گفتن بودن :tounge ) وقتي ميرويد استخر از سونا و جکوزي حتي الامکان استفاده نکنيد چون بخاطر گرماش ممکنه نشانه هايه بيماري فعال بشه اگه از من ميشنويد و طاقتش را داريد تا مي تونيد تويه حوضچه آب سردي که مال بعد از سوناست بمونيد اولش ممکنه يکم سردتون بشه ولي با تحرک و پا دوچرخه زدن خودتون را گرم کنيد وقتي از آب آمديد بيرون به مفهوم واقعي روحتون تازه ست:teeth.
آدرس ايميل از من خواسته بوديد اگه تويه مطلب توضيحات ضروري را نگاه کنيد پيداش ميکنيد.
هيلا جان من متولد ماه شهريور هستم ،مشکل حله؟:wink
عزيز دوردونه جان من تو پستهايه قبلي توضيح دادم ام-اس چيه ولي اگه بيشتر مي خواي بدوني برو به آدرسي که در بالا گفتم.
چيزي که بارها اينجا توضيح دادم و ميبينم لازمه بازم بگم اينه که قصد من از نوشتن اين مطالب جمع کردن ويزيتور يا خداي نکرده جلب ترحم نيست فقط و فقط تشريح احساسات آدميه که در اوج توانايي و مقبوليت نا خواسته دچار يکسري نا توانايي ها شده و داره تلاش ميکنه واسه بر گشتن و ادامه دادن به زندگي بروش معمول طوري که همه روزگار ميگذرونند همونطور که زيتون عزيزم اشاره کرده اين نبايد الزاما يک بيماري باشه ممکنه با يک تصادف تمام آمال و ارزشهايه آدم بهم بريزه پس جاي زانوي غم به بغل گرفتن بايد از وقتي که بنام زندگي در اختيارمون حداکثر استفاده را ببريم و روش زندگي کردنمون را عوض کنيم و يادمون نره زمان براي هيچکس توقف نميکنه يا به عبارتي زمان دگمه برگشت نداره(دزديده شده از تبليغ سوني:wink ) .
به قول سهراب سپهري عزيزم:چشمها را بايد شست
جور ديگر بايد ديد
هر آدم کم توان يا حتي نا توان ويژگيهايه منحصر بفردي در خودش داره،سعي کنيد اونها را کشف کنيد نه نا توانيهاش را .اونها را خودش و بقيه مي دونند پس شاهکار نکرديد.:whatchutalkingabout
ويولت



اول از همه تشکر کنم از آقاي طاها که آدرس وبلاگم را به من ياد آوري کرد من خنگول هنوز آدرس درستم را نمي دونم :tounge،با اين حساب تويه کامنت هاتون آدرس اشتباه گذاشتم، شرمنده.
يک مطلبي بود ،همون روز اول که کامنتها را خوندم مي خواستم ياد آوري کنم ولي موقعيتش پيش نيامد.
دوست عزيزم هاجر نوشته بود که من هم مدتها ميترسيدم که ام-اس داشته باشم ….
يادمه بچه که بودم حدود 6 ساله، يک دوستي داشتم که همسايه ما بود اين دوستم يک دائي داشت که هر وقت ميامد خونشون با چوب زير بغل بود و تازه دو تا آدم گردن کلفت ديگه زير بغلش را مي گرفتند که از پلها ببرنش بالا.يکروز از مرجان(دوستم)پرسيدم دائيت چشه؟گفت:ام-اس داره.اون موقعها کسي نمي دونست ام-اس چيه تا اينکه عمه خود من هم مبتلا شد و ديگه من و مرجان کلي پز مي داديم به بقيه که فاميل ما يک مرض ناشناخته داره:teeth ،خلاصه يکبار مرجان داشت از ناتوانيهايه دائيش واسه من تعريف ميکرد،مي گفت يک شب دائيم خوابيده بود از وول وول زدن يک چيزي بغل لبش از خواب بيدار ميشه زير چشمي نگاه ميکنه مي بينه يه سوسکه:confused ولي اينقدر قدرت نداشته که دستش را بياره بالا و سوسکه را بزنه کنار!!!!
اين شد که فوبيا ام-اس تو ذهن من شکل گرفت که عجب بيماريه آدم حتي يه سوسک رو هم نمي تونه از خودش برونه ،ترس ابتلا به اين مريضي موند تو جونم و پيشا پيش اونقدر موج منفي فرستادم تا اينکه مبتلا شدم اونروزي که دکتر بهم اعلام کرد ام-اس دارم نمي دونستم بخندم يا گريه کنم:whatchutalkingabout
پس هاجر جون جلو جلو موج چيزهايه نا خوشايند را نفرست که از هرچي بدت بياد سرت مياد.