یک خواهش کوچولو!

امروز که آمدم شرکت و وبلاگ را باز کردم و کامنت ها را خوندم کلي ذوق کردم و انرژي مثبت گرفتم(از همتون ممنون) مخصوصا که خانم زهرا لطف کرده بود و خيلي قشنگ اين مکان رو به بقيه معرفي کرده بود(با عرض معذرت من هنوز بلد نيستم لينک بدم)ولي خوب يک جورهايي هم ترس برم داشت،چون تا حالا واسه دل خودم مي نوشتم و تنها خوانندم هم نويد بود و چون تجربيات مشترک داشتيم مي تونستيم با وجودي که همديگه رو نديديم همزاد پنداري کنيم ولي حالا خواننده هايي دارم که اگه اشتباه احساسم رو بهشون منتقل کنم در حق همه افرادي که ام-اس دارند خيانت کردم.
اينجا يک موضوعي را قابل توضيح مي دانم شايد جواب کامنتي باشه که برام گذاشته شده و افرادي که ممکنه شک کنند که من واقعا ام-اس دارم يا نه؟
ببينيد من يک سال بيشتره که خواننده وبلاگ هايه مختلف هستم يعني از زماني که بعد از يک غيبت صغري بخاطر شرايط روحي بدم ،دوباره مشغول بکار شدم.اين شرکتي که من توش کار مي کنم از صبح تا زمان تعطيلي اون به اينترنت وصل است و من زمان بيکاريم رو با وب گردي و وبلاگ خواني پر مي کنم،هيچوقت هيچ جا از خودم کامنت نذاشتم جز يکبار در وبلاگ زيتون که همونجا هم ديدم که نويد از افرادي که مشکلي دارند خواسته با اون تماس بگيرن،من هم اينکار رو کردم و نتيجه اش همين وبلاگي که ميبينيد،هدف من از نوشتن تنها و تنها پيدا کردن افراد ديگه با همين مشکل يا شبيه به اين است ،براي تسلي بخشيدن به دلهاي شکستمون،شما الان فقط تجربه هاي طنز منو مي خونيد،ولي مي دونيد همين تجربيات با چه چشمان اشکباري به نگاه طنز تبديل شده؟شوخي نيست 7 سال از بهترين زمان عمرم را پاش گذاشتم از زماني که يک دختر 24 ساله تر گل ور گل بودم دختر يه دونه خانواده………
حالا دلم مي خواد يکي ديگه مثل من اين سختي ها رو نکشه و اگه ابتداي بيماريشه نگاهش رو مثبت کنه،يه مهمان ناخونده است کاريش هم نميشه کرد چون فعلا مداوا نداره ولي ميشه باهاش ساخت و دوست بود تا از ايني که هست جلو تر نره و بقولي استاپ کنه،اگر هم خداي نکرده پيشرفت کرده از بقيه سلامت موندمون لذت ببريم چيزي که 90% آدمهايه سالم قدرش رو نمي دونن.
بر اساس همه چيز هايي که گفتم خواهش ميکنم اين سايت رو به افرادي که مشکل دارن معرفي کنيد من هم خودم از دکتر مي خوام که همکاري کنه و اين وبلاگ رو در نشريه ام-اس بگنجانه گو اينکه خود تنبلشون يه سايت رسمي ندارن(حداقل من نمي دونم:embaressed)
يه خواهش ديگه،لطفا در گذاشتن کامنت هاتون دقت کنيد و مثل هميشه قشنگ بنويسيد که يه دل شکسته رو براي بار چندم نشکونيداينجا با وبلاگهايه ديگه يه کوچولو فرق داره،يک دنيا تشکر:regular
ويولت



اصلا ام-اس چي هست؟

ام-اس يک نوعي از بيماري خود ايمني است بطوري که گلوبولهاي سفيد سيستم عصبي را دشمن تشخيص داده و در صدد از بين بردن اون بر مي آيند.
البته تو بعضي تحقيقات به اين نتيجه رسيدن که عامل اون يک نوع ويروس است که توي بدن هر کسي وجود داره و با يک شوک عصبي حاد فعال ميشه ،عده اي هم عامل اون رو توارث ميدونن(در مورد خود من هر دو عامل وجود داشت:sad)باز تويه اين تحقيقات به اين نتيجه رسيدن که اين بيماري در قشر تحصيل کرده بيشتر ديده شده و شيوع اون تويه خانمها خيلي بيشتره يعني تقريبا 5 به يک(از بس که اين مردها اذيتشون مي کنن!)و در مناطقي از عرض جغرافيايي ديده شده که کمتر افتابگير بوده و سفيد پوست بودن يعني تقريبا سياه پوستي با اين بيماري مشاهده نشده يا اينکه خيلي نادر بوده اين قضيه ،تجربه شخصي من در اين مورد ميگه با وجودي که ما کشور آفتابگيري داريم ولي چون تويه اين چند سال اخير تنش هايه عصبي شديد بر کشور حاکم بوده (جنگ و بمباران)و استفاده همزمان خانمها از حجاب سبب شده که آمار اين بيماري تويه کشور ما شديدا بالا بره.
يک تجربه شخصي ديگه هم دارم ،حدودا يک سال پيش يک گرد همايي بود با عنوان “تاثير يوگا در ام-اس”که بعدا مفصلا در اين رابطه مي نويسم .خلاصه بعد از تمام شدن جلسه همه شرکت کننده ها جمع شده بودند و صحبت مي کردن يک آقاي که پزشک بودند و از طرف خواهرشون شرکت کرده بودند(چون ظاهرا خواهرشون توانايي آمدند نداشتند)با من و دوستم در مورد اين بيماري که چه علائمي داره و ما چه دوايي مصرف مي کنيم صحبت ميکرد،حرف رسيد به اينجا که اين بيماري در خانمها خيلي شايع است و ايشون اضافه کردند و بين خانمهايه زيبا رو شايع تر:regularچون شما که زيبا هستيد و خواهر من هم خيلي خوشگل است(البته اگه به برادرش رفته باشه الحق که راست ميگفت:wink)ولي حالا از شوخي گذشته من هم افرادي که ام-اس دارند رو حالا يا تويه مطب يا انجمن… ديدم واقعا زيبا و خوبرو بودند حتي دکترم هم به اين قضيه اذعان داره،خلاصه بد مرض خوش سليقه اي است:wink.



ام-اس يک نوعي از بيماري خود ايمني است بطوري که گلوبولهاي سفيد سيستم عصبي را دشمن تشخيص داده و در صدد از بين بردن اون بر مي آيند.
البته تو بعضي تحقيقات به اين نتيجه رسيدن که عامل اون يک نوع ويروس است که توي بدن هر کسي وجود داره و با يک شوک عصبي حاد فعال ميشه ،عده اي هم عامل اون رو توارث ميدونن(در مورد خود من هر دو عامل وجود داشت:sad)باز تويه اين تحقيقات به اين نتيجه رسيدن که اين بيماري در قشر تحصيل کرده بيشتر ديده شده و شيوع اون تويه خانمها خيلي بيشتره يعني تقريبا 5 به يک(از بس که اين مردها اذيتشون مي کنن!)و در مناطقي از عرض جغرافيايي ديده شده که کمتر افتابگير بوده و سفيد پوست بودن يعني تقريبا سياه پوستي با اين بيماري مشاهده نشده يا اينکه خيلي نادر بوده اين قضيه ،تجربه شخصي من در اين مورد ميگه با وجودي که ما کشور آفتابگيري داريم ولي چون تويه اين چند سال اخير تنش هايه عصبي شديد بر کشور حاکم بوده (جنگ و بمباران)و استفاده همزمان خانمها از حجاب سبب شده که آمار اين بيماري تويه کشور ما شديدا بالا بره.
يک تجربه شخصي ديگه هم دارم ،حدودا يک سال پيش يک گرد همايي بود با عنوان “تاثير يوگا در ام-اس”که بعدا مفصلا در اين رابطه مي نويسم .خلاصه بعد از تمام شدن جلسه همه شرکت کننده ها جمع شده بودند و صحبت مي کردن يک آقاي که پزشک بودند و از طرف خواهرشون شرکت کرده بودند(چون ظاهرا خواهرشون توانايي آمدند نداشتند)با من و دوستم در مورد اين بيماري که چه علائمي داره و ما چه دوايي مصرف مي کنيم صحبت ميکرد،حرف رسيد به اينجا که اين بيماري در خانمها خيلي شايع است و ايشون اضافه کردند و بين خانمهايه زيبا رو شايع تر:regularچون شما که زيبا هستيد و خواهر من هم خيلي خوشگل است(البته اگه به برادرش رفته باشه الحق که راست ميگفت:wink)ولي حالا از شوخي گذشته من هم افرادي که ام-اس دارند رو حالا يا تويه مطب يا انجمن… ديدم واقعا زيبا و خوبرو بودند حتي دکترم هم به اين قضيه اذعان داره،خلاصه بد مرض خوش سليقه اي است:wink.



پارسال يک شب خواب ديدم با يک نفر که دست اندر کار فيلمسازي بود دارم صحبت مي کنم راجع به ساختن يک فيلم در مورد افرادي که ام-اس دارند فکر مي کنم تهيه کننده بود، بهش مي گفتم فيلمي بسازيد که نشون بده چطور يک آدم با تمام توانائيها و احساساتي که داره يکهو با آمدن يک بيماري مثل ام-اس در هم ميشکنه و تمام مسير زندگيش تغيير ميکنه و برخورد اطرافيان باهاش عوض ميشه اگه تا ديروز واسه هر کاري روش حساب ميکردن الان حتي واسه بردن يک استکان تا آشپزخانه هم نميشه روش حساب کرد و اين چقدر احساس اون آدم رو قلقلک ميده و يجورائي افسرده اش ميکنه درگيري با بيماري يک طرف کنار اومدن با اين احساس ها و فرار از افسردگي هم يک طرف، بارها شده تويه خيابون وقتي سکندري خوردم يا حتي خوردم زمين يا از يک جوب کوچيک نتونستم رد شوم اشک تو چشمام جمع شده چون فکر ميکنم با خودم که چي بودم و چي شدم گو اينکه الان ياد گرفتم باهاش زندگي کنم و مثل يک دوست نا خواسته باهاش کنار بيام و بپذيرمش، و اين برخورد جامعه الخصوص خانواده است که سبب ميشه بيمار بتونه با بيماريش کنار بياد يا نه؟ و بتونه راحت باهاش زندگي کنه مثل يه فرد عادي يا خير. خلاصه من تمام اين حرفها رو تويه خواب به اون تهيه کننده گفتم و گفتم حاضرم خودم توش بازي کنم!!!! يکي ديگه از عوامل فيلم ساز آمد گفت: نه بابا اين فيلم فروش نمي کنه مردم نمي دونن ام-اس چيه و ام-اسي کيه، يه فيلم بساز هديه (منظور خانم هديه تهراني ست) توش بازي کنه فروش کنه!!!:teeth
من هم اصرار که نه، بدين يه کارگردان قابل مثل حاتمي کيا بسازه بفهمه داره چيکار ميکنه اسم فيلم را هم يه چيزي بگذاريد که مبهم باشه و کنجکاوي تماشاگر را تحريک کنه، تهيه کننده گفت مثلا چي بگذاريم؟ من کمي فکر کردم و گفتم مثلا اين:من و ام-اس
اين جوري شد که وقتي قرار شد بنويسم خواستم که اسم وبلاگم من و ام-اس باشه.



امروز بد جوري سرما خوردم مرتب عطسه ميکنم تا وقتي تب نکردم ،مشکلي نيست ولي اگه تب کنم و دمايه بدنم بره بالا ديگه واويلاست و قدم از قدم نمي تونم بر دارم ، راستش رو هم بخواهيد حال نوشتن هم ندارم:embaressed



امروز بد جوري سرما خوردم مرتب عطسه ميکنم تا وقتي تب نکردم ،مشکلي نيست ولي اگه تب کنم و دمايه بدنم بره بالا ديگه واويلاست و قدم از قدم نمي تونم بر دارم ، راستش رو هم بخواهيد حال نوشتن هم ندارم:embaressed



1-يه دوست خيلي عزيز دارم که وقتي محبتش نسبت بهم گل مي کنه با احساس فراوان ميگه :قربون اون تاتي تاتي راه رفتنت برم!!!!!:wink
2-اومد ه دم شرکت دنبالم ،ماشين را بد جائي نگه داشته ميگه :خانمي بپر سوار شو،در حالي که تاتي تاتي کنون ميرم سمتش زير لب غر ميزنم ،با من حرف از پريدن نزن که حالم خراب ميشه !!!!:whatchutalkingabout
3-کنار يک خيابون شلوغ وايستادم تا کمي خلوت شه رد شم چون همون رد شدن من با اون سرعت توليد ترافيک ميکنه ! يهو يه ماشين مدل بالا ميزنه رو ترمز و راننده با کلاسش با دست اشاره ميکنه يعني که بفرماييد ،لبخندي ميزنم و منهم اشاره ميکنم يعني که نخير شما بفرمائيد ،باز آقا اشاره ميکنن که نخير اول شما ،در حالي که لبخند مليحي بر لب دارم و با سر تشکر ميکنم با سرعت يک لاک پشت تيز پا تاتي تاتي کنان راه مي افتم و توي دلم ميگم :منکه گفتم برو حالا وايستا تا صبح دولتت بدمد!!!!:tounge